اهمیت وادی سیزدهم و چهاردهم در این است که در قلبها رودخانه و بحری جاری بشود که سرچشمه آن زمین و سماء است هرگز خشک نمیشود. هموار نمودن و باز نمودن قلبها بسیار سخت است و با ضرب تازیانه این دربها بیشتر سخت و غیر قابل تسخیر میشود؛ اما این فرمان، فرمان خداوند است که مرض را به طور عمیق درمان بنماییم و این بسیار سخت است، تنها درمان مرض نیست؛ زیرا همیشه سالم بودن مهمترین است و بسیار زمان لازم دارد، اکنون درمان در یک قدمی است. ما از وادی اول که تفکر است تا وادی سیزدهم که پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگری است وادیها را پشت سر گذاشتیم و به آنها عمل کردیم. وارد وادی عشق که همان محبت است میشویم، آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهیست. همه ما میدانیم که قلب در سینه قرار دارد خیلی عضو مهمی است؛ مثلاً میگوییم فلانی قلبش سیاه است یا قلبش از سنگِ یا فلانی قلب مهربانی دارد یا معشوقهها وقتی یک احساسی دارند دست را روی قلبشان میگذارند، پس قلب مرکز حس ماست و جایگاه آن در سینه است.
ما سه جمله در کنگره داریم که تمام جهان آفرینش هم بستگی به این سه پارامتر دارد؛ نور، صوت و حس نام دارند که خداوند اول کلمه را آفرید کلمه به معنی صوت است و خداوند نور زمین و آسمانهاست که در کتاب قرآن هم آمده است. بارها گفتم قرآن شوخی نیست حقایقی در آن است که باید بدانید. قلب مرکز حس است و در سینه قرار دارد، کسی که قلبش سیاه است؛ یعنی حسش خراب است. یک نفر با اسب و سگش در بیابان میرفت، یکدفعه صاعقه میزند و هر سه میمیرند؛ بعضی اوقات انسان میمیرد متوجه نمیشود که مرده انگار که اتفاقی نیفتاده است و در کالبد مثالی میرود، خیلی مسافت طی میکنند، تشنه و گرسنه میشوند اینقدر میروند تا به یک شهر با دروازه بزرگ، سنگهای مرمر و خیلی زیبا میرسند، وسط دروازه آبنما با طلا و آب گوارا میجوشید به نگهبان میگوید؛ میتوانم از آب بنوشم؟ نگهبان به او اجازه میدهد و به او میگوید؛ ولی خودت تنها برو ورود حیوانات ممنوع است، سگ و اسبت نمیتوانند داخل بروند و مرد میگوید؛ نمیخواهم و به راهش ادامه میدهد تا اینکه به جویباری که یک چشمه و کوزه گلی در کنار درخت وجود دارد میرسد به نگهبان آنجا میگوید؛ میتوانم با اسب و سگم آب بخوریم، نگهبان به او اجازه میدهد مرد میپرسد اینجا کجاست؟ نگهبان میگوید؛ بهشت و مرد میپرسد آنجا که به حیوانات اجازه ورود ندادند کجا بود، میگوید؛ جهنم. جایی که آدم از دوستانش جدا بشود جهنم است. حالا ما بگوییم بهشت ما کجاست، کجا قلب ما سیاه است؟ آنجایی که دوستانمان را میگذاریم و میرویم آنجا خودخواهیم، حسمان خراب است، برای منافع خودمان دیگران را خراب میکنیم که کار اکثر ما همین است، یکی مار نیشش میزند و سریع میرود دنبال مار که تنبیهش کند، کاری که همه ما انجام میدهیم یکی به ما ضربه میزند، دنبالش میرویم تا انتقام بگیریم به جای اینکه خودمان را مداوا کنیم.
در بهشت بودن یعنی حس خوب داشتن، در بهشت بودن یعنی خوردن آب خنک در یک کوزه سفالی که به انسان آرامش میدهد و حس خوب دارد، ممکن است در جام طلا باشد؛ ولی مثل زهر باشد و گوارا نباشد. خوشبختی انسان به سرمایه نیست به این است که چقدر دوستش دارند، چقدر دوست دارد. کجا خوش است آنجا که دل خوش است؛ حالا اگر ما بخواهیم برای دیگران اتفاق بد پیش بیاید مثلاً فلانی نابود بشود، ورشکسته بشود همه چیز بستگی به حس ما دارد. حس ما دریافتکننده نور و صوت است، برای اینکه قلبمان را روشن کنیم باید حسمان را درست کنیم و حسهای منفی را از خودمان جدا کنیم. قلب ما مرکز احساس ماست و جایگاه آن در سینه است، در قدیم میگفتند دل و قلب؛ چون قلب یک تکه گوشت است و حس ندارد ما نمیتوانیم بگوییم جایگاهش در دل ماست و ما اگر بخواهیم حس دیگران را عوض کنیم نمیشود؛ مثلاً بگوییم تو باید مرا دوست داشته باشی این کار عملی نیست نمیشود. زمان قدیم طایفهها با هم و قومی بودند، وضع خوبی نداشتند و همیشه با هم کُشت و کشتار داشتند.
عزیزترین آدمها نزد خداوند چه کسانی هستند؟ پرهیزکارترین هستند. در کنگره هم داشتیم، در بعضی از شهرها میخواستیم شعبه بزنیم نمیگذاشتند، میگفتند از ده بالا نمیتوانند اینجا شعبه بزنند ما خودمان این کار را میکنیم؛ مگر از روی جنازه ما رد شوید، این درست نیست در کنگره هیچ فرقی نمیکند هر کسی برای شهر خودش تلاش و کوشش کند، این کارها بیشتر رابطهها را خراب میکند و رابطهها سخت میشود. ما اگر بخواهیم قلبها را باز کنیم و حس دیگران را درست کنیم؛ اگر به زور این کار را بکنیم بدتر میشود. در کنگره در باز است هر کس بخواهد میآید و هر کس بخواهد میرود هیچ مشکلی نیست؛ مثل کمپ نیست که درش قفل باشد و به زور نیست؛ اگر بخواهیم حس یکی را به زور عوض کنیم سختتر میشود.
ما همیشه دنبال وقایعی هستیم که همه چیز درست و دقیق باشد حاشیهها را نگاه نمیکنیم، حاشیهها ما را از همه چیز ساقط میکنند، قدرت و انرژی ما را میگیرند. در اینجا میگوید مرض را به طور عمیق درمان کنید، الان کلاسهای متعدد میروند آیا حس تغییر کرده است؟ تنها دانستن کافی نیست یک سیدی هم کلی اطلاعات دارد آیا به درد میخورد؟ وقتی به درد میخورد که حس ما درست شود و قلب ما سنگ نباشد باید در دل سنگ بروید و ترکیبها را جدا کنید یکی از نشانههایی که در دل سنگ بروید؛ یعنی قلبها را باز کنید ممکن است تعریفهای مختلفی داشته باشد. در پیام آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهیست من که میگویم کلام خود نیست؛ بلکه فردی است در جمع بیکران هستی که باورش کار هر کس نیست؛ مگر معنای آن بداند که آن چیست، ارابهها را در بیکران به حرکت در آورید که نگهبانان ماوراء به آنچه در زمین میگذرد نیازمندند، بشکافید آنچه شکافتنی نیست در دل سنگ بروید و ترکیبها را جدا نمایید. برداشتها متعدد است. اول باید بدانیم قلب چیست و بعد بشکافیم. قلب؛ یعنی مجموعه حس و احساس ما، اگر حس ما خراب است؛ یعنی قلب ما خراب است. اگر حس ما خوب است قلب ما روشن است این فرمان خداوند است که مرض را بهطور عمیق درمان کنیم و این بسیار سخت است. اکثر اوقات حسهای ما آلوده به مسائل ضدارزشی است. تنها درمان مرض نیست کسی که سرطان دارد فقط درمان آن بیمار نیست سالم بودن جسم همیشه مطرح است؛ افکار و روان سالم، اندیشه و احساس مهم است. مرض که حل کردی باید بقیه مسائل هم درست بشود وقتی مواد را کنار میگذاری باید خیلی چیزها تغییر کند.
چه کار کنیم بیمار نشویم؟ خیلی مهم است اول باید پیشگیری کنیم، مهمتر از همه افکار و احساس سالم است. بیش از دویست بیماری مانند سایکوسوماتیک و بیماریهای روانتنی؛ یعنی خراب بودن حس، بعضی اوقات افراد کلی قرص میخورند و میگويند اسکیزوفرنی یا دو قطبی هستند ممکن است باشند؛ ولی من میگویم نیستند همه انسانها اینطور خوش اخلاق هستند، یک قطب هستند مشکلاتی دارند یک قطب دیگر هستند خمارند یک جورند، نشئه هستند یک جور دیگر هستند، همه انسانها افسردگی، ناامیدی، شکست، مشکلات عاطفی و عشقی دارند اینها با قرص حل نمیشود و دلیل بر بیماری روانی نمیشود، فردی که افسرده است؛ چون فکرش درست نیست، با دارو چند وقت خوب میشود و بعد قرصی میشود؛ باید مشکل را از ریشه درست کنید باید فکر و حس را درست کنید. آیا پیادهوری میکنید، آیا درست میخوابید و به تغذیهات دقت میکنی؟ من در لژیون جونز خیلی چیزها را تجربه میکنم، بدترین مریضیها را دارند و ۱۵ کیلو اضافه وزن دارند یا خانم باردار نمیشود. اضافه وزن یعنی مریضی، این سالم بودن نیست باید حتی در اتاق سه متری پیادهروی کنید.
اکنون درمان در یک قدمی است، دو قسمت جسم و جان درمان میشوند خیلی مفاهیم را هنوز نمیدانیم، هنوز فرق نفس و روح را نمیدانیم، صور پنهان را نمیدانیم اصطلاحاً میگوییم جسم و جان که جسم از خاک است و جان از چیست، نفس از چه آفريده شده است؟ جسم را با ضرب تازیانه میخواهیم درست کنیم، اعتیاد را میخواهیم با ضرب تازیانه درست کنیم؛ ولی نمیشود بعضی اوقات مواد را سر خود قطع میکنیم و سختیهای زیادی میکشیم؛ ولی جسم درست نمیشود. شکم چاق است چربیها را درمیآوریم، مرضهای مختلف دارد به جای درمانش مرتب کورتن میخورد، صور پنهان را اگر بخواهیم درست کنیم باید حس درست بشود، تمام گیرندگی بستگی به حس دارد. بعضیها فقط میتوانند شبکههای داخلی را بگیرند بعضیها با گیرندهها تمام شبکههای خارجی را میتوانند بگیرند، حس افسرده و ناامید است احساس ترس میکند، درمان باید در قسمت جسم و روان صورت بگیرد خدا را شکر دیسپ درست شد خیلی راهگشای ماست، هم ضد عفونت و هم ضد التهاب است و ترکیبات متعددی دارد.
متأسفانه تمام مواد غذایی افزودنی دارند. بنای ساختمان و ساختن کل بنا نیاز به مصالح دارد. تنها درمان مرض نیست همیشه سالم بودن مهمترین است بسیار زمان لازم دارد اکنون درمان در یک قدمی است؛ یعنی همان بیماریهای غیر قابل درمان بارها گفتیم ما درمان نمیکنیم چون پزشک نیستیم؛ ولی مقالات و تحقیقات را انجام میدهیم، برای اعتیاد همینطور که درمان مشخص شد برای بقیه این کار را انجام میدهیم؛ ولی باید از طریق آزمایشگاه و تحقیقات یواشیواش اینها گسترش پیدا کند. کولیت و سرطان برست و آندومتریوز همه غیر قابل درمان هستند انشاءالله که به درمان برسند.
در این حوزه بسیار تا بسیار تفکر لازم است شما به این ستونها آنچه لازم است میدهید تا بنای روی آن را بتوانند تحمل کنند؛ باید پایهها محکم بشود حتی پایههای درمان اعتیاد برای تریاک، هروئین، فنتالین، امفتامین و الکل را آزمایش کردیم، آزمایش سلولی، مولکولی و بنیادی که ستونها محکم شود این مواد چه اثری روی سیستم سلولی مولکولی انسان میگذارند تخریب میکنند، بعضی مریضیها از تنظیم خارج شدهاند و ما با این آزمایشها باز تنظیم میکنیم. تریاک یا هروئین یکسری ژنها را از تنظیم خارج کرده، باید بدانیم چگونه از تنظیم خارج و چگونه درست میشوند و اینها در بهترین مقالات جهانی به چاپ رسیدهاند و این یعنی محکم کردن ستونها. وقتی درمورد MS مقالات قوی و ارزشمندی میدهیم اینها خود را میکشند که یک ژن را اصلاح کنند و با یک آزمایشی که انجام دادیم، سی، چهل یا صد ژن را تنظیم میکنیم، اينها ستونها هستند و ما داریم به کمک هم به انجام میرسانیم.
با نیروی عقل و ایمان کلمات الهی را در سطوح مغز حک کنیم و با جان خود آبیاری کنیم؛ یعنی با تمام وجود به کسی کمک کنید؛ وقتی میگوییم ظن بد نبر، بتوانیم عمل کنیم یعنی بتوانیم حسادت، کینه و خودخواهی را از بین ببریم، شهادت دروغ بدهی و برای منافع خودت خیلی چیزها را زیر پا بگذاری اینها همه کارهای شیطانی است؛ اگر به طرف ارزشها بروی اینها کلمات الهی هستند. بعضی انسانها وقتی که حسشان پاک شده باشد برای خدمت به دیگران از مال و جان خودشان میگذرند و دیگران برایشان خیلی مهم هستند؛ اگر ما بخواهیم سعی کنیم دروغ نگوییم امکانپذیر نیست، باید دانش وجود داشته باشد، باید چشمه خودش بجوشد، نمیتوانیم آب داخل چشمه بریزیم باید خودجوش باشد و این ارتباط دوباره برقرار گردد و این آغاز است.
در جهان مادی برای رسیدن انسانها به راه مستقیم توان انسان را تضعیف میکنند ساختار جهان مادی اینگونه است، برای اینکه انسانها به راه مستقیم بروند، نیروهای دیگری هستند که توان او را کم میکنند، نیروهای بازدارنده و تخریبی نمیگذارند و باید اینگونه باشد؛ چون انسان آزموده میشود، این نیست که راحت به سمت صراط مستقیم بروید باید از گردنهها عبور کنید، مهم این است که ما بتوانیم راه مستقیم را پیدا کنیم و با عقل و ایمان به جایی برسیم که حسمان را درست کنیم و نگاه کنیم آیا قلب ما سیاه است یا نیست؛ اگر خواستیم ببینیم قلب ما سیاه است یا نه به حسمان نگاه کنیم و ببینیم حسمان چگونه است و میخواهم به شما بگویم قلب ما یعنی حس ما.
نگارش: همسفر مژده و همسفر عفت رهجویان راهنما همسفر نرگس (لژیون هفتم)
گردآوری: رابط خبری همسفر هانیه رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون هفتم)
ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر شکوفه (لژیون اول)
ارسال: راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
114