جلسه چهاردهم از دوره چهل و دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگرۀ ۶۰ نمایندگی ارتش، با استادی مسافر علی، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر محمدعلی، با دستور جلسه «OT» در روز چهارشنبه 28 آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
قبل از همه این هفته را به آقای مهندس و تمام خدمتگزاران بخش OT تبریک می گویم و از زحماتشان تشکر و قدردانی می کنم.
در مورد شربت OT باید این مثال را بزنم که مانند تیغ جراحی می باشد که اگر در دست یک پزشک و متخصص باشد باعث نجات جان یک انسان می شود و اگر در دستان فرد نا اهلش باشد سبب مرگ و از دست دادن جان یک فرد می شود. شربت OT در کنگره 60، شربت شفا بخش است و باعث به درمان رسیدن ما می شود و در بیرون از کنگره این ماده بسیار مخرب و خانمان سوز می باشد.
بنده چند سالی در بخش OT تازه واردین کنگره 60 مشغول خدمت هستم، روزهای پنج شنبه که تازه واردین برای تعیین کلینیک به آنجا مراجعه می کنند، از هشتاد درصد افرادی که برگشت خورده اند وقتی دلیل برگشت خوردنشان را جویا می شوم، اغلب آنان یک جواب مشترک به من می دهند که بعد از رهایی در جمعی از دوستان مصرف کننده قرار گرفتیم و به خیال اینکه روش درمان با شربت OT را یاد گرفته ایم و می توانیم به راحتی خودمان را درمانم کنیم، شروع دوباره به مصرف مواد مخدر نمودیم؛ تمام منظور من از این حرف این است که شربت OT منحصر برای درمان در کنگره 60 می باشد و در بیرون از کنگره اگر می توانستیم با این دارو درمان کنیم حتما این کار را انجام می دادیم و هیچ وقت به کنگره مراجعه نمی کردیم.
من در طول سفر در کنگره باید خیلی از مسائل را رعایت کنم و به قوانین کنگره 60 احترام بگذارم و مسافرین سفر اول نباید با کوچک ترین تذکر از جانب مرزبانان ناراحت شوند و سفرشان و کنگره را رها کنند، دقیقا مانند مسافری که سفرش را شروع می کند و با تمام اتفاقاتی که در جاده برایش می افتد از قبیل پنچری یا بارندگی و غیره...، یک مسافر سفرش را کامل می کند؛ در کنگره نیز باید چنین باشد و مسافر سفر اول به هر قیمتی که شده باید مشکلات این راه را بپذیرد و سفرش را به مقصد و سر انجام برساند.
اگر یک راهنما به مسافر سفر اولی سخت می گیرد، دلیلش این است که مسافرش را دوست دارد و می خواهد شاگردش بهترین آموزش را بگیرد. اگر اینجنت یا مرزبانان به ما حرفی می زنند نباید ناراحت شویم به این دلیل که ما باید یاد بگیریم کارهایمان را به درستی انجام بدهیم.
الگوی ما جناب اقای مهندس هستند، تنها چیزی که اقای مهندس از آن خوشحال می شوند بیداری است، بیداری به این معناست که بدانیم در کجا هستیم؛ بیداری یعنی اینکه، یک مسافر سفر اول یا مسافر سفر دوم یا ایجنت یا مرزبان یا راهنما بداند در کجا قدم گذاشته و در حال انجام چه کاری می باشد. مسافر سفر اول اگر بداند این صندلی که روی آن نشسته است چه اندازه ارزشمند است و قدرش را بداند، به بیداری واقعی رسیده است و اگر غیر از این باشد، قافیه را باخته است.
در کنگره از صد مسافر هفتاد نفر به درمان می رسند و الباقی سفرشان نیمه تمام می ماند یا برگشت می خورند، من باید به بیداری برسم و محکم به صندلی که روی آن نشسته ام بچسبم که من جزو آن افراد رها شده باشم، وگرنه جزو افراد بازنده و برگشت خورده قرار می گیرم.
تایپ، ویرایش و ارسال: مسافر محمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
68