جلسه سوم از دوره اول کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی بندرعباس با استادی راهنما همسفر نرگس و نگهبانی راهنما همسفر زهره و دبیری همسفر رقیه با دستورجلسه «بنیان کنگره۶۰» در روز دوشنبه ۳ دیماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۵:۰۰ آغاز کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که توفیق داد در جمع شما همسفران باشم و از شما آموزش بگیرم. از نگهبان راهنما همسفر زهره، دبیر همسفر رقیه و مرزبان محترم شعبه ممنونم که اجازه خدمت را به من دادند. انشاءالله که بتوانیم بهره کافی را ابتدا خودم و بعد هم تکتک شما از این جلسه ببریم. یکی از بهترین و امنترین جا، جایی است که رهجو کنار راهنمایش مینشیند و قرار است آموزش بگیرد. بابت این حسهای خوبی که میگیرم، از ایشان سپاسگزارم و هیچ وقت لطف و محبت ایشان را فراموش نمیکنم.
این هفته، هفته بنیان و هفته دیگر، هفته همسفر است که تجربه و حس خیلی خوبی است. هفته بنیان ورود از تاریکی به سوی روشنایی برای همه ما بوده است و من این هفته را خیلی دوست دارم. هفته همسفر ورود من به کنگره بود و برای من خیلی ارزشمند است. در بیرون از کنگره، ما زمانی جشن میگیریم که برای ما تغییر اتفاق میافتد؛ یعنی از یک تغییر رد شدیم و یک ترخیص در زندگی ما اتفاق میافتد. ما تولد یا به دنیا آمدن فرزند را جشن میگیریم؛ به دلیل اینکه این تغییر به ترخیص تبدیل شده است.
در کنگره هم همانطور است. آن ترخیص اتفاق افتاد و هفته بنیان برای ما باوری در ناباوری بود که همه ما با گوشت و پوست و استخوانمان داریم لمس میکنیم. جناب آقای مهندس ریشه و بنیان کنگره هستند و از دل آن تاریکی، مواد معدنی را از خاک میگیرد و با علمش به ما میدهد که ما هم در آینده تبدیل شویم و میوه بدهیم. آقای مهندس در سیدی نفس و عقل خیلی قشنگ میگویند: انسانها همه از یک نوع هستند، نفسشان یکی است و هیچ فرقی نمیکند؛ اما چرا یکی، آقای مهندس دژاکام میشود و یکی مصرف کننده میشود؟
قطعاً من هم میتوانم پیشرفت کنم؛ اما فقط گفتن خالی، کافی نیست. ما وارد باغ شدیم و در این باغ همه چیز هست؛ علمش هست، میوههای خوب هست، میوههای گندیده هم هست. یک نفر میآید میوههای گندیده را میچیند و یک نفر دیگر هم بهترین میوه را از روی درخت میچیند؛ پس بستر برای همه ما مهیا است و این من هستم که چقدر بتوانم از این جلسات برای رشد خودم بردارم و موقع نیاز از آن استفاده کنم. امروز که نگاه میکنم جلسات کنگره از ۸ نفر شروع شده است و شعبه بندرعباس با ۱۵ نفر شروع شده است و قرار است یک شعبه مثل شعبه سلمان که الان چهارصد و هشتاد همسفر داریم باشد و مطمئن هستم این اتفاق میافتد و همه اینها به حضور و تلاش مداوم شما همسفران بستگی دارد.
این هفته، هفتهای است که ما پیشکسوتان را به یاد بیاوریم که چه کسانی آمدند و تلاش کردند که امروز حال من خوب است. جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان میتوانستند بروند. آدم وقتی وارد سفر دوم میشود، گاهی اوقات بین رفتن و ماندن دچار تردید میشود؛ اما ماندند تا امروز من هم حالم خوب باشد. من وظیفهام این است که در این هفته و تکتک لحظات زندگیم، قدردان این عزیزان باشم. قدردانی هم این نیست که فقط ابراز محبت کنیم. قدردانی این است که با عملم و انجام قوانین و نوشتن سیدی و هر آنچه کنگره از من میخواهد، انجام بدهم و بتوانم یک الگوی خوب باشم تا وقتی یک مصرف کننده من را میبیند، از من بپرسد کجا رفتهای که اینقدر حالت خوب است؟ شمایی که دیروز حسادت و قضاوت میکردی و این صفتها را داشتی، امروز چه اتفاقی افتاده است؟ من هم میخواهم حالم خوب باشد.
من باید بتوانم به عنوان یک کنگرهای بیرون اجرا کنم و بتوانم خوبیهای دیگران را ببینم؛ مهم این است که من بیرون از کنگره هم بتوانم خوب ببینم و بتوانم فردی که برای حال خوب من دارد اقدام میکند، خوبیهای آن را ببینم.
این دستور جلسه برای این است که ما دچار کفر نشویم. کفر یعنی اینکه خوبیهای دیگران را ببینم و پنهانکاری نکنم؛ چرا که اگر پنهان کاری کردم دوباره وارد تاریکی میشوم و این دفعه ضربهاش خیلی سنگین است؛ چون علمش را دارم. تا دیروز بازی در ناآگاهی بود و اگر هم کاری میکردم از روی ناآگاهی بود؛ ولی چون امروز، بازی در آگاهی است من باید بتوانم خوبیهای اطرافیان را با عملم ببینم، نه با گفتارم ببینم.
شعبه اصفهان با حضور دیدهبان مسافر علی خدامی و مسافر مهدی حسینی و مسافر حکیمی و همسفر سودابه راهاندازی شد. آن زمان با الان فرق میکرد و خیلی سخت بود؛ اما الان فقط کافی است که حرکت کنید. دیگر سختی نیست؛ چون سختیها را برای ما هموار کردند. تلاشتان را بیشتر کنید تا بتوانید یک شعبه قدرتمندی داشته باشید. کسی که اینجا است، باید بگوید من میتوانم. توانایی آن را هستی از قبل به شما داده است؛ پس اگر اینجا هستید توانایی آن را دارید.
آنروز این چهار نفر با هزاران سختی آمدند تا امروز حال من خوب باشد. من هر لحظه و هر دقیقه شاکر تکتکشان هستم و هیچ وقت لطف و محبت و گذشتشان از یادم نمیرود. من که الان در شعبه تازه تأسیس هستم، وظیفه خودم میدانم که بتوانم برای حال خوب یک نفر تلاش کنم؛ اگر امروز حال یک نفر خوب شود، در هستی ثبت میشود و قطعاً بازخوردش در زندگی من هم میآید.
هر شخصی از شهرهای دیگر میآید یک الگو، یک پیام و یک قاصد است که آمده است به شما بگوید بیدار شوید. من میگویم کسی که اذنش صادر شده و وارد شد تا آنجا با خدا بود. آن دعاهایی که میکردیم خدایا راه را باز کن، الان راه باز است. از اینجا به بعد اختیار با خودتان است؛ میتوانید باشید و حال خوش را به دست بیاورید یا اینکه میتوانید بروید. کسی باید اینجا بماند که تشنه آموزش باشد که بتواند ابتدا به خودش خدمت کند و در ادامه به بقیه خدمت کند. ان شاءالله که همه ما بتوانیم در این راستا قدمهای محکمی برداریم و بتوانیم قدردان کنگره باشیم.ما باید قدردان عزیزانی باشیم که برای حال خوب ما تلاش کردند و ما هیچ وقت زحمات آنها را نادیده نگیریم. از همه عزیزانی که در رهایی و حال خوب من، سهیم بودند سپاسگزارم. انشاءالله که همه ما بتوانیم با استواری، قدمهای محکمی برای ماندن و برای سیستم کنگره برداریم تا هم حال خودمان خوب شود و هم به دیگران کمک بکنیم. از اینکه امروز خدمتگزار شما بودم خدای خودم را سپاسگزارم.
تایپ: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
عکس: همسفر نجمه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
همسفران نمایندگی بندرعباس
- تعداد بازدید از این مطلب :
258