در بدو ورود به کنگره حال عجیبی داشتم، در درونم غوغا و همه چیز برایم گنگ بود، در همان اوایل فهمیدم که من پر از تاریکی هستم و باید خود درمان شوم تا به آرامش واقعی برسم. در کنگره یاد گرفتم باید دید خود را نسبت به دنیا عوض کنم، جهانبینی خود را تغییر دهم و برای رسیدن به رهایی رنج را بپذیرم؛ چون تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی، تا شب نرود صبح پدیدار نباشد. کسی که بهشت را بر روی زمین پیدا نکند در آسمان نیز نمیتواند، پیدایش کند و بهشت من کنگره ۶۰ است. در کنگره فهمیدم اگر انسان روی مشکلات تمرکز کند، مشکلات زیادی پیشرو خواهد داشت؛ اما اگر روی فرصتها تمرکز کند فرصتهای بیشتری را به دست خواهد آورد. کنگره فرصت دوباره من بود، اینجا فهمیدم تغییر به آرامی روی میدهد، شب به آرامی به روز تبدیل میشود و من آهسته، بهمرور زمان و با آموزش به انسانی دیگر تبدیل میشوم. فهمیدم همیشه نمیتوانم مهار آنچه در بیرون میگذرد را در دست بگیرم؛ اما میتوانم مهار آنچه در درونم میگذرد را در اختیار بگیرم. یاد گرفتم هیچ شکستی به جز شکست درونم وجود ندارد و خودم انتخاب میکنم که برخیزم یا زمین خورده باقی بمانم. کنگره من را به خدا نزدیک کرد، این جا قطعه ای از بهشت است.
گر درک کنی، خودت خدا را بینی
درکش نکنی، کعبه و بتخانه یکیست.
نویسنده: همسفر نسرین رهجو راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجو راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دنا
- تعداد بازدید از این مطلب :
1444