English Version
This Site Is Available In English

مواظب خواسته‌هایی که به کائنات می‌فرستید باشید

مواظب خواسته‌هایی که به کائنات می‌فرستید باشید

حال این توانایی‌ها را نظاره‌گر باش، افرادی که روزی از مصرف کنندگان
موادمخدر بوده‌اند، امروز در کنار موادمخدر (OT) زندگی می‌کنند و حتی آن را
لمس می کنند، ولی هیچ اثری روی آن‌ها نمی‌گذارد و این یعنی بهم ریختن کلیه معادلات، ترک و درمان اعتیاد در سطح جهانی.

راهنما همسفر کبری و مسافرشان با آنتی‌ایکس تریاک وارد کنگره شدند. به مدت ده ماه با متد DST و داروی اپیوم با راهنمایی مسافر آقای علی خدامی و همسفر سودابه سفر کردند و هم‌اکنون هفده سال و هفت ماه و هفده روز است که به لطف خداوند و با دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستند، رشته ورزشی خودشان تنیس روی میز است.

مسافر شما جزو کسانی بودند که با داروی اوپیوم (تریاک دودی) سفر کردند، چه تفاوتی بین اپیوم و OT امروزی بود؟
به یاد می‌آورم، مسافر من اواخر سفرشان با وافور، یک گرم سی روز سفر کردند و زمانی که برای رهایی نزد آقای مهندس رفتیم، ایشان پرسیدند چگونه یک گرم را با وافور مصرف کردی؟
اما خدا را شکر مسافر من بسیار خوب سفر کرد و مواد مصرفی برای سفر DST را یک‌جا خریداری نمود، در آن زمان سفر با اپیوم بسیار سخت بود، مسافرها در یک یا دو دود اشتباه می‌کردند. هر ماه که مواد تهیه می‌کردند، ممکن بود میزان مورفین آن تغییر کند؛ یعنی کمتر یا بیشتر باشد.
ما در زمان سفر مسافرم نمی‌توانستیم هیچ جایی برویم؛ اما الآن مسافرها به راحتی شربت OT را در جیبشان می‌گذارند و به مهمانی یا مسافرت می‌روند.
زمانی که شربت OT در سال ۱۳۹۰ مورد تأیید قرار گرفت، آن را شربت شفابخش‌ OT می‌نامیدیم، به دلیل اینکه مسافری که وارد کنگره می‌شد؛ باید‌ با اپیوم سفر می‌کرد و اپیوم همیشه همراه او بود که شرایط ویژه‌ای داشت. یک مصرف‌کننده مجرم به حساب می‌آمد و به عنوان جرم، مواد مخدر را از آن‌ها می‌گرفتند.
زمانی که مسافر من در حال سفر بود و اپیوم مصرف می‌کرد؛ باید حتماً در خانه حضور پیدا می‌کرد؛ زیرا باید از وافور و زغال استفاده می‌کرد و در این هنگام ممکن بود، مهمان داشته باشیم و ما اکثراً درگیر ساعت مصرف اپیوم مسافرم بودیم، مثلاً اینکه چگونه زغال سرخ کنیم؛ ولی خدا را شکر الآن مسافر، شربت OT را به میزان مصرف در جیب لباس خود قرار می‌دهد و به راحتی و بدون استرس، سر ساعت آن را مصرف می‌کند که این‌ها کم از معجزه نیست.
ما که برای درمان از اپیوم استفاده می‌کردیم، ارزش OT را به خوبی درک می‌کنیم.

در آن زمان الگوهای درمان چندانی نبود، چگونه اعتماد کردید و وارد پروسه درمان با دارویی شدید که حتی حمل آن جرم به حساب می‌آمد؟
در آن زمان، یک صفحه کامل از روزنامه‌ نیازمندی‌های روز، درمورد ترک اعتیاد بود و تنها روشی که مسافر من برای درمان اعتیاد خود امتحان نکرد، همان روش UROD یا سم‌زدایی بود؛ زیرا او مصرف‌کننده با وافور بود و همیشه می‌گفت: تریاک را باید با خود تریاک درمان کنم؛ اما دانایی و علم لازم برای این کار را نداشت. او می‌خواست این کار را در طول یک هفته انجام دهد؛ اما چون میزان مواد مصرفی او بالا بود، این عمل امکان‌پذیر نبود.
همیشه به خود می‌گویم: این یک اذن بود که برای ما صادر شد.
فرمان صادر شد، وقت آن رسیده بود که ما وارد پروسه شویم و از آن استفاده کنیم. مسافر من سقوط آزاد بود و یک روز قبل از جلسه کنگره در جلسه NA شرکت کرده بود که بعد از جلسه شخصی با او صحبت می‌کند و می‌گوید: یک ساعت دیگر از تهران می‌آیند و جلسه می‌گذارند، اگر وقت دارید می‌توانید در این جلسه شرکت کنید و مسافرم با من تماس گرفت و گفت: اینجا کلاسی برگزار می‌شود که می‌گویند: هم خودتان و هم خانم شما باید در این جلسات حضور داشته باشید.
من هم همان لحظه یعنی در تاریخ ۱۳۸۵/۰۶/۱۳ به کنگره رفتم و در آن‌ ماندگار شدم.
در زمان ورودمان به کنگره، حضور در جلسه مشاوره تازه‌وارودین در باقی ماندن ما در کنگره، اثربخش بود.

شما جزو پیشکسوتان این مجموعه هستید، ساختار کنگره در آن زمان نهالی نوپا بود و امروز درختی تنومند و رو به آسمان. فکر می‌کردید که کنگره به این نقطه برسد؟
شما لطف دارید، من هیچ وقت خودم را در مجموعه و سیستم کنگره به عنوان یک پیشکسوت حساب نمی‌کنم، همیشه به همانند یک تازه‌وارد که گویی روز اول است وارد کنگره شده‌ام، مطالب کنگره برای من جذاب است و تازگی دارد، دلم می‌خواهد آموزش‌های بیشتری از کنگره بگیرم.
خوشبختانه سیستمی که آقای مهندس طراحی کردند، از روز اول طبق قوانین و اصول بوده است و ذره‌ذره هرچقدر که این نهال تنومندتر شد، قوانین هم قدرتمندتر شدند؛ اما وجود این قوانین بود که آن نهال کوچک، امروز به درختی تنومند تبدیل شده است.
زمانی که تولد ۸ سال رهایی آقای خدامی را در کتابخانه سلمان فارسی برگزار کردند، آقای خدامی در آن روز آرزو کردند که کنگره جهانی شود؛ آن زمان ما با مسئولان ارگان‌های مختلف اصفهان برای اینکه کنگره را قبول کنند و بپذیرند و در قسمت نهادهای مردم‌نهاد، کنگره را هم ثبت کنند درگیر بودیم، من در آن جلسه گفتم: ما دعا می‌کنیم، مسئولان اصفهان، کنگره را قبول کنند، آقای خدامی دعا می‌کنند که کنگره جهانی شود‌.
زمانی که آقای مهندس در سی‌دی نامه‌ها
بیان کردند: «سخنان دبیر را که انگلیسی صحبت می‌کردند، شما هم بنویسید»؛ ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازیر شد؛ زیرا آن زمان فرا رسیده و ما در اصفهان نشسته‌ایم و باید زبان لاتین را هم آموزش بگیریم، بنویسیم و جزو تدریس‌هایمان باشد.
شاید در فکر من نمی‌گنجید؛ اما در فکر آقای مهندس، اساتید ایشان و تمامی کسانی که از کنگره حمایت می‌کنند، این مطلب بوده و هست.

شما حدود ۱۸ سال است که در کنگره خدمت می‌کنید و از کلینیک به عنوان راهنما وارد شعبه خواجو شدید، داشتن لژیون دوباره آن‌ هم بعد از این همه سال چه حسی دارد؟
من حدود ۱۸ سال است که در کنگره حضور دارم و سال ۱۳۹۶ لژیون خود را در شعبه سلمان تحویل دادم از سال ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰ در شعب مختلف، خدمت‌های نگهبانی، دبیری و استادی داشتم؛ زمان‌های دیگر نیز سعادت این را داشتم که در کارگاه‌های آموزشی شرکت کنم.
حس داشتن لژیون دوباره، حسی غیرقابل بیان است؛ زیرا در لژیون هم آموزش می‌گیری و هم آموزش می‌دهی.
شخص سفر اولی که وارد لژیون می‌شود؛ ممکن است سؤالی بکند که من درک و تجربه آن را نداشته باشم؛ پس به دنبال جواب سوأل آن شخص می‌روم و خود را در مسیر آموزش قرار می‌دهم، این عمل به قدری شیرین و لذت‌بخش است که قابل توصیف نیست.

این سال‌ها که در کنگره حضور داشتم؛ همیشه در دعای کنگره از خداوند خواستم که هیچ وقت از چرخه آموزش کنگره دور نشوم و تا زمانی که ظرفیتش را دارم بتوانم حضور داشته باشم و از آن استفاده کنم.

علت سال‌ها حضور شما در کنگره و ماندن پس از درمان چه بود؟
زمانی که از من می‌پرسند ۱۸ سال است که به کنگره می‌آیی، مسافرت آمد و رها شد، شال راهنمایی گرفت، لژیون تشکیل داد؛ سپس لژیون را تحویل داد و به زندگی خود چسبید، شما به دنبال چه هستید؟ می‌گویم به دنبال چیزی نیستم؛ من در کنگره چیزی دیدم و پیدا کردم که شاید نتوانم آن را به زبان آورم.
آقای مهندس بیان کردند: «معجزه حیات، خود حیات است». آن حیات؛ حی‌ و‌ زنده‌ و جاری بودن در کنگره برای همه کاملاً مشهود است. من زمانی که به کنگره می‌آیم؛ جاری هستم. شاید باورتان نشود، اگر روزی نتوانم در کنگره حضور پیدا کنم گویی چیزی را گم کرده‌ام، نه این‌که باعث حال بد من باشد؛ بلکه نیاز جاری بودن، من را به سمت کنگره سوق می‌دهد و انشاالله تا زمانی که شرایط ایجاد شود و فرمان باشد، دوست دارم در این مسیر به حرکت خود ادامه بدهم.

من قبلاً همسایه کتابخانه‌ای بودم که در آن‌‌جا شما کارگاه آموزشی کنگره را برگزار می‌کردید و عجیب‌تر این‌که من همیشه دوست داشتم به کتابخانه بروم؛ زیرا در آن کتابخانه آرامش می‌گرفتم اما تنها چند مجله ورق می‌زدم.
آیا این آرامش من همان فرکانس‌های مثبت کنگره بود؟ نظر شما چیست؟

گاهی ما خواسته‌هایی داریم و آن را به سمت کائنات ارسال می‌کنیم. آقای مهندس همیشه در صحبت‌های خود بیان می‌کنند: «مواظب خواسته‌هایی که به کائنات می‌فرستید، باشید». شما یک روزی، خواسته‌ای داشته‌اید و آن را به سمت کائنات فرستاده‌اید و ناخودآگاه در مسیر آن قرار گرفته‌اید. حال آرامشی که در آن مکان داشتید؛ شاید به این دلیل بوده که مسیر زندگی شما در آن مشخص شده است و خدا را شکر خواسته‌ شما، پذیرفته و فرمان آن صادر شد. من خود اعتقاد شدید به اینکه فرمان برای یک فرد باید صادر شود، دارم.
کسانی که در همسایگی شعب کنگره هستند و شاید به‌ خاطر شلوغی و ازدحام که اذیتشان می‌کند با کنگره مخالفت می‌کنند و همین امر باعث می‌شود که آن‌ها در برابر کنگره جبهه بگیرند؛ چون اصلاً از نعمتی که ما در آن هستیم و از آن استفاده می‌کنیم، اطلاعی ندارند.
همیشه برای آن‌ها دعا می‌کنم و از خداوند می‌خواهم که اگر به آرامش احتیاج دارند، مسیر کنگره برای آن‌ها باز شود.
شاید الآن در مقابل کنگره ایستادگی می‌کنند؛ ولی روزی در دل کنگره قرار می‌گیرند و با افراد کنگره هم مسیر می‌شوند.

و کلام آخر:
از شما و همه خدمتگزاران سایت و خدمتگزاران کنگره‌۶۰ سپاسگزارم و برای همه عزیزان آرزوی سلامتی دارم.

گفت‌وگو و تایپ: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
عکس: عکاس خبری همسفر هیلدا رهجوی راهنما همسفر لیلی (لژیون نوزدهم)
ویراستاری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
تنظیم و ارسال: همسفر منصوره (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .