یازدهمین جلسه از دور پنجاه و یکم کارگاههای آموزشی کنگره ۶۰؛ ویژه آقایان همسفر در نمایندگی آکادمی، با استادی مسافر محمدحسن، نگهبانی همسفر امیرعلی و دبیری همسفر فرهاد، با دستور جلسه «OT»، پنجشنبه ۲9 آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۴ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا خدا را شاکر هستم که در جمع شما عزیزان هستم. این افتخار نصیب من شد که بتوانم در جمع شما عزیزان باشم و آموزش بگیرم. از اساتید آقای مهندس، آقای مهندس و مرزبانی، ایجنت، نگهبان جلسه و دبیر عزیز تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار من قراردادند تا بتوانم این جایگاه را تجربه کنم.
همانطور که میدانید برای انجام دادن هر کاری یک ابزاری نیازی است. زمانی من مصرفکننده در اوج بیتعادلی خودم بودم. آقای مهندس هنگامیکه آمدند و روش DST را ارائه کردند، یک ساختاری را به وجود آوردند برای اینکه یک مصرفکننده از فردی نامتعادل تبدیل به یک فرد نسبتاً متعادل شود.
برای این منظور به یک ابزاری نیازمند هستیم. این ابزار چه هست؟ ما در مثلث درمان جسم، روان و جهانبینی را داریم. جسم ما با چه چیزی اصلاح میشود و با چه چیزی ساختار آن تغییر پیدا میکند؟ ابزاری که در اینجا آقای مهندس معرفی کردند: اپیوم، تریاک، OT یا همان اپیوم تینکچر یا تنتور تریاک که بسیار برای آن زحمتکشیده شده است.
آزمایشهای زیادی انجام شد. خیلی از دوستان ازخودگذشتگی کردند. پایلوت پنجاهنفره اولین پایلوتی بود که آزمایشی انجام شد. پایلوت دوم هزارنفره که تقریباً نهصد و پنجاه نفر از کنگره بودند و پنجاه نفر از بیرون.
نکتهای که در اینجا قابلتوجه است این است که بچهها به چه میزان ازخودگذشتگی داشتند و این عشق را از چه کسی آموخته بودند که باید وعده صبح را میخوردند و میآمدند دوباره ظهر میرفتند همانجا میخوردند میآمدند و وعده شب را دوباره میرفتند همانجا میخوردند.
بهغیراز این است که آقای مهندس با بخشندگی و عشقی که به ما یاد دادند این را به بچهها منتقل کرده بودند؟ آقای مهندس نمیتوانستند وقتیکه روش DST و داروی درمان را یاد گرفتند خودشان و نهایتاً اطرافیان را درمان بکنند و بروند سرزندگی خودشان؟
چه بخشندگی بزرگی، چه محبت عظیمی در این شخص و مرد بزرگ است که ایستاد و این روش و دارو را به جهان معرفی کرد که این دارو چرا بهترین دارو است؟ برای اینکه جسم ما را بازسازی کند، به علت آلکالوئیدهایی که دارد، به علت مواد متنوعی که درون آن هست؛ ولی آیا این کافی است؟
من در بیرون از کنگره یک فرد وحشی بودم، اهلی نبودم! افسار من هم دست هروئین یا تریاک بود و یا اگر فراهم نمیشد شربت تریاک. بیرون هم شربت تریاک بود و رفع خماری میکرد؛ ولی اختیار من دست آن بود و آن اختیار من را داشت.
آمدم در کنگره، با جهانبینی که آقای مهندس، راهنماها و اساتید به من یاد دادند، OT ابزار درمان من شد. همان چیزی که در بیرون وحشی بود و خوی وحشی داشت، با همین ابزاری که عامل وحشی شدنش بود در درون کنگره تبدیل به یک فرد اهلی شد. نسبتاً اهلی. چرا؟ چون کنگره جهانبینی را به من یاد داد نوع نگاه من را تغییر داد.
جهانبینی ابزار اصلی همسفران است. در جهانبینی به من آموزش دادند که فقط تریاک درمانکننده نیست. وسیله است، جزئی از این سیستم است؛ ولی آن چیزی که اصلی است جهانبینی است. نوع نگاهت را تغییر بده؛ حتی خود شربت تریاک هم در درون کنگره خوی وحشیاش تبدیل به خوی اهلی شد؛ سپس بیماریها را درمان کرد، اعتیاد را درمان کرد و ابزاری شد برای آنکه بچهها بتوانند بمانند و روی صندلی بنشینند و به درمان برسند.
نزدیک به هزار و سیصد تا هزار چهارصد نفر در کنگره کار میکنند برای اینکه این دارو به دست سفر اولیها برسد و درمان بشوند. دیگر نوع نگاهمان تغییر کرده و از مواد مخدر به دارو. این جهانبینی است که این آموزش را میدهد تا بتوانم به یک مسئله از زوایای مختلف نگاه بکنم.
همان تریاکی که سالهای سال، قرنهای قرن باعث ویرانی و خرابی بود الآن در کنگره به داروی درمان تبدیلشده است. همانطور که چاقو میتواند عامل قتل بشود؛ اما با جهانبینی درست، میتواند ابزار مناسبی برای آشپزخانه باشد.
همانطور که من با یک تفکر غلط و یک جهانبینی خراب بیرون از کنگره یک خوی وحشی داشتم؛ وقتی وارد کنگره شدم با جهانبینی صحیح روش زندگی کردن را آموزش میگیرم. هرکجای کنگره را که نگاه میکنم به عشق و بخشش میرسم.
آقای مهندس این بخشش و عشق را آموزش دادند. الآن هزار و چهارصد نفر از سفر دومیها در کنگره دارند کار میکنند. نصیبی از OT دارند؟ دیگر به OT نیازی ندارند و استفاده هم نمیکنند؛ ولی چرا دارند این عشق را به اینهمه سفر اولیهایی که در حال درمان هستند میدهند؟
در شعبه سفر اولی داریم و بیشترین تعداد تشکیلدهنده سفر اولیها هستند؟ به غیر عشق و محبت چیز دیگری میتواند باشد؟ اساس کار ما در کنگره عشق، محبت و ایمان است.
امیدوارم که بتوانیم قدردان هم دیگر در این سیستم باشیم؛ چراکه از هر زاویهای به این ساختار نگاه میکنم بهغیراز عشق و محبت، هیچچیز دیگری را نمیتوان دید؛ چراکه اگر این عشق و محبت را از آن بگیریم، مثل یک تسبیح که بند آن پاره شده است و دانه از هم جدا میشوند.
امیدوارم که من هم بتوانم عضو کوچکی باشم و در کنار شما عزیزان آموزش بگیرم؛ چراکه همسفران بال پرواز مسافران هستند.
ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.
رهایی نیکوتین:
در ادامه جلسه همسفر محمدجواد رهجوی راهنمای محترم آقا ماجد، رهایی نیکوتین خود را دریافت نمود. این رهایی را به ایشان و راهنمای محترمشان تبریک عرض مینماییم.
تایپ و ویراستاری: همسفر یوسف(لژیون چهارم)
تصویربردار: همسفر یوسف(لژیون چهارم)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
53