آن زمان که کشتی زندگی من همسفر و مسافرم در میان طوفان گرفتار شده بود با هر موجی که به طرف کشتی میآمد با سنگهای عظیم برخورد میکرد و بخشی از آن نابود میشد. ما نیز در دل این طوفان درون کشتی، گرفتار و منتظر معجزهای عظیم بودیم؛ چرا که به نظر میرسید نجات از این طوفان غیر ممکن است.
در این میان خدا را از یاد برده و توکل را فراموش کرده بودیم. بیتدبیر و بدون آگاهی سوار بر این کشتی شده و در دل طوفان گرفتار بودیم. ناگهان خدا را به یاد آوردیم و توکل کردیم اما برای تفکر، اندیشه و آگاهی در میان آن طوفان دیر شده بود؛ بایستی ابتدا کشتی را با یاد خدا و توکل به قدرت مطلق به خشکی میرساندیم تا از طوفان نجات یابیم.
آری شروع به توکل و از قدرتمطلق کمک خواستیم. ناگهان طوفان ارام گرفت، آسمان صاف شد موجها به تدریج ارام شدند و کشتی به سوی خشکی حرکت کرد. اکنون وقت آن رسیده بود به سمت آگاهی و کسب دانش برویم و آنچه آموختهایم را به اجرا درآوریم. اکنون کشتی زندگی خود که در آستانه نابودی به سر میبرد بازسازی شده و موفق شدهایم تا در دل طوفان گرفتار نشود و به سمت نابودی نرود.
نویسنده: همسفر خدیجه رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون چهارم)
ویراستاری: دبیر سایت همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مینا(لژیون چهارم)
ارسال: نگهبان سایت همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر اشرف(لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی ابنسینا
- تعداد بازدید از این مطلب :
43