هفتمین جلسه از دورهی پانزدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی بنیان به نگهبانی مسافر رضا، استادی ایجنت محترم مسافر رضا و دبیری مسافر سجاد با دستور جلسه «وادی یازدهم و تأثیر آن روی من» پنجشنبه بیست و دوم آذرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز شد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر؛ خداوند را شاکر هستم که یکبار دیگر فرصت حضور در این جایگاه را به من داد. وادی یازدهم وادی خیلی زیبایی است که این وادی در سه سی دی آموزش داده میشود، چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند. مهندس دژاکام در ابتدای سیدی اول راجع به جهانبینی و مشکلات بشر میگوید که مشکلات بشر از زبان و بیان او سرچشمه میگیرد. به زبان بسیار سادهتر، گاهی اوقات ما نمیدانیم که چه بگوئیم و چه وقت صحبت کنیم و همچنین از گفته خود پشیمان نشویم.
آقای مهندس خیلی قشنگ آموزش میدهند خاطرهای از یک نفر بیان میکنند که آن فرد جلوی من پشت سر دوستش غیبت کرد و بعد از آن من هر دوو آنان را رودررو کردم که فلانی چنین نظری نسبت به تو دارد، این باعث شد که دیگر پشتسرهم حرف نزنند. چقدر خوب است انسان طوری پشت سر دیگران صحبت کند اگر رودررو آن صحبت را بیان کند شرمسار نگردد. این خیلی زیبا است که من اگر میخواهم پشت سر کسی سخنی بگویم از ادبیاتی استفاده کنم که مشکلساز نشود و حرمتها حفظ شود.
در ادامه این وادی مهندس درباره مد سخن میگوید که اغلب جامعه درگیر آن هستند. حتی بیان میکند که من مخالف مد نیستم و آن را دوست دارم. اینکه هر سال رنگ سال عوض میشود و یا لباس خاصی مد میشود، اما برخی مدها را خارج از عرف هستند و در صورت اجرا، به شر آن گیر میکنیم. همچنین بهرسم پهلوانان قدیم اشاره میشود که خالکوبی می کردن و اینکه جدیداً به آن میگویند تتو یا به کسانی که روی بینی و لب نگین میگذارند، شاید الان این مد شده باشد؛ اما چند سال دیگر از مد رفته باشد و به مشکل میخورند.
رعایت این مسائل در زندگی بسیار اهمیت دارد، من همیشه در لژیون، از مثالهای مادرم استفاده میکنم، ایشان جهانبینی خیلی خوبی داشت و به من آموزش میداد. مادرم میگفت شکلی زندگی کن که بتوانی همیشه زندگی کنی و چیزی بخور که بتوانی همیشه بخوری. یادم است زمانی که مواد مصرف میکردم، آدم مهربانی بودم. مهربانی را به شکلی کنترل کن که همیشه به یک سیکل و روال مهربان باشی. اینکه گاهی اوقات زیادهروی کنی؛ اما گاهی با یک من عسل هم خورده نشوی
مادرم میگفت حقوق که میگیری، ابتدای ماه ریختوپاش نکن که بعد آخر ماه بیپول بمانی طوری که نداشته باشی غذای ساده تهیه کنی. شکلی صحبت کن که بتوانی همیشه صحبت بکنی، لباس را به شکلی بپوش که بتوانی همیشه بپوشی. جالب است جناب مهندس هم به همین موضوع در وادی یازدهم اشاره میکنند. همچنین در میانه وادی در خصوص اختلاف ارتفاع صحبت میکند و به مثال همیشگی خودشان اشاره میکنند که؛ "افتادگی آموز اگر طالب فیضی / که هرگز نخورد آب زمینی که بلند است". زمانی میتوانیم آموزش بگیریم که خودمان را از استاد و راهنما پایینتر بدانیم.
گاهی اوقات رهجو وارد لژیون میشود و بهخاطر موقعیتی که دارد خودش را بالاتر میگیرد و هرگز به این شکل نمیتواند آموزش بگیرد. دلیل آن این است که خودش را خیلی فهمیدهتر، باسوادتر و پولدارتر میگیرد و به همین علت آموزش نمیگیرد. این معضل در کادر درمان هم وجود دارد، برای همین منیت است که فکر میکنند تجربه و اطلاعات بیشتری از آموزشهای کنگره دارند وبا همین احساس، هیچوقت درمان نمیشود. زمانی به درمان اعتیاد میرسیم که بگویم به ناتوانی و عدم آگاهی خود از فلسفه اعتیاد، پی ببریم آنوقت است که درمان خواهیم شد. من بیست و پنج سال مصرفکننده مواد بودم و خواستار رهایی و درمان؛ اما چون همیشه احساس فضل میکردم، درمان نشدم. زمانی درمان شدم که تسلیم محض راهنمای خود گشتم.
در انتهای وادی به دو چیز ضد هم اشاره میشود؛ آب که لطیف است و هر جا وارد شود به شکل ظرفش درمیآید، و طرف دیگر سنگ خارا که بسیار سخت است؛ اما هر جایی که آب قطرهقطره میچکد به علت مداومت و استمرارش سختترین سنگها را سوراخ میکند . وقتی در کار خود استمرار داشته باشیم، قطعاً موفق میشویم. یادمان باشد هر قدر لطیف باشیم از آب لطیفتر نیستیم. به این نکته هم اشاره کنم که همسفر با استمرار و استقامت خودش همانند همان آب لطیف بود و من را که بهسان سنگ خارا بودم با سخنان نافذ خودش در من نفوذ کرد و خدا را شاکر هستم که در کنار همسفر خود در این جایگاه و حال خوش هستم. از این که با سکوت خود به صحبتهای من توجه کردید، ممنون و سپاسگزارم.
در ادامه مراسم تولد اولین سال رهایی مرزبان مسافر وحید برگزار گردید:
اعلام سفر:
سلام دوستان وحید هستم یک مسافر؛ تخریب ۱۵ سال،آخرین آنتیایکس مصرفی شیره خوراکی، مدت سفر اول ۱۲ ماه و ۵ روز، روش درمان DST، داروی درمان OT، به راهنمایی ایجنت محترم مسافر رضا در لژیون مرزبانی، رشته ورزشی شنا، مدت رهایی ۲ سال و ۱۳ روز.
آرزوی مسافر:
اولین آرزوی من قبولی در آزمون راهنمایی هست و امیدوارم بتوانم شال زیبای نارنجی را کسب کنم و دومین آرزوی من هم به رهایی و درمان رسیدن تمام سفر اولیها در کنگره هست.
سخنان ایجنت محترم:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر؛ خداوند را شُکر میکنم و خوشحال هستم که در این مدت از خدمت بنده در این جایگاه، اولین تولد یک سال رهایی را امروز میگیریم. آقا وحید مرزبان بسیار زحمتکش شعبه هستند و من در لژیون مرزبانی شاهد تلاشهای خستگی ناپذیر وحید جان هستم و می بینم که همیشه زودتر از همه می آید و دیرتر از همه هم میرود. من جا دارد از ایشان و همسفرشان تشکر کنم و حتما که بازخورد این خدمتها در زندگی این عزیزان متبلور خواهد شد. تولدش رو به خودش، راهنمای وحید جان آقای هادی ثالثیان، همسفر ایشان و راهنمای محترمشان تبریک میگویم و امیدوارم که همیشه موفق و موید باشند.
سخنان راهنمای مسافر:
سلام دوستان هادی هستم یک مسافر؛ خداوند را بابت اینکه یک بار دیگر توفیق حضور در کنگره را به من داد شُکر میکنم. من این تولد را ابتدا به جناب مهندس دژاکام و سپس به تمام مسافران و همسفران عزیز تبریک میگویم و در نهایت تولد آقا وحید رو به خودش، همسفران ایشان و راهنمای همسفرشان تبریک می گویم و بهترینها را برای ایشان آرزومند هستم. یک نفر وقتی به عنوان یک مصرف کننده وارد کنگره میشود، در شرایط بحرانی قرار دارد و شدت آن بحران را هر کسی خودش بهتر میداند که در چه شرایطی وارد کنگره شده است؛ چرا که اسیر آن شرایط است.
مسیر و راه کنگره ۶۰ به نظر من یک توفیق الهی هست؛ چرا که هر کس در این مسیر قرار می گیرد و در این مسیر میماند، ابتدا به درمان می رسد و سپس در مسیر خدمت و تعادل قرار میگیرد و خدمتگزار کنگره و انسان های دردمند میشود. این جز توفیق الهی چیز دیگری نمیتواند باشد. وحید نمونه واقعی همین توفیق الهی هست که شامل خودش و خانواده محترم ایشان شد و در این مسیر قرار گرفتند، به درمان رسیدند و امروز هم خدمتگزار خوبی برای کنگره هستند. وحید جزو اولین رهجویان بنده بود. وقتی به کنگره آمد، روحیه امروز را نداشت. در کنگره پرورش پیدا کرد و تبدیل شد به این وحید که امروز می بینید. چون در کنگره با آموزشها و مسیر درست درمان که مهیا شده است، انسان ذره ذره تغییر پیدا میکند و تبدیل میشود.
وقتی انسان به خرابی های پشت سر نگاه میکند، به آبادیهای مسیر پیش رو نگاه میکند و الگوها را میبیند، متوجه این تغییر میشود و به عظمت مسیر کنگره باور پیدا میکند. تجربه این تغییر و تبدیل را تمام خدمتگزاران در کنگره درک می کنند و این را هم بگویم این تجربه خدمت، فقط با توفیق حاصل می شود. با مسابقه و به اصطلاح زرنگی نمی شود به این خدمت رسید. حتما باید توفیق خدمت حاصل شود. خوشحال هستم که این توفیق به وحید عزیز هم داده شد. وحید در اکثر بخش ها تجربه خدمت را کسب کرد. از چیدن صندلی تا خدمت در واحد OT و دبیری؛ و امروز هم در جایگاه مرزبانی خدمت میکند. من مجددا به وحید عزیز و خانواده محترم ایشان تبریک میگویم و امیدوارم همچنان پر قدرت به این مسیر ادامه بدهد. ممنونم که با سکوت خود به صحبتهای من توجه کردید.
سخنان مسافر:
سلام دوستان وحید هستم یک مسافر؛ ابتدا از جناب مهندس دژاکام تشکر میکنم که بستر کنگره را فراهم نمودند تا یک نفر مثل من که هیچ چیز و هیچ کس را قبول نداشتم، توانستم به کنگره بیایم و به درمان برسم. من از روزی که وارد کنگره شدم، تسلیم محض بودم. قبل از ورود به کنگره تجربه ترکهای سقوط آزاد را داشتم و عذاب وحشتناک این مدل ترکها را میدانستم. آخرین بار با خودم عهد بستم که دیگر هرگز برای ترک اقدام نکنم؛ اما تجربه درمان کنگره زمین تا آسمان با آن روش های عذاب آور تفاوت دارد و سفر اول در کنگره لذت بخش است؛ به این شرط که تسلیم قوانین کنگره و راهنمای خودمان باشیم. من تمام آموزشهای راهنما را با جان و دل دنبال کردم و دستورات ایشان را انجام دادم.
در چند ماه اول سفر فکر میکردم خدمتگزاران شعبه حقوق میگیرند؛ بعداً متوجه شدم که خدمتهای این عزیزان رایگان و بی منت هست و همه خدمتگزاران برای حال خوب خودشان خدمت می کنند. در واقع این خدمتی به خود هست و منتی برای دیگران نیست. تغییراتی که کنگره در زندگی من بوجود آورده است، آنقدر عظیم و گسترده است که انسان هر چه خدمت کند کم است و جبران پذیر نیست. من به دوستان همیشه این نکته را بیان میکنم که مصرف داروی OT تنها ۵ درصد موضوع هست و ۹۵ درصد دیگر اصلاح جهانبینی و آموختن روش درست زیستن است. این آموزش درست زیستن با خدمت کردن حاصل می شود؛ چون با خدمت عملاً درست زیستن را آموزش میبینیم.
این که فکر کنم من اگر خدمت کنم تمام مشکلاتم حل می شود، تفکر اشتباه است. به نظر من زندگی بدون مشکل بی معنی است؛ منتها ما اینجا روش مواجهه با مشکلات را یاد میگیریم. همهی ما به این محیط نیاز داریم. به خدمت کردن نیاز داریم تا بیشتر و بیشتر بیاموزیم و در این مسیر زیبا باقی بمانیم. همانطور که در آرزوی خودم هم گفتم، امیدوارم بتوانم شال راهنمایی را بگیرم و این مسیر خدمت را با قوت ادامه بدهم و بیاموزم چگونه درست زندگی کنم. از راهنمای خوبم آقا هادی برای تمام زحمتهایی که برای من کشیدند، تشکر میکنم. از ایجنت محترم آقا رضا و دوستان عزیزم در لژیون مرزبانی سپاسگزارم که این فرصت را به من دادند تا این حال خوب را تجربه کنم. من در لژیون مرزبانی از همه عزیزانم یاد میگیرم و خدمت صادقانهای را در کنار هم برای شعبه انجام میدهیم و لحظه به لحظه حضور در مرزبانی برای من آموزش و حال خوب دارد.
من در زمان مصرف جز مواد چیز دیگری را نمیدیدم و فقط در فکر مصرف مواد بودم. امروز صبوری های همسفرم را درک میکنم و وقتی خودم را جای ایشان می گذارم، میفهمم تحمل آن شرایط چقدر سخت بوده است. چون اهمیتی به خانواده نمیدادم و اگر کوچکترین اعتراضی هم میکردند، مشاجره و دعوا راه میانداختم؛ اما خدا را شکر که مسیر کنگره برای من باز شد و احترام گذاشتن به همسفر و خانواده را یاد گرفتم. ممنون همسفرم هستم. اینکه گفته میشود همسفر بال پرواز مسافر محسوب میشود، واقعاً درست است. من صبوری و پیدا کردن نقطه تحمل را از ایشان یاد گرفتم و در پس این صبوری، امروز وادی دهم را که میگوید؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است، در زندگی ما متبلور شده و من الان این جمله را با تمام وجودم درک می کنم. ممنونم که به صحبت های من توجه کردید.
سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان محبوبه هستم یک همسفر؛ من این جشن تولد و این شادمانی را در رأس به جناب مهندس دژاکام و بعد به تمام اعضای محترم شعبه بنیان مشهد تبریک میگویم. سفر افسانه جان خیلی پر ماجرا بود و به نظر من مصداق وادی یازدهم بود. بعد از چند وقت که به کنگره میآمد، تصمیم گرفت دیگر حضور پیدا نکند و ابراز ناامیدی میکرد. به سیستم کنگره اعتقاد نداشت و به صورت مقطعی از کنگره رفت و اصرارهای من هم فایده ای نداشت. بنا بر تجربه خودم گفتم هنوز زمان اذن ورودش به کنگره نرسیده و باید رها شود و خودش روزی بر خواهد گشت.
بعد از چند مدت همین طور هم شد و گفت میخواهم برگردم و درست سفر کنم و همینگونه هم شد. صبورانه و منظم سفر خودش را انجام داد. چهل سیدی خودش رو کامل کرد و مانند همان چشمه جوشان به جوشش آمد و در مسیر درست قرار گرفت. من تغییرات را در روحیه خانم افسانه میدیدم. هر روز شادتر و با روحیهتر از روز قبل بود و موفق شد رهایی خودش را بگیرد و امروز در جشن تولد همسرش شرکت میکند. عزیزان همسفر معنای واقعی صبر، مقاومت، عشق و محبت هستند؛ چرا که به پای زندگی پر از بحران و مشکلات ماندن و ساختن، چیزی جز عشق نمیتواند باشد. همین صبوری و مقاومت باعث می شود که همسفران لایق زندگی با آرامش در مسیر کنگره باشند.
با اینکه ما همسفران به واسطه حضور مسافران خود در کنگره هستیم، ولی آموزشهای کنگره و لزوم دریافت آنها برای ما همسفران، اهمیتی کمتر از آموزش مسافران ندارد. ما همسفران باید یاد بگیریم رها شویم و از خیلی قید و بندهایی که به خودمان وصل کردهایم، جدا شویم تا معنای شادی و آرامش درونی را درک کنیم و به آن برسیم و این آرامش را به مسافران خودمان هم منتقل کنیم. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، سپاسگزارم.
سخنان همسفر:
سلام دوستان افسانه هستم یک همسفر؛ امروز بسیار خوشحال هستم که در این جایگاه قرار گرفتهام و این جشن شیرین را تجربه کردم. من اصلا فکر نمیکردم روزی برسد که وحید درمان شود و بدون مواد زندگی کند. همه راهها را امتحان کرده بودم و راه نرفتهای نمانده بود. در نهایت به این نتیجه رسیدم که باید رهایش کنم. چون فایده ای نداشت و همیشه درگیر دعوا بودیم. شاید حتی خودش یادش نباشد، یک بار به من گفت به هیچ وجه حاضر نیستم مواد را ترک کنم! به این تصمیم رسیدم که باید خودش به این نتیجه برسد و از این مسیر تاریک برگردد و اصرارهای من نتیجه ای ندارد.
با اینکه خیلی برای آن وضعیت ناراحت بودم و دوست نداشتم فرزندانم که بزرگ میشوند، پدرشان را در وضعیت مصرف مواد مخدر ببینند. از خداوند میخواستم که این اعتیاد از زندگی من و همسرم بیرون برود و امروز خداوند را سپاسگزارم که این اتفاق افتاده است. امیدوارم در این مسیر درست، ثابت قدم و استوار باقی بماند. من به عنوان همسفرش وقتی میدیدم در تاریکی اعتیاد هست، همیشه ناراحت بودم و دعا میکردم از این تاریکی نجات پیدا کند. امروز خوشحالم که به این درک رسیده و قدم در وادی روشنایی گذاشته است.
امیدوارم خداوند توان خدمت به خودش و دیگران را به او عطا کند. از راهنمای عزیزم و هم لژیونی های خودم تشکر کنم. چرا که خیلی چیزها را از ایشان یاد گرفتم و خانم محبوبه عزیزم مسیر درست را به من نشان دادند. ایشان برای من هم مادر بودند، هم خواهر و دلسوزانه من را راهنمایی میکردند. امیدوارم شاد و سلامت باشند و در هر جایگاه خدمتی که هستند موفق باشند و ما هم بتوانیم در کنارشان قرار بگیریم و از حضور ایشان لذت ببریم. ممنونم که به صحبتهای من توجه کردید.
مرزبان خبری: مسافر علیرضا
تصویربردار: مسافر محمدهادی
نگارش: مسافر علی
ویرایش و ارسال خبر : مسافر وحید
نگارش تولد: مسافر صادق
ویرایش و ارسال: مسافر جواد
- تعداد بازدید از این مطلب :
300