English Version
This Site Is Available In English

گفت و گویی با دیده‌بان محترم

گفت و گویی با دیده‌بان محترم

طبق رسم کنگره خودتان را معرفی می‌کنید
علی هستم مسافر
آخرین انتی ایکس تریاک، قرص و تزریق مرفین
سفر اول 13 ماه و نیم، روش درمان DST داروی درمان OT
راهنما آقای ترابخانی
آزادی 22 سال و 9 ماه

بنیان و جمعیت احیای انسانی کنگره 60 در کل به چه موضوعاتی اشاره دارد و چه مسیری را به پیش گرفته است؟
دیدگاه کنگره را کسی که آن را نهاده می‌داند و فقط او می‌تواند هدف قائی را مشخص نماید. جناب مهندس زمانی که شروع به فعالیت کردند، قطعاً ایده‌هایی در ذهن داشتند، نقاط و اهداف مشخصی را در ذهن خود داشته‌اند و این اهداف را نیز مدام ذکر می‌کردند و ما از زبان ایشان می‌شنیدیم که هدف و برنامه های ایشان چیست.
نظر من و اکثر دیدبان ها اینطور بوده؛ ما در ابتدا اهداف جناب مهندس را اهدافی دست نیافتنی می‌دیدیم! انقدر فاصله بین خودمان و آن اهداف می‌دیدیم که می‌گفتیم این‌ها اهدافی اقرار آمیز است، اصلاً عمر ما کفاف نمی‌دهد به آن نقطه برسیم. فرق ما با جناب مهندس این بود که ایشان آن نقاط را می‌دیدند ولی ما نمی‌دیدیم و فقط ایمان داشتیم به ایشان، ایشان می‌گفتند دو کیلومتر جلو تر نهر آبی وجود دارد و ما اعتماد می‌کردیم و می‌گفتیم که حتماً راست می‌گوید و ما می‌رسیم. من نمی‌توانم جای ایشان بگویم که از این به بعد ایشان چه نقاطی را می‌بینند.
ایشان خواسته‌هایی دارد که هر سال بیان می‌کند و همه می‌بینیم که سال بعد به آن خواسته نزدیک تر شده‌اند. زمانی حرف از احداث دانشگاه بود و امروز می‌بینیم که تقریباً مسئله دانشگاه دارد تمام می‌شود. ما قطعاً به آن نقاطی که ایشان می‌بینند، می‌رسیم.
نام جمعیت احیای انسانی کنگره 60 می‌تواند به درمان اعتیاد اشاره کند که به نوعی احیای انسان‌ها است همینطور می‌تواند به درمان‌های بیماری‌های لا علاج که کنگره امروز روی آن کار می‌کند اشاره کند که آن درمان نیز در راستای احیاء انسان‌ها است.
این کلام هم چیزی است که فقط جناب مهندس می‌تواند درباره آن توضیح دهد و ما فقط برداشت‌ها و نگاه‌های خود را بیان می‌کنیم.

کنگره پیشرفت‌های خوبی در مقاطع علمی داشته، دیگران چه دیدی به این بنیان دارند؟
افراد بیرون از کنگره شاید تفاوتی بین بنیان و بنیان گذار قائل نباشند. ما می‌گوییم کنگره آمد و چرخ را از نو اختراع کرد؟
این جمله به چه معنی است؟
در کنگره کلماتی است که در جایگاه‌های مناسب خود استفاده می‌شود؛
کسی که مسئولیت اداره جلسه را دارد نگهبان جلسه نام دارد، چرا نمی‌گوییم مدیر جلسه یا رئیس جلسه؟
همینطور مرزبان، دیده‌بان و... کلماتی است که در بیرون از کنگره استفاده نمی‌شود. ما اگر به جای نگهبان بگوییم رئیس جلسه دیگر آن کلمه بار معنایی مد نظر را انتقال نمی‌دهد به همین دلیل است که در کنگره کلمات جدیدی استفاده شده.
بنیان گذار، بنیانی را بنا می‌کند و می‌رود اما بنیان یعنی ریشه و این درخت امروز از این ریشه به وجود آمده و اگر این ریشه از بین برود درخت نیز از بین می‌رود و همچنان ریشه، این درخت را تغذیه می‌کند؛ بنیان کنگره نیز به همین معنی است، تمام افرادی که در کنگره به وجود آمده‌اند از چیزی تغذیه شدند که ایشان به آن ها داده است، دانش، تجربه، مدیریت، نوع نگاه و...
همه افراد، چه من، چه یک سفر اولی، همگی از آن ریشه تغذیه می‌کنیم.
ما درمان‌گر نیستیم و فقط کار تحقیقاتی انجام می‌دهیم، جامعه شاید از اتفاقاتی که در کنگره رخ می‌دهد شاید خبری نداشته باشد اما زمانی که راه حل بیماری‌ها از نظر پزشکی پیدا شود آن روز متوجه می‌شوند که کنگره وظیفه اصلی خود در احیای انسان را انجام داده اند.

آیا در سفر دوم، در کنگره مسیر مشخصی وجود دارد؟ در سفر اول تمام پله‌ها و مسیر معلوم است ولی سفر دوم کمی گنگ تر است. می‌توانید کمی راهنمایی کنید؟
شما تا جایی در سفر دوم می‌آیید و خدمت می‌کنید تا در رهایی که به دست آورده‌اید ثابت قدم تر باشید و رهاییتان محکم تر باشد و کم تر دچار لغزش شوید؛ لغزش فقط مصرف مواد نیست، لغزش به هم ریختگی است، افرادی که بلافاصله بعد از رهایی از کنگره فاصله می‌گیرند دچار به هم ریختگی فکری می‌شوند. ما رهایی را با نام تولد یاد می‌کنیم و دوری بلافاصله بعد از رهایی مانند این است که شما بچه را بعد از به دنیا آمدن بلافاصله کنار خیابان بگذارید و بگویید خودت بزرگ شو!
این بچه تا جایی نگه داری می‌خواهد تا پا بگیرد و راه بیفتد و کنگره نیز همین گونه است. بعد از این که کمی خدمت کردند و راه افتادند دیگر به دید فرد بستگی دارد؛
برخی می‌گویند من دِینی دارم و احساس می‌کنم باید این دین را اَدا کنم و راهنما شوم، دیگران کاشتند من خوردم و من باید بِکارم تا دیگران بخورند، بعضی‌ها به خاطر خدا این کار را می‌کنند، در کل این یک نیت شخصی است.
بحث مهمی که وجود دارد این است؛
سفر اول از مصرف مواد تا قطع مواد مخدر و سفر دوم از قطع مواد تا رسیدن به خود، این چقدر طول می‌کشد، شاید هزاران سال. شناخت خود هزاران معنی دارد، یک قسمت شناخت اعضای بدن خودمان است که هنوز همچنان ما خیلی از مسائل را نمی‌دانیم و کنترلی روی اعضای بدن نداریم و بدن خودش خودش را احیا می‌کند و مانند ساعت در حال کار کردن است.
چند روز پیش شنیدم که داخل هر کلیه رگ‌هایی خونی وجود دارد که اگر این رگ‌ها را پشت هم قرار دهیم حدود 40 هزار کیلومتر می‌شود که واقعاً باور نکردنی است، شما یک نخ را به مقدار 40 هزار کیلومتر جمع کنید چه حجمی می‌شود؟ طرز کار بدن واقعاً بزرگ است.
جمعیت کره زمین 8 میلیارد است و داخل بدن 37 هزار میلیارد سلول وجود دارد که هر کدام وظیفه خاص خود را دارند.
این صُوَر ظاهر ما به چه نظمی کار می‌کند و چه هدفی را دنبال می‌کند؟ ما هنوز صُوَر ظاهر را نمی‌شناسیم.
در ادامه صُور پنهان داریم مانند نفس روح، جن، جان، آرشیو و... آن‌ها را که اصلاً نمی‌شناسیم!
طبق گفته‌های جناب مهندس، سخنی که در چند سی‌دی اخیر گفته‌اند این بود که ما فقط می‌دانیم که روح چه چیزی نیست. این سخن راجع‌به بقیه صور پنهان هم صدق می‌کند.
خیلی از عرفای بزرگ تاریخ هم به انتهای شناخت خود نرسیده‌اند البته جناب مهندس هم فرمودند که ما به دنبال این نیستیم که فیلسوف شویم البته شاید هم بشویم اما ما با جهان بینی به دنبال این هستیم که ببینیم راه خود را باید چگونه نگاه کنیم. من آن چه در مورد خود می‌بینم، دیگران من را به همان صورت می‌بینند.
من اگر اعتماد به نفس داشته باشم دیگران من را انسانی با اعتماد به نفس می‌بینند.
پس نگاه من بسیار مهم است.
سفر دوم راهی است که ممکن است کمی طولانی باشد همینطور ممکن است خیلی کوتاه باشد. الگوی ما سفر اول است و ما روشی را می‌آموزیم برای یک تغییر بزرگ و ما این روش را در مابقی مسائل نیز استفاده می‌کنیم.
جناب مهندس گفتند که اگر قرار باشد که من دیگر دروغ نگویم باید مکانیزم را تغییر دهم، نمی‌شود بگویم از فردا دیگر دروغ نمی‌گویم، روش کنگره را ما باید در تمام مسائل پیاده کنیم. این مسئله است که در ادامه به خود شناسی می‌رسد.

خاطره خوبی از کنگره دارید که با ما در میان بگذارید.
هیچ گاه فراموش نمیکنم؛
سال 79 روز اولی بود که به کنگره می‌آمدم. وارد شعبه آکادمی شدم که به عنوان شعبه سهروردی آن را می‌شناختند. طبقه پایین رمپ پارکینگ بود که داشتند آن را پله می‌کردند تا به سالن پایین راهی شود، سالن هم تازه کچ کاری شده بود و داخل سالن ظروف روحی روی حرارت قرار گرفته بود تا گچ‌ها سریع خشک شود و کار‌های اداری طبقه بالا انجام می‌شد، همان طبقه‌ایی که امروز جناب مهندس قرار دارند.
اولین اتاق در راهرو اتاق مشاوره تازه واردین بود. من در راهرو نشسته بودم، در آن راه‌رویی که بعد از رهایی از اتاق مهندس خارج می‌شوید صندلی‌هایی بود و من آن جا نشسته بودم.
سریال مسافر تازه پخش شده بود و جمعیت در آن جا زیاد بودند به طوری که به یاد دارم که ما گروهی مشاوره می‌شدیم.
زمانی که من در انتظار بودم در این فکر بودم که کسی که این جمعیت را به وجود آورده کجاست، آیا می‌توان او را دید؟ به طوری داشتم کنگره را با نهادهای بیرون مقایسه می‌کردم و در این فکر بودم که اگر هم در این مکان باشد برای دیدن او باید از هفت خان رستم رد شد. در این افکار بودم که ناگهان بار کتاب آمد، چاپ اول کتاب تمام شده بود و چاپ دوم تازه رسیده بود؛ کتاب‌ها را همینطور در تعداد زیاد می‌آوردند در راهرو، پشت درب اتاق مهندس (کنار آیفون) می‌گذاشتند. جناب مهندس را دیدم که ناگهان از درب اتاقش خارج شدند و گفتند «کتاب‌ها آمد، بیارید داخل و...»
چهره ایشان را چون در سریال دیده بودم شناختم، در آن لحظه تعجب کردم، با خود گفتم مگر می‌شود اینجا باشد؟ ایشان با همان لباس‌هایی که در سریال پوشیده بودند در ساختمان حضور داشتند.
امروز بعد از گذشت 24 سال ایشان از نظر بشاشیت چهره و برخورد با افراد هنوز فرقی نکرده‌اند. در آن زمان شاید 100 نفر در کنگره حضور داشتند اما امروز 100 هزار عضو وجود دارد. افرادی که نمی‌دانند شاید اینطور فکر کنند؛ اگر ما صد نفر را جذب کردیم باید برخورد بهتری با انسان‌ها کنیم ولی زمانی که صد هزار نفر شد اگر اصلاً برخورد هم نکنیم افراد خود به خود جذب می‌شوند و این باعث می‌شود که یک مدیر نوع نگاهش تغییر کند، جناب مهندس هیچ گاه نوع نگاهشان تغییر نکرد.
ایشان با تازه واردی که امروز ایشان را نمی‌شناسد، تازه واردی که گاهاً ممکن است الفاظ و رفتار‌های کنگره‌ایی هم نداشته باشد بیشتر مدارا کند.
ایشان CD دارند به نام شکوفه‌های یاس، در آن CD می‌گویند که تازه واردین شکننده‌اند، مانند شکوفه‌های یاس آسیب پذیرند و تو باید آن‌ها را جذب کنی.
ایشان هنوز بعد از 25 سال بهتر از همه این کار را می‌کنند و بهتر از ما متوجه شرایط آن فرد می‌شوند.
ایشان می‌گویند که خودت را به جای آن فرد بگذار زیرا که ایشان اول این کار را می‌کنند و خود را جای تازه واردی که با کلی مشکل و به هم ریختگی وارد می‌شود می‌گذارد و از نگاه او به خودش نگاه می‌کند و سپس با او بر خورد می‌کند؛ این نگاه‌ها بسیار آموزنده است.
امیدوارم در نه حرف بلکه در عمل پا جای پای ایشان بگذاریم.

«گروه سایت نمایندگی لویی‌پاستور»

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .