English Version
This Site Is Available In English

بزرگترین بخشش؛ به واسطه بنیان کنگره۶۰

بزرگترین بخشش؛ به واسطه بنیان کنگره۶۰

یازدهمین جلسه از دوره هشتاد و نهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره۶۰ نمایندگی آکادمی با استادی دیده‌بان محترم مسافر علی مجدیان، نگهبانی مسافر مرتضی و دبیری مسافر حامد با دستور جلسه " بنیان کنگره۶۰ " دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان علی هستم یک مسافر. خدا را شکر می‌کنم که امروز قسمت شد تا دوباره خدمت شما عزیزان باشم به بهانه دستور جلسه بنیان کنگره ۶۰، تولد آقای مهندس و تولد کنگره ۶۰. بنده سعی می‌کنم تصویر ذهنی از آن زمان برای شما بسازم که در کنگره چه گذشته و بتوانیم آن تفاوت‌ها را امروز درک کنیم. راجب گذشته کنگره صحبت کردن و شنیدن شاید کار راحتی باشد، ما هر موقع مطلبی را می‌شنویم ذهن ما مقایسه و قیاس می‌کند، مثلاً من یک کلمه‌ای را برای شما می‌گویم،

شما فوراً آن کلمه را با معادل‌های خودش مقایسه می‌کنید، ذهن معنی آن کلمه یا حس و حال را، با مقایسه کردن درک می‌کند اندازه‌ها را ما با مقایسه کردن درک می‌کنیم، مثلاً عکسی که می‌گیرید و آن عکس برای طرف ناشناخته است دست خود را می‌گذاریم بغل آن عکس که فرد بتواند مقایسه کند ببیند اندازه آن چقدر است، در کنگره هم به همین صورت است ولی اندازه‌ها را ذکر کردن خیلی سخت است به این دلیل که سرعت کنگره۶۰ بسیار بسیار بالا می‌باشد. ما و همه اعضای کنگره ۶۰ در تمام نمایندگی‌های ایران،

اگر فرض کنیم سوار یک قطار یا یک کشتی هستیم، حال شاید یکی زودتر و یا یکی دیرتر سوار شده ولی در آخر همه هم مسیر هستیم مثل دعا کردنمان در کنگره که می‌گوییم، ما در پی هم روان شده‌ایم، همه یک کار را انجام می‌دهیم حالا هر کس به شکل و توان خودش که چه مقدار تجربه دارد و یا چقدر تخصص دارد و چه مدتی است که در کنگره حضور دارد،

چون همه ما بر این وسیله سوار هستیم اختلاف سرعت را احساس نمی‌کنیم، همه ما نسبت به هم که نگاه می‌کنیم می‌فهمیم که ثابت هستیم حتی از نظر چهره، بنده یکی از اعضای کنگره را که ۱۰ سال پیش دیده بودم و الان دوباره می‌بینم نگاه می‌کنم که نسبت به آن ۱۰ سال خیلی تغییری نکرده و گذر زمان را در چهره افراد نمی‌شود دید، انگار با سرعت بسیار زیادی دارد حرکت می‌کند.

احساس می‌کنیم که با سرعتی بیش از زمان به حرکت خود ادامه می‌دهد. همان‌طور که می‌دانیم زمان یک پارامتر نسبی است و تعریف سرعت چه است؟ طی کردن یک مسافت در واحد زمان، مثلاً می‌گوییم ۲۰ کیلومتر بر ساعت، یعنی ساعت که واحد زمان است، یک اتومبیل در یک ساعت ۲۰ کیلومتر حرکت می‌کند و هرچه سرعت بالاتر باشد مسافت بیشتری را طی می‌کند، کنگره ۶۰ سرعتش به جهت آموزش‌هایی است که در آن می‌باشد. باید دقت کرد و مقایسه کرد با دنیای بیرون؛ کسانی که مدت زیادی از حضورشان در کنگره می‌گذرد، آن سرعت را بیشتر احساس می‌کنند.

اگر با دقت نگاه کنیم اختلاف سرعت را با افراد بیرون از کنگره، متوجه می‌شویم افراد در کنگره خیلی جلوتر هستند و باز اگر بیشتر دقت کنیم می‌بینیم که به واسطه وسیع بودن آموزش‌های کنگره، همه جانبه بودن آن و فشرده بودنش ما حتی فرصت نمی‌کنیم که به آن آموزش‌ها فکر کنیم، خود آقای مهندس در سی‌دی‌ها می‌گویند اگر قسمت‌هایی از سی‌دی را متوجه نشدید اشکال ندارد فقط رد شوید و عبور کنید ولی حداقل شنیده باشید؛

این‌ها مثل قطعات پازل بسیار بزرگ است یک قطعه از آن را به ما نشان می‌دهند و من با آن یک قطعه چیزی نمی‌فهمم ولی فقط دیدم و آن در ذهن و آرشیوم ثبت می‌شود‌ و یک روزی ممکن است ۱۰ سال دیگر و یا هر زمان دیگری بفهمم که آن قطعه برای کدام پازل بوده است و بعد از سال‌ها ممکن است قسمتی از این تصویر و پازل را در یک جایی برای خود تصویرسازی کنیم و این اتفاق خیلی بزرگ است.

ما خیلی اوقات حتی راجب به سی‌دی‌های هفتگی فرصت نمی‌کنیم فکر کنیم تا می‌خواهیم روی سی‌دی تمرکز کنیم و عمیق شویم می‌بینیم که هفته دیگر شده و سی‌دی بعدی آمده، به همین دلیل اگر من برگردم و از آن خاطرات و روزهای بیست و چند سال پیش در همین شعبه آکادمی بگویم شاید آن نقطه را نشود درک کرد. خود من بعضی مواقع به سال‌های پیش کنگره فکر می‌کنم، انگار آن موقع‌ها مثل یک خواب بوده و باور کردنی نیست که یک مجموعه‌ای ظرف این مدت آنقدر تغییر کرده باشد و همه این‌ اتفاقات را مدیون تفکر آقای مهندس هستیم.

چهارشنبه هفته پیش در تولد آقای مهندس، آقای زرکش نکته‌ای را راجب  بخشش گفتند این بود که بزرگترین بخشش را آقای مهندس به ما کردند و خود آقای مهندس می‌گویند که اگر می‌خواهی ببخشی سعی کن بهترین خودت را ببخشی، مثلاً اگر من یک پیراهنی دارم که سایزم نیست و یا می‌خواهم بندازمش دور، به کسی بدهم آن بدترین کاری است که من می‌توانم بکنم، اگر توانستم چیزی را که برایم ارزشمند است ببخشم آن وقت آن بخشش ارزش زیادی دارد،

به خاطر همین است که می‌گویند یک‌جا آدم از خوردن لذت می‌برد و یک‌جا از خوراندن آن به دیگران لذت می‌برد و این احتیاج به دانش خیلی بالایی دارد و این نیست که فقط در ذات آدم باشد حتماً تمرین می‌خواهد تجربه و دانایی می‌خواهد باید آموزش دیده باشم راجب به آن تفکر کرده باشم و تجربه کرده باشم. آقای مهندس از ارزشمندترین چیزی که داشتند به ما بخشیدند، حتی می‌توانستند بعد از درمانشان به زندگی خود برسند ولی بخشیدند و پای بخشش خود ایستادند و سختی‌های بسیار کشیدند، من هم قسمتی از آن را شاهد بودم.

آقای مهندس معلم ما هستند و کاملاً از روز اول با این سیستم سازگار بودند و اگر کسی هم اشتباه می‌کرد با نگاه حذفی به آن نگاه نمی‌کرد، همان‌طور که آقای مهندس در سی‌دی‌ها در مورد سازگاری توضیح می‌دهند، با محیط سازگار شدند. بنده این روز را به ایشان از صمیم قلبم تبریک می‌گویم که اگر ایشان نبودند هیچ کدام از ما نبودیم و به واقع خود من زنده نبودم. آقای مهندس بسیار از خود گذشتگی کردند، از ارزشمندترین داشته‌هایشان گذشتند تا امروز من و شما در این مکان باشیم. به شما عزیزان این هفته را تبریک می‌گویم.

این هفته برای همه ما هفته خاصی است و مثل روز تولد همه ما می‌باشد و اگر کنگره‌ای نبود معلوم نبود برای تک تک ما چه اتفاقی می‌افتاد. انشاالله سال‌های سال سایه آقای مهندس و آموزش‌هایشان بالای سر ما باشد، باید بدانیم که چه کسی بین ما است و قدر این نعمت را بدانیم. از این‌که به صحبت‌هایم توجه کردید از همه شما متشکرم.

تایپ: مسافر امیر لژیون ششم

عکس و تنظیم: مسافر محمدحسین لژیون ششم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .