جلسه دهم از دوره نوزدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شیروان به استادی راهنمای محترم مسافر ابوالفضل ،نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه " وادی یازدهم و تاثیر ان روی من " پنجشنبه 22 آذر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
امیدوارم حال همه شما خوب باشد انشالله که روزگار به کام همه باشد. خوشحال هستم که در نمایندگی شیروان حضور دارم. من یک سلام علیکی به سبک مولانا داشته باشم .
خواجه سلام علیک گنج وفا یافتی / دل به دلم نه که تو گمشده را یافتی
امیدوارم قدر این گوهری که دست تک تک شما عزیزان میباشد غنیمت بشمارید. چرا که این حال خوش بیرون از اینجا یافت نخواهد شد. دستور جلسه امروز وادی یازدهم و تاثیر آن روی من است . یاد آیه شریفه 197 سوره بقره می افتم که می فرماید : (وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ ۚ ) یعنی دست افشانی کنید که بهترین توشه تقواست. تقوا یعنی کار خوب انجام دادن. باید شخصیت شخیصی باشیم، کار خوب را همه بلد هستیم و همه میدانیم چه چیزی خوب است چه چیزی بد است. تاکید جناب مهندس هم روی همین مطالب میباشد. اگر بفهمیم کار خوب ، خوب است و کار بد ، بد است، انشاالله سمت خوبیها قدم خواهیم برداشت. انسان از زمان طفولیت تا انتها که به مرگ ختم خواهد شد، موجودی لذت جو میباشد. هر کسی به یک عنوانی، دنبال لذتجویی میباشد. یکی سمت قدرت ، یکی سمت رشوه گرفتن ، دیگری سمت مشروبات الکلی میرود و من سمت مواد مخدر رفتم. در کنگره به من آموزش داده شده است که لذتهای دیگری هم وجود دارد، که میتوانی از آنها استفاده کنید. در وادی یازدهم به امریات و نهیات اشاره شده است ، که این کار خوب است و این کار بد است . هیچ جامعهای با دروغ رونق پیدا نمیکند. بشنوید ای دوستان این داستان، خود حقیقت نقد حال ماست. یک ماهیگیری بود که هر روز صبح با دیگران میرفت برای صید ماهی. ولی بقیه همه ماهی میگرفتند و این ماهی نمیگرفت. گفتند: بیچاره! تو چکار میکنی که هیچ ماهی نمیگیری؟ گفت: برای این که قلاب من یک قلاب مخصوصی است. نگاه کردند و دیدند قلاب او کج نیست و راست است. گفتند: این قلاب ماهی نمیگیرد. علوم است که قلاب درست باید سرش کج باشد. گفت: من میخواهم یک ماهی مخصوص بگیرم که با این قلاب میشود گرفت. خبر او پیچید و گفتند که یک دیوانه ابلهی پیدا شده که میخواهد با قلاب راست ماهی بگیرد. بالاخره خبر به وزیر و وکیل و پادشاه رسید. پادشاه زمان علاقهمند شد و گفت: این را صدا بزنید بیاید من بپرسم ببینم میخواهد چکار کند. قاصد پادشاه آمد پیش او و پیغام پادشاه را رساند. ولی ماهیگیر گفت: ببخشید من فعلاً خیلی گرفتارم و میخواهم یک ماهی بگیرم و وقت ندارم. گفتند: عجب آدمی است این که به سلطان وقت نمیدهد. پادشاه دعوتش کرده به قصر که از او سؤال کند، میگوید وقت ندارم! این شد که خود پادشاه بلند شد و شبانه آمد به خانه ماهیگیر و گفت: همه را کُشتی! تو چه میخواهی بگیری؟ گفت: من میخواستم تو را صید کنم! با قلاب راست آدم ،پادشاه میگیرد. با قلاب کج دو تا ماهی میگیرد.
میخواهم بگویم مبنا را بر صداقت بگذارید راستگویی بهترین چیز است. اگرشما زمانی که دروغ بگویید، راهنما نمیتواند کمکتان کند، اگر از یک شخصی که مشروبات الکلی مصرف میکند، بپرسید که حالت چطوره؟ قطعاً خواهد گفت، مستی برای من کارساز نیست، اما ما دنبال چیزی هستیم که درد ما را دوا کند. این حال خوش ما از درون به جوشش آمده است .کار خوب انجام بدهید و کار خوب هم این است که سر ساعت مقرر وارد جلسه شوید، صندلیها رو بچینید، جارو بزنید، دبیر شوید، نگهبان شوید، یک خدمت کوچک انجام بدهید، اینها یک کار خوب است. چرا که میخواهید حال یک همدرد را خوب کنید. بعد در ادامه خواهید دید که شما دارید به بحر اقیانوس میرسید. در این مسیر کسانی هستند که در نقش شیطان و نیروهای منفی ظاهر میشوند، اینها سعی دارند که شما را از انجام کارهای خوب پشیمان کنند. شما باید تمام این چهارده وادیها را فرا بگیرید تا قویتر شوید تا فردا اگر کسی از شما خواست کاری اشتباه انجام دهید، این اشتباه را انجام ندهید.
آن یکی ذکر الله میگفت شبی تا ذکرش شیرین گردد لبی، شیطانش آمد و گفت ای الله گو ،این همه الله لبیک کو، بنده خدا با خودش فکر کرد و گفت راست میگوید، خوابید. ندا آمد، که ای بنده من آن زمان که در حال ذکر گفتن بودی، آن زبان، که دارد در دهانت میچرخد این خواسته من است و اگر من نخواهم آن کار انجام نخواهد شد. بنابراین ما باید صبر داشته باشیم، مطمئناً به آن بحر اقیانوس خواهیم رسید که منابع اطلاعاتی ، همان علم و آگاهی میباشد انسان تنها چیزی که با خودش به دنیای دیگری میبرد همین آگاهی ، دانش است باید در سفر خود سبک بار باشیم وقتی در این سفر هستیم باید دست افشانی کنید. کینه توزی نکنید دروغ نگویید حسد نکن ، سبک سفر خواهید کرد، از ضد ارزشها فاصله بگیرید تا به ارزشها برسید. به ما گفتن کنگره به شما چی داد . ابو سعید ابوالخیرگفت: قبلاً قحطی نان و آب بود ولی اکنون قحطی خدا آمده است. ولی در کنگره ، این خدا دوباره زندگی را به ما داده است. ان شاالله ظهور در زندگی همه ما پدیدار گردد. صحبتهایم را با این شعر تمام میکنم، و این شعر به مثبت اندیشی معروف است ، باز گردد عاقبت این در بلی رو نماید یار سیمین بر بلی ساقی ما یاد این مستان کند / بار دیگر با می و ساغر بلی/ نوبهار حسن آید سوی باغ بشکفد آن شاخههای تر بلی / طاقهای سبز چون بندد چمن جفت گردد ورد و نیلوفر بلی / دامن پرخاک و خاشاک زمین پر شود از مشک و از عنبر بلی / آن بر سیمین و این روی چو اندرآمیزند سیم و زر بلی / من خموش کردم ولیکن در دلم تا ابد روید نی و شکر بلی / زمانی که فوت میکنیم اگر شخصی خوب باشیم عزرائیل چهره خوبی دارد، و اگر بد باشیم به شکل خیلی زشتی ظاهر خواهد شد.
مرزبان خبری : مسافر محسن
عکاس : مسافر مصیب
تایپ : مسافر مهدی
ویراستاری : مسافرعلی محمد
ارسال : مسافر محمدرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
474