جلسه یازدهم از دوره دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی بندرعباس با استادی راهنما مسافر ولیالله و نگهبانی مسافر بختیار و دبیری مسافر عیسی با دستورجلسه بنیان کنگره۶۰ روز یکشنبه ۱ دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که یک بار دیگر فرصت شد در جایی قرار بگیرم که هر موقع در این جمع هستم، احساس امنیت دارم. در بیرون از کنگره، بعضی مشکلات و مسائل هست که افراد دست و پنجه نرم میکنند و ما هم به نوعی درگیر هستیم؛ ولی به کنگره که میآییم از بعضی مسائل فارغ میشویم. جا دارد که از ایجنت مسافر علیرضا تشکر کنم که اجازه دادند که امروز بتوانم در این جلسه خدمت کنم. از نگهبان مسافر بختیار و راهنما همسفر زهره و راهنمای تازهواردین همسفر فاطمه تشکر میکنم که بسیار زحمت میکشند و ما داریم می بینیم که این مسیر طولانی را میآیند که پیام و صدایی را به ما برسانند که به آن صدا نیاز داریم.
اینجا اگر ما دور هم جمع شدهایم و حالمان خوب است، فقط و فقط علتش این است که دردمان مشترک است، از یک زاویه و از یک جا آسیب خوردهایم و اینجاست که به همدیگر کمک میکنیم و دست یاری به هم میدهیم. برای رسیدن به یک هدف همزبان و همدل میشویم و حال و احساس خوبی پیدا میکنیم. از بقیه چیزها فارغ میشویم و فکر ما این است که بتوانیم آن حال و احساس خوب را که به دست آوردهایم به بقیه نیز انتقال بدهیم؛ انگار که حال خوب و آرامش باید از وجود این آدمها رد بشود تا به وجود ما برسد و ماندگار شود.این هفته، هفته بنیان را خدمت جنای آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک میگویم.
آقای مهندس ۱۵ آذرماه ۱۳۷۶ به درمان و رهایی رسید. به یک نور و روزنهای رسید و آن نور را فانوس کرد، به دستش گرفت و به ما که هدف و خواسته داریم راهش را نشان داد. چه روزها و شبهایی که حواسش به ما بود و ما را راهنمایی میکردو یک لحظه ما را رها نکرد. در خواب و بیداری ما را رها نکرد و رها نخواهد کرد؛ چون مسیر، مسیری است که به نوعی خودش را در قبال ما متعهد میداند.به نظرم ما میراثدار ارث مهمی هستیم. راهنمایان حاضر در اینجا که از شهری دیگر میآیند که به ما خبر بدهند که این مسیری را که شما میآیید ما هم رفتهایم و به نتیجه رسیدهایم و شما هم این مسیر را ادامه بدهید و به درمان و نتیجه قطعی برسید. کلام آقای مهندس و آقای امین و خانواده محترمشان را نباید بگذاریم برایمان بیگانه باشد. در این مسیر باید صدای آقای مهندس به گوشمان برسد و سی دی نوشتن حالمان را خوب کند. وظیفه ما این است که الگوهای خوبی برای بقیه باشیم. فرقی نمیکند که چند ماه سفر باشیم، باید الگوی خوبی برای تازه واردین باشیم؛ چون در کنگره الگو برداری میشود، به همدیگر نگاه میکنیم و یاد میگیریم.
به عنوان شخصی که سابقه ما در این مسیر بیشتر است باید بیشتر مراقب رفتار و کردار خودمان باشیم؛ چون افرادی که به کنگره میآیند، از رفتار مرزبان و راهنما الگو میگیرند و ماندن و نماندشان به اینها بستگی دارد.مسیر، مسیر محبت است، درد هم یکی و مشترک است و آقای مهندس که بنیان کنگره۶۰ است، استاد محبت و معلم خوبیها است و تنها معلمی است که ما حرفش را گوش دادیم.
از روزگار آسیب خوردیم، قسم خوردیم، با خانواده عهد بستیم و باز هم به درمان نرسیدیم. آقای مهندس با صدای عشق و محبت و با صدایی که با صدای خودمان یکی بود آمد و گفت: من هم درد و هم درمان هستم؛ اگر درد دارید و میخواهید درمان شوید، این مسیر میتواند به شما کمک کند و به درمان برسید.
ابتدا که به کنگره آمده بودیم، گفتیم اعتیاد است، به درمان میرسیم. خدا را شکر میکنم که به مکان خوبی آمدهایم و هرچه جلوتر میرویم، برای ما جذاب و پیچیدهتر میشود و ما بیشتر علاقه پیدا میکنیم و به هر شهری که بگویند میرویم.
خداوند را شکر میکنم که از اوج ذلت، خواری و ورشکستگی واقعی شخصیتی و اعتباری، بگویم که من به سلامت به مقصد رسیدهام. امروز آمدهام خبر سلامتی را به شما بدهم و به تازه واردین بگویم: کنگره جای خوبی است و من الان ده سال است که به درمان رسیدهام و حالم خوب است و نقطه تحملم بالا رفته، پرخاشگری نمیکنم و این نویدی است برای شخصی که در تردید است که شاید اینجا جواب نگیرم؛ فرد باید خودش را در شرایط و مسیر کنگره قرار بدهد تا انشاءالله به مقصدر برسد.
اینجا بندرعباس، به واسطه خونگرمی و محبتی که در ساکنینش است و همینطور تخریب و آسیبی که در این شهر است، قابلیت این را دارد که بیستتا، سیتا شعبه داشته باشد. آنروز دور نیست. من آنروز را به وضوح میبینم؛ فقط به تلاش برای رسیدن به خواسته و جایگاه نیاز دارد. این امر کمی سختی دارد؛ ولی با سختی بیرون از کنگره فرق دارد. این سختی، خود راحتی است.
در تاریخ ۱۵ بهمنماه ۱۳۷۸ اولین جلسه مکتوب و رسمی کنگره، فقط هشت نفر شرکت داشتند؛ اما آن دایره بزرگ شد و روزبهروز بزرگتر هم خواهد شد. با بزرگتر شدن آن دایره، ما هم خوشحالیم؛ انگار که آن آرامش به ما هم میرسد.
این هفته، هفته بنیان است. برای ما هر روز و هر ساعت و هر لحظه، بنیان است. هر صبح که از خواب بیدار میشویم، وظیفه داریم که از آقای مهندس و راهنمای خود تشکر کنیم و دعا کنیم که خداوند سایه آقای مهندس را بالای سر ما نگه دارد.
تایپ: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
عکس: همسفر نجمه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
مسافران و همسفران نمایندگی بندرعباس
- تعداد بازدید از این مطلب :
55