English Version
This Site Is Available In English

قلب یعنی مرکز حس

قلب یعنی مرکز حس

آقای مهندس در سی‌دی قلب در مورد مبحثی که بعضی از نوشته‌های خودشان که در تاریخ ۸۸/۸/۳۰ است صحبت می‌کنند. تقریباً مال ۱۵ سال پیش است عنوان آن درمان است؛ ولی مربوط به مسائل خاصی است پاراگرافی را می‌خوانند و می‌گویند: وادی سیزدهم به ما می‌گوید پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست که می‌گوید؛ هر مرحله تمام می‌شود مرحله دیگری آغاز می‌شود؛ چون ما از وادی اول شروع می‌کنیم با تفکر ساختارها آغاز می‌شود و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می‌رود. می‌‌آییم تا می‌رسیم به وادی محبت که قبلش وادی سیزدهم است که می‌گوید پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست، یعنی اگر ما همه وادی‌ها را پشت سر گذاشته باشیم و به آن‌ها عمل کرده باشیم حالا می‌خواهیم وارد وادی عشق و محبت شویم که می‌گویند؛ اهمیت وادی سیزدهم و چهاردهم در این است که در قلب‌ها رودخانه یا بحری جاری می‌شود که سرچشمه آن زمین و سماء است همان جا است که می‌گوید ارابه‌ها را در بیکران به حرکت درآورید که نگهبانان ماوراء به آنچه در زمین است نیازمندند، یعنی این ارتباط همیشه از زمین و آسمان و از هر دو تا است. یک مسئله‌ای ما اینجا داریم که قلب یعنی چه؟ دل یعنی چه؟ تا حالا باز نشده است این رفرنس‌ها از خود من شروع می‌شود نیست که بگویم از کتاب برداشتم قلب در سینه قرار دارد قلب عضوی است که احساس و حس ندارد یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر درد بگیرد شما نمی‌فهمید بعضی‌ها می‌گویند قلبم درد می‌کند مثل آن می‌ماند که بگویید مغزم درد می‌کند یا موی سرم درد می‌کند اگر موی سرد درد می‌کند قلب هم درد می‌گیرد می‌گویم این الکی است قلبم درد می‌کند وقتی قلب مشکل پیدا کند به دست چپ، ستون پشت، شانه، رگ‌ها، گردن، قفسه سینه و جاهای دیگر می‌زند و عکس‌العملش شروع می‌شود.

قلب عضو مهمی است؛ ولی آیا آنجایی که دارد خون را پمپاژ می‌کند آنجا مرکز محبت است؟ نه این‌طوری نیست در کتاب آسمانی داریم که خداوند به رسول خدا می‌گوید: «اَلَم نَشرَک لَکَ صَدرَک» مگر ما سینه تو را گشاده نکردیم حالا می‌خواهیم ببینیم قلب چیست که می‌گوید قلبش سیاه است یا قلبش از سنگ است یا قلب مهربانی دارد یا اگر دلهره داریم در سینه یک احساسی داریم پس جایگاه قلب در سینه است؛ ولی خود قلب واقعاً چه است و مرکز چه است؟ ما سه تا جمله در کنگره داریم که بسیار کلیدی است تمام جهان آفرینش بستگی به این سه تا پارامتر دارد صوت، نور، حس؛ حتی خداوند در کتاب انجیل مسائل حضرت مسیح می‌فرمایند: که خداوند اول کلمه را آفرید کلمه یعنی صوت در آفرینش اول صوت وجود داشت و اگر الان هم بشکافیم برویم الکترون، پروتون و به رشته‌های مخصوص برسیم آنجا هم به امواج، موج، صوت، صدا، ذره و این چیزها می‌رسیم پس به نور هم می‌رسیم «اَللهُ نور السَماواتِ وَالاَرض» خداوند نور زمین و آسمان‌هاست. این دو تا نور و صوت چیزی است که هستی را بوجود آورده است و ارتباط هستی با این سه تا انجام می‌گیرد این سه تا را ما خیلی در قرآن داریم بارها گفته‌ایم کتاب قرآن شوخی نیست اصلاً ما کاری به کتاب آسمانی نداریم نمی‌خواهیم به عنوان دینی نگاهش کنیم به عنوان یک محقق نگاه کنید چه مطالبی در آن نوشته شده است؟ بدون تعصب بروید نگاه کنید چه صحبت‌هایی شده است؟ از خلقت چه می‌گوید؟ ۵۰ درصد قرآن مربوط به ستارگان و آسمان و زمین و دخان، آسمان از دخان یعنی دود بوجود آمده، شوخی نیست حقایقی است که برای ما بیان می‌کند. چندین بار گفته‌ام اگر می‌خواهید به عظمت پی ببرید از نظر دانش خودتان، گفتم شما بروید کاری کنید که ۱۰۰ نفر شما را قبول داشته باشند باورتان داشته باشند اگر بعد از ۱۲۰ سال رفتید آن دنیا، ۵۰ سال دیگر کسی شما را قبول دارد؟ اصلاً اسم ما است؟ اصلاً ما وجود داریم؟ ۲۰۰ سال دیگر چی؟ آیا بازم ما را می‌شناسند؟ پس یک نفر آمده ۲۰۰۰ سال پیش به نام مسیح و الان ۲ میلیارد پیرو دارد این شوخی نیست مسخره بازی، بچه بازی و الکی نیست، من کاری ندارم از دین سوءاستفاده می‌شود یا نمی‌شود من کاری به آن‌ها ندارم پس وقتی می‌بینی کسی آمده است که بعد از ۱۴۰۰ سال پیش آمده و ۱/۵ میلیارد هنوز دنبالش هستند، پس باید یک چیزی باشد؛ ولی متاسفانه ما هنوز خیلی چیزها را نفهمیدیم.

وقتی که سه تا کلمه همیشه با هم می‌آورد یکی سمع، یکی ابصار، یکی قلوب است که قلب‌هاست، سمع یعنی شنوایی مربوط به صوت است ابصار یعنی چشم مربوط به نور است و قلوب مربوط به حس است. می‌خواهم این را امروز به شما بگویم قلب یعنی مرکز حس. اگر قلبش سنگ است یعنی حسش سنگ است ما چگونه صوت و نور را درک می‌کنیم؟ با حس درکش می‌کنیم قلب یعنی مرکز حس در کجاست؟ در سینه است کسی که می‌گوید قلبش سیاه است یعنی حسش سیاه است. آیا قلب ما هم سیاه است یا نیست؟ و این به حس ما برمی‌گردد آیا حس ما سیاه است؟ آیا حس ما خراب است یا نیست؟ خراب بودن حس از کجا بوجود می‌آید؟ از کینه، دشمنی، حسادت، مردم آزاری، شهادت دروغ، از اینکه مال مردم خواری کنید. وقتی یک پولی به تو داده و رسید نداده و می‌خواهی پولش را بخوری این یعنی قلبش سیاه است و حست خراب است. ممکن است در بهترین مقام‌ها باشی ولی قلبت سیاه باشد قلبت سیاه باشد یعنی حست خراب و سیاه است خیلی جاها اتفاق می‌افتد که برای منافع خودمان همه را زیر پا می‌خواهیم بگذاریم برای مسائل خودمان دیگران را می‌خواهیم خراب بکنیم برای اشتباهات خودمان دیگران را مقصر می‌کنیم. اینجا یک داستانی است که اکثراً کار ما این شده است مثل این می‌ماند که یک کسی را مار نیش می‌زند وقتی که مار آمد نیش زد باید دنبال درمان نیش مار برود حالا درمان نیش مار را ول کند دنبال مار برود، باید بروم دنبال این مار و تنبیه‌اش کنم که برای چه من را نیش زدی؟ کاری که همه ما می‌کنیم وقتی یک مشکلی پیش می‌آید باید مشکل را حل بکنیم نه اینکه راه بیفتیم مار را تنبیه بکنی تا بری مار را تنبیه بکنی سم زده خودت را نابود کرده است. وقتی در کنگره یک تخلفی پیش می‌آید خدایی نکرده برای مرزبانی، نگهبانی یا هر کسی من با آن کار ندارم من می‌گویم باید کاری کنیم که این مشکل در جاهای دیگر پیش نیاید باید جلوی آن را بگیریم وگرنه ببریم تنبیه کنیم که چی؟ گر چه آن هم به جای خود مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ ولی اصل کار این است که جلویش را بگیریم کار ما همین شده است که آن ضربه را خوردی باید دنبال مداوای خودت باشی یا اینکه به من فلانی فلان چیز را گفت باید پدرش را در بیاورم تو این حرف را به من زدی باید آدمت کنم باید گوشت را بگیرم بپیچانم باید فلان کنم، مدام دنبال انتقام جویی است.

ضربه به تو زده است برو دنبال دوا و مداوای خودت باش این کاری است که در تمام سطوح به انجام می‌رسانیم. پس اینجا آسوده بودن، بهشت بودن یعنی حس خوب داشتن بهشت بودن یعنی آب خنک خوردن در کوزه سفالی به انسان آرامش و حس خوب می‌دهد ممکن است در یک کاسه طلا، جام طلا باشد ولی مثل زهر باشد یا گوارا نباشد، کجا خوش است آنجا که دل خوش است. خوشبختی انسان و احساس انسان بستگی به این ندارد که چقدر سرمایه، ثروت دارد؛ چقدر دوست دارد و چقدر دوستش دارند، چقدر قلبش سیاه یا چقدر قلبش روشن است حالا ما هم می‌توانیم نگاه کنیم که واقعاً آیا قلب ما سیاه است یا نیست؟ آیا دلم می‌خواهد که فلانی زیر تریلی برود؟ آیا می‌خواهم فلانی بر شکست شود؟ آیا می‌خواهم فلانی نابود شود؟ اگر چنین حس‌هایی در درون ما است یعنی قلب ما سیاه است حالا کم یا زیادش را کاری نداریم دنبال مطلب را گرفتن یعنی قلب یعنی حس سیاه است. همه چیز بستگی به حس ما دارد حس ما دریافت کننده است حس دریافت کننده نور و صوت است پس برای اینکه قلب روشن باشد باید حسمان را پاک و درست کنیم آن حس‌های منفی را از خودمان جدا کنیم. پس قلب مرکز حس و احساس است که جایگاهش در سینه است؛ ولی چون چیزی بود از قدیم دل و قلب می‌گفتند؛ بنابراین خود قلب یک تیکه گوشت است و حس هم ندارد و نمی‌توانیم بگوییم جایگاهش آنجاست. هموار نمودن و باز نمودن قلب‌ها کار سختی است یعنی بخواهی احساس و حس‌های دیگران را درست کنی کار سختی است کار آسانی نیست شما ممکن است حرف بزنی با حرف و عمل بالاترین دانش را بدهیم؛ ولی حس را باید درک کند حس را باید جذب کند با تازیانه نمی‌شود یعنی من می‌خواهم به زور تازیانه محبت را به شما یاد بدهم یا با شلاق می‌خواهم به شما عشق را یاد بدهم جواب نمی‌دهد و این کاری است که ما اکثراً می‌کنیم باید من را دوست داشته باشی، باید به من عشق بورزی، باید اینجوری باشی، اصلاً این‌طوری نیست این کارها رابطه را تیره‌تر و بدتر می‌کند این کار اصلاً عملی نیست و سخت‌تر می‌شود و لج و لجبازی کردن ادامه دارد. یعنی اگر بخواهیم قلب‌ها را باز کنیم حس دیگران را درست کنیم اگر بخواهیم به زور این کار را بکنیم بدتر می‌شود.

کنگره درش باز است هر کس خواست می‌آید و هر کس هم خواست می‌رود؛ ولی کمپ درش بسته است و یک قفل بزرگ درب آن زده‌اند و یک نگهبان هم گذاشتند دو تا سگ هم مثلاً گذاشتند و سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود؛ ولی اینجا باز است هر که خواست می‌آید و هر که نخواست می‌رود هیچ مشکلی ندارد پس وقتی بخواهیم به زور حس یکی را عوض کنیم آن سخت می‌شود. فرمان خداوند این است که ما مرض را به طور عمیق درمان کنیم آیا الان می‌توانیم به طور عمیق درمان کنیم؟ آیا تاکنون کسی توانسته اعتیاد را به‌طور عمیق درمان کند؟ هنوز در جهان موفق نشده‌اند و کار تکراری و ادامه دارد. داستان دیگری هم است که برایتان تعریف کنم بد نیست، داستان روی داستان می‌آید که ما چه کار می‌کنیم که سردرگم می‌شویم یک کامپیوتر برای شطرنج بود درست کردن و کامپیوتر خیلی بزرگ و قوی این‌ها که همه را شطرنج می‌برد بعد از بازیکن شطرنج که قهرمان جهان بود می‌گویند بیا با این کامپیوتر شطرنج بازی کن می‌آید بازی می‌کند و ظرف ۳، ۴ ثانیه کامپیوتر را می‌برد متخصص‌ها می‌گویند که حتماً این ضعیف است و ما خوب برنامه‌ریزی نکردیم می‌آیند چند سال زحمت می‌کشند مثلاً ۲۰۰ میلیون بار سرعت کامپیوتر را بالا می‌برند، اطلاعات مجموعه‌ به کامپیوتر می‌دهند که خیلی فهمیده باشد مشکل انسان با کامپیوتر هم همین است بعد می‌آورند که دوباره مسابقه بدهد دو مرتبه ظرف ۴، ۵ ثانیه کامپیوتر را می‌برد و می‌گویند تو چه کار می‌کنی که ظرف ۴، ۵ ثانیه کامپیوتر را می‌بری می‌گوید که این کامپیوتر که شما درست کردید این برنامه‌ریزی شده است که یکسری کارها را دقیق انجام بدهد تمام حرکت‌های من را بخواند من چند تا حرکت الکی انجام می‌دهم این گیج می‌شود و نمی‌تواند کار کند یا مهره را کنار می‌کشم یا حرکت‌های اضافه و بی‌حساب و کتاب انجام می‌دهم آن دیگر نمی‌تواند این کار را انجام بدهد آن موقعی می‌تواند انجام دهد و جواب دهد که همه چیزش درست و دقیق باشد حالا زندگی ما هم همین‌طوری است افراد دیگر هم همین‌طوری است ما مرتب دنبال وقایعی هستیم که همه چیزش درست و دقیق باشد به این حاشیه‌ها نگاه نمی‌کنیم همین حاشیه‌ها ما را از همه چیز ساقط می‌کند ما عادت کردیم که همه چیز سر جای خودش باشد و همه چیز درست و دقیق باشد و به این حاشیه‌ها و گوشه، کنارها هیچ کاری نداریم و نگاه نمی‌کنیم؛ بنابراین همین گوشه، کنارها باعث می‌شود وقت، انرژی و قدرت ما را بگیرد و صرف این مسائل حاشیه‌ای بکنیم به جای اینکه بشینیم برنامه‌ریزی کنیم برای زندگی خودمان؛ این چه گفت؟ آن چه گفت؟ این چرا این کار کرد؟ این چرا آن روز سلام نکرد؟ چرا من سلام کردم جواب نداد؟ تمام در این چرت و پرت‌ها وقت خودش را می‌گذراند. ما الان کلاس‌های متعددی داریم می‌روند، می‌آیند، می‌خوانند کارهای متعددی انجام می‌دهند دانش‌های زیادی را فرض کنید فرا می‌گیرند خب عملش چه؟ کاربردش چه؟ آیا حس تغییر کرده است؟ فقط دانستن تنها کافی نیست یک دانه سی‌دی هم کلی اطلاعات دارد؛ ولی به درد می‌خورد؟ موقعی به درد می‌خورد که آن حس ما درست شود آن قلب ما از سیاه سنگ نباشد که می‌گوید در دل سنگ بروید و ترکیب‌ها را جدا بنمایید یکی از نشانه‌هایی که در دل سنگ بروید یعنی قلب را باز کنید ممکن است تعریف‌های مختلفی داشته باشد که در پیام:
« آنچه باور است محبت است
و آنچه نیز ظروف تهی است
من که می‌گویم، کلام خود نیست
بلکه فردیست در جمع بیکران هستی
که باورش کار هر کس نیست
مگر معنای آن، بداند که آن چیست
ارابه‌ها را در بیکران به حرکت درآورید
که نگهبانان ماوراء
به آنچه در زمین می‌گذرد نیازمندند
بشکافید آنچه شکافتنی نیست
در دل سنگ بروید و ترکیب‌ها را جدا نمایید».

برداشت‌های متعددی دارد؛ ولی یک برداشتش این است بشکافید آنچه شکافتنی نیست یعنی همین قلب‌ها را بشکافیم بتوانید وارد قلب‌ها شوید، اول باید بدانید قلب چه است تا بد بشکافینش؛ البته امیدوارم امروز فهمیده باشید که وقتی می‌گوییم قلب چه است؟ بدانیم قلب یعنی مجموعه حس ما، احساس ما می‌شود قلب ما، اگر حس ما خراب است قلب ما هم سیاه است اگر حس ما خوب است قلب ما هم روشن است. پس اینجا می‌گوید؛ اما این فرمان خداوند است که مرض را به‌طور عمیق درمان بنماییم و این بسیار سخت است درمان به‌طور دقیق کار بسیاربسیار سختی است زمان خیلی می‌برد برای همین می‌گفتند اگر می‌خواهی ۳، ۴ ماهه به نتیجه برسی صیفی‌جات بکار، گوجه فرنگی، خیار و غیره و اگر می‌خواهی یک سال به نتیجه برسی گندم بکار و اگر می‌خواهی چهار، پنج ساله به نتیجه برسی درخت بکار و اگر می‌خواهی آدم پرورش بدهی ۱۰۰ سال وقت می‌خواهد. بعضی اوقات بچه‌هایی هستند که ۷ ماه، ۸ ماه آمدند کنگره یا یک سال و می‌گویند ما هنوز جهان‌بینی‌مان درست نشده است می‌گویم ایرادی ندارد شما تازه یک سال آمده‌اید ۱۰۰ سال وقت می‌خواهد تغییر حس، حس را درست کردن و حس از آلودگی در بیاید زمان می‌خواهد، اکثر اوقات حس‌های ما آلوده است نه آلوده به عشق و محبت، آلوده به تمام مسائل، مسائل ضد‌ارزش‌ها. فقط تنها درمان مرض نیست؛ زیرا همیشه سالم بودن جسم، سالم بودن افکار، سالم بودن روان، سالم بودن اندیشه، سالم بودن احساس این‌ها مهم است فقط مواد را بگذاری کنار تنها نیست باید خیلی چیزها تغییر کند. سالم بودن جسم یعنی پیشگیری کردن، چکار کنیم بتوانیم سالم باشیم؟ چکار کنیم بتوانیم مریض نشویم؟ زمانی است باید صبر کنیم کاملاً فلان مرض را بگیریم بعد بریم درمان کنیم باید پیشگیری هم بتوانیم بکنیم چطوری پیشگیری کنیم؟ مهم‌ترینش با افکار و احساس سالم است.

بیش از ۲۰۰ تا بیماری داریم که اصطلاحاً می‌گویند سایکوسوماتیک یا بیماری‌های روان‌تنی یعنی چه؟ خراب بودن حس یعنی حس خراب است بعضی اوقات بعضی بچه‌ها پیش من می‌آیند می‌گویند، کلی قرص می‌خوریم ما دو قطبی و غیره هستیم می‌گویم ممکن است باشید؛ ولی بیشتر نیستید همه انسان‌ها این‌طور هستند، خوش اخلاق‌اند یک قطب‌اند، مشکلات دارند یک قطب دیگرند، خمارند یک جور هستند، نشئه‌اند یک جور. همه انسان‌ها افسردگی دارند، همه ناامیدی، شکست دارند، همه مشکل اقتصادی، عاطفی، عشقی و انواع اقسام را دارند؛ اما داشتن این‌ها که با قرص حل نمی‌شود داشتن این‌ها که دلیل بر بیماری روانی نمی‌شود افسرده است، فکرش درست نیست افسردگی که با قرص حل نمی‌شود با قرص چرا روی آن را می‌پوشانی چند وقتی خوب است بعد قرصی می‌شوی باید ریشه‌اش را درست کنی، حست را درست کنی، فکرت را درست کنی. آیا پیاده‌روی می‌کنی؟ آیا درست می‌خوابی؟ آیا تغذیه‌ات را دقت کردی چه جوری است؟ من دارم در مسئله لژیون جونز، چاقی خیلی چیزها را دارم تجربه می‌کنم بدترین مریضی‌ها را دارند ۱۵ کیلو اضافه وزن دارند، خانم باردار نمی‌شود ۱۵ کیلو اضافه وزن دارد کلی مرض دارد این یعنی سالم بودن ۲۰ کیلو اضافه وزن داشتن یعنی مریض بودن، اضافه وزن یعنی مریضی از ۷، ۸، ۱۰ کیلو اضافه وزن داشتن یعنی مریضی، یعنی داری ۱۵ کیلو، ۲۰ کیلو بار را با خودت حمل می‌کنی. پس سالم بودن مهم‌ترینش است باید پیاده‌روی کنید گفتم؛ حتی در اتاقتان پیاده‌روی کنید بروید بیایید بروید بیایید. اکنون دیگر درمان در یک قدمی است درمان که می‌خواهیم بکنیم درمان هم دو قسمت است، درمان جسم، درمان جان، ما خیلی مفاهیم را هنوز نمی‌دانیم هنوز فرق روح و نفس را نمی‌دانیم؛ حتی تعریف نفس را هنوز نمی‌دانیم صور پنهان را درست نمی‌شناسیم هنوز جان را نمی‌دانیم چه است، اصطلاحاً گفتیم جسم و جان، خداوند می‌گوید: جسم را از خاک آفریدیم جان را از چه آفریدید؟ جسم هم با ضرب تازیانه درست نمی‌شود، اعتیاد هم با ضرب تازیانه درست نمی‌شود حالا نه که حتماً کمپ بکنیم، زندانی کنیم بعضی اوقات اصلاً قطع می‌کنیم داوطلبانه، سرخود موادمان را قطع می‌کنیم سختی‌های متعددی می‌کشیم جسم بالانس و درست نمی‌شود چون با تازیانه نمی‌شود درستش کرد.

جسم را باید توجه کنیم که همیشه با ضرب تازیانه این کار را نکنیم جسم صور پنهان هم است، وقتی خواستیم صور پنهان را درست کنیم اولین چیزی که در صور پنهان باید درست شود حس و احساس درست شود. تمام گیرندگی و همه چیز ما بستگی به حس دارد. مثل اینکه شما یک رادیویی هستید ایستگاه‌ها و کدام موج‌ها را می‌گیرید؟ یا یک تلویزیونی هستید چه کانال‌هایی می‌گیرید؟ آیا تمام ماهواره‌ها را می‌توانید بگیرید؟ بعضی‌ها فقط می‌توانند شبکه‌های داخلی را بگیرند و بعضی‌ها می‌توانند با گیرنده‌شان تمام شبکه‌های خارجی دنیا را بگیرند یعنی حسشان، گیرنده‌شان فرق می‌کند انسان هم همین است حس ما یا همه چیز می‌تواند بگیرد اگر بخواهیم صور پنهان ما درست شود باید حس ما درست شود. حس است که افسرده است، حس است که ناامید است، حس است که احساس ترس و وحشت می‌کند، پس باید درمان هم در قسمت جسم و هم در قسمت روان انجام بگیرد. سالم بودن چطوری می‌شود پیشگیری؟ سیگار، چاقی، غذا و خیلی مسائل دیگر و خوشبختانه و خدا را شکر ما D.sap را داشتیم و درست شد الحمدلله؛ چون خیلی راه‌گشای ما است که هم ضدعفونی و هم ضد التهاب است و هم ترکیبات بسیار بسیار متعددی دارد خیلی چیزها که بیماری بوده است گفتیم استفاده کنید؛ چون بدن برای ترمیم خودش احتیاج به یکسری مواد اولیه دارد و ما باید دنبال آن‌ها و مواد ارگانیک باشیم. سال ۸۰ به من می‌گوید: که درمان در یک قدمی است، یعنی همان بیماری‌های غیر قابل درمان، البته ما بارها گفته‌ایم درمان نمی‌کنیم؛ چون پزشک نیستیم و نمی‌توانیم این کار را بکنیم؛ ولی داریم مقالاتش را می‌دهیم و تحقیقاتش را انجام می‌دهیم همین‌طور که برای اعتیاد درمان مشخص شد برای بقیه هم داریم این کار را انجام می‌دهیم؛ ولی باید از طریق آزمایشگاه و مقالات و تحقیقات و این‌ها بشود؛ ولی یواش‌یواش و به زودی این‌ها همه گسترش داده می‌شود ان‌شاءالله که انجام می‌گیرد.

در این حوزه بسیار تا بسیار تفکر لازم است شما به این ستون‌ها آنچه لازم است می‌دهید تا بنای روی آن را بتوانند تحمل کنند باید پایه‌ها محکم شود شما به این ستون‌ها آنچه لازم است می‌دهید، یعنی ما داریم پایه‌ها را محکم می‌کنیم؛ حتی پایه‌های درمان اعتیاد هم مال تریاک، هروئین، فنتالین امفتامین و الکل که سه تا از آن‌ها را آزمایش کردیم آزمایش سلولی مولکولی، بنیانی که ستون‌ها محکم شود که این مواد چه اثری روی سلولی و مولکولی انسان می‌گذارد؟ تخریب می‌کند و بعد چگونه درست می‌شود و چطوری درست می‌شود؟ یعنی مریضی‌ها یکسری بیان ژن‌ها از تنظیم خارج شدند و ما با این آزمایش‌ها داریم باز تنظیم می‌کنیم. تریاک و هروئین یکسری بیان ژن‌ها را از تنظیم خارج کرده است فنتالین که الان مرگ بسیار زیادی و کشتار بسیار زیادی دارد انجام می‌دهد خوشبختانه در کشور ما کم است یا نیست طوری از تنظیم خارج می‌کند و چطوری درست می‌شود؟ این‌ها در بهترین مقالات جهانی یعنی محکم کردن ستون‌ها و در مورد MS، کولیت و انواع و اقسام این‌ها ما مقالات بسیار قوی و نیرومندی می‌دهیم یعنی همین، یعنی خودشان را می‌کشند تا بخواهند یک ژن را اصلاح کنند ما یک مرتبه با آزمایش‌هایی که انجام می‌دهیم یک مرتبه می‌بینی ۳۰ تا، ۴۰ تا، ۵۰ تا، ۱۰۰ تا ژن را خدا می‌داند تنظیم انجام می‌دهیم این‌ها ستون‌هایش است و این‌ها را ما داریم با کمک هم به انجام می‌رسانیم با نیروی عقل، ایمان کلمات الهی را در ستون مغز هک کند و با جان خود آبیاری کند. کلمات الهی یعنی همان مسائل ارزش‌ها است آن کلمات را در وجود خودش هک کند و با جان خودش آبیاری کند یعنی با تمام وجودش وقتی به کسی کمک می‌کنید با تمام وجودت باشد بعضی انسان‌ها هستند که برای خدمت به دیگران از مال و جان خودشان هم می‌گذرند و آن زمانی است که حسشان تصفیه و پاک شده باشد. دیگران برایشان خیلی‌خیلی مهم‌ هستند، یعنی واقعاً انسان باید بتواند این کار را بکند دست ما نیست که ما به زور این کار را بکنیم باید به آن دانش برسیم اگر ما بخواهیم سعی کنیم دروغ نگوییم این امکان‌پذیر نیست باید آن دانش و کشش بوجود بیاید باید چشمه خودش بجوشد نمی‌توانیم آب بریزیم در چشمه و بگوییم این شد چشمه، باید خود جوش باشد.

وقتی شما یک غذای مجانی می‌گیرید و می‌خورید خیلی لذت می‌برید نذری‌ها دیدید بعضی‌ها با ماشین راه می‌افتند و نذری می‌دهند و بعضی‌ها از اینا سه تا می‌گیرند از آن ۴ تا می‌گیرند خیلی لذت می‌برند؛ چون یک چیزی می‌گیرند، پولی می‌گیرند، یک تیکه‌ای، چیزی می‌کنند این یک فاز است و فاز دوم انسانی است وقتی می‌دهد لذت می‌برد به دیگران غذا می‌دهد لذت می‌برد، پول به دیگران می‌دهد لذت می‌برد، کمک به دیگران می‌کند لذت می‌برد و رنج دیگران را کم می‌کند لذت می‌برد، غم و اندوه دیگران را کم می‌کند لذت می‌برد آنجا با جان خودش آبیاری می‌کند با جان خودش می‌آید و زحمت می‌کشد برای دیگران که در سختی نباشند در رنج نباشند اینکه انسان‌ها به راه مستقیم بخواهند بروند انسان‌های دیگری هستند که توانشان را کم می‌کنند نیروهای تخریبی و بازدارنده نمی‌گذارند مثلاً فرض کنید می‌خواهید به یک معتادی کمک کنید رفیقت می‌گوید نه نه نده واسه چه می‌دهی؟ معتاد است و می‌رود مواد می‌کشد، برود بکشد تو چه کار داری تو که خماری نمی‌فهمی یعنی چه؟ یک فقیر می‌خواهی نان بدهی می‌گوید نه نه کمک نکن این گدا پروری است، یکی دارد دور شهر می‌گردد و می‌نوازد دورگرد است دارد ساز می‌زند و پول می‌گیرد می‌خواهی پول به او بدهی می‌گوید نه نه واسه چه میدهی خودش که نمی‌دهد نمی‌گذارد آن هم بدهد این‌ها نیروهای بازدارنده و نیروهای اهریمنی و نیروهای تخریبی هستند در مسیرهای مختلف این کار را انجام می‌دهند می‌‌خواهی کاری انجام بدهی می‌گوید پول بده تا انجام بدهیم و خیلی جاهای دیگر و مسائل دیگر است، یعنی در جهان ما نیروهای بازدارنده مرتب فعال‌اند و نمی‌گذارند انسان به راه مستقیم برود باید هم همین‌طوری باشد؛ چون انسان دارد آزموده می‌شود. این است که هرچه شما می‌خواهی به طرف صراط مستقیم بروی، راحت بروی باید از گردنه‌های متعدد و گذرگاه‌های زیادی عبور کنید. زمانی انسان خسته می‌شود و از راهش دور و به حذر می‌شود این همیشه وجود دارد؛ ولی مهم این است که ما راه مستقیم را انتخاب بکنیم و بتوانیم با عقل و ایمان به آن جایی برسیم که حسمان را درست کنیم، پس الان می‌توانیم نگاه کنیم که آیا قلب ما سیاه است یا نیست؟ آیا خواستیم ببینیم قلب ما سیاه است؟ نگاه کنیم به حسمان ببینیم حس ما چگونه است قلب ما یعنی حس ما، سمع و ابصار و قلوب، نور، صوت، حس. امیدوارم خداوند کمک کند ما حسمان را ترمیم کنیم و درست کنیم.
 

نویسنده: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
رابط خبری و ویراستاری: همسفر عارفه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون اول)
همسفران نمایندگی کریمان 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .