جلسه چهاردهم از دوره دوم لژیون سردار نمایندگی پردیس، با استادی مسافر امید، نگهبانی راهنمای محترم مسافر مجتبی و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه «OT» چهارشنبه 28 آذرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
در آغاز هفته بنیان، این روز را به آقای مهندس و تمام عزیزان شعبه تبریک عرض میکنم. امروز جشن خوبی برگزار شد و من توانستم حدود ۱۵ تا ۲۰ دقیقه از لایو آن را ببینم. واقعاً مراسم باشکوهی بود. آقای مجتبی نیز تماس گرفت و حال و هوای انرژیبخشی را منتقل کرد. بحث "کالا به کالا" که درگذشته رواج داشت، به ذهنم رسید. ما همیشه چیزی میدهیم و چیزی دریافت میکنیم.
در کنگره، اولین درسی که از بده بستان یاد میگیریم، این است که باید با نیت درست چیزی بدهیم تا بتوانیم چیزی ارزشمندتر دریافت کنیم. مثلاً در ابتدا، مواد مخدر را میدهیم و در عوض، دارو (OT) دریافت میکنیم، شاید در ظاهر هر دو از جنس مواد باشند، اما نیت و ماهیت این عمل تفاوت بزرگی دارد. در این بده بستان، ما یاد میگیریم که برای به دست آوردن هر چیزی، باید چیزی ببخشیم. آقای زرکش نیز در صحبتهایشان به این موضوع اشاره داشتند که تا زمانی که نتوانیم مواد را که از جنس ضد ارزش و ناپاکی است، ببخشیم، نمیتوانیم به درمان برسیم.
شروع در کنگره به ما بخشندگی را آموزش میدهد؛ اینکه برای رهایی باید ببخشیم، این بخشش گاه مادی است و گاه معنوی؛ خداوند نیز خود را با نامهای رحمان و رحیم معرفی میکند که هر دو از ریشه بخشندگی و مهربانی نشأت میگیرند یکی جنبه مادی دارد و دیگری جنبه معنوی.
به یاد دارم روزی که یکی از رهجوهایم که بیمار بود، گفت اگر خوب شوم، حاضرم همه چیزم را بدهم بعد از او، آقا مصطفی در مشارکت گفت وقتی حالمان بد است حاضریم هر کاری کنیم تابهحال خوب برسیم، این حرف من را عمیقاً تحت تأثیر قرارداد؛ به یاد آوردم که خودم همزمانی در اوج حال بدی، حاضر بودم هر چیزی را بدهم تا به آرامش برسم. آن زمان حتی با خودم عهد کردم که اگر حال خوبم را بازیابم، حاضرم نیمی از سرمایهام را ببخشم؛ اما بعدازاینکه به درمان رسیدم، فراموش کردم که چه حالی داشتم و اکنون کجا هستم.
اعتیاد فقط یکی از لایههای ضد ارزشهاست، اما دروغ، کینه، شهوت، جاهطلبی، غرور و دیگر نقاط ضعف نیز لایههایی هستند که باید در سفر دوم پالایش شوند شاید سرعت این پالایش کم باشد، اما باید ادامه داد. من که بیش از سی سال گرفتار اعتیاد بودم و حتی همسرم متوجه آن نشده بود، تازه در پنجاهسالگی فهمیدم که اعتیاد فقط یک پلی به سمت تاریکی بوده و مشکلات عمیقتری پشت آن پنهانشده است.
در سفر دوم، باید شکافهای ناشی از ضد ارزشها را با چیزی ارزشمند پرکنیم اینجاست که بخشندگی آنهم از جنس مادی اهمیت پیدا میکند؛ پول که شاید در ابتدا وسوسهگر باشد در مسیر درمان به ابزار تحول تبدیل میشود؛ روزی با علیرضا به تهران میرفتیم و درباره مبلغی که میتوانستم صرف خرید ماشین یا کارهای دیگر کنم فکر میکردم، اما وقتی به گذشته و حال خوبم نگاه کردم، فهمیدم هیچچیزی ارزشمندتر از آرامش و حال خوش نیست.
روزی که به آقای مهندس مراجعه کردم و خواستم در کنگره خدمت کنم، متوجه شدم آنچه باید از این مسیر دریافت میکردم، گرفتهام حالا نوبت بازپرداخت بود؛ من آدمی بودم که همیشه اول چیزی میگرفتم و بعد میدادم، اما اینجا یاد گرفتم که باید بدون چشمداشت ببخشیم.
حال خوب، آرامش و سلامت چیزی نبود که بتوانم بهتنهایی به دست آورم، خدا را شکر که به کنگره آمدم و مسیر درمان را پیدا کردم. هرچند درمان ضد ارزشهایی مانند خشم و شهوت بسیار دشوار است اما با حضور در لژیون سردار و تقبل مسئولیتها، توانستم قدمی در این مسیر بردارم. اکنون میدانم که اینجا جای درستی است، جایی که انسان میتواند به درمان و تعالی برسد.
تنظیم و ارسال: مسافر فرشید
عکاس: مسافر هومن
- تعداد بازدید از این مطلب :
57