نهمین جلسه از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی الیگودرز با استادی راهنما دنور همسفر زهرا، نگهبانی پهلوان همسفر معصومه و دبیری دنور همسفر شبنم با دستور جلسه «وادی یازدهم (چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱۹ آذرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۳۵ برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شاکر و سپاسگزارم که امروز به من توفیق داد تا در جمع با محبت لژیون سردار الیگودرز حضور پیدا کنم از همسفر معصومه، ایجنت و مرزبانان تشکر و قدردانی میکنم. من لژیون سردار را واقعاً خیلی دوست دارم و لژیون سردار مرکز انرژی یک نمایندگی است و قلب تپنده نمایندگی همان لژیون سردار هر نمایندگی است که باعث انرژی و حس و حال خوب سایر اعضاء میشود و خیلی خوشحالم که در خدمت شما دوستان هستم، به دلیل اینکه اولین جلسه بعد از گلریزان است دوست دارم یکبار دیگر جشن گلریزان را تبریک بگویم و اینکه از همسفر معصومه شنیدم که امسال واقعاً همسفران الیگودرز گل کاشتند و ۲۲ یا ۲۳ نفر عضو لژیون سردار، دنور و پهلوان هستند که این باعث خوشحالی و مباهات است و میتواند یک جهش باشد برای نمایندگی که برای دومین بار جشن گلریزان را برپا کرده است، خدمت تکتک اعضاء لژیون سردار، دنورها و همینطور همسفر معصومه بابت کسب اجازه پهلوانیشان تبریک میگویم.
این وادی یک قانون را برای من زهرا مطرح میکند که چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند. اگر من بخواهم نگاه کنم که چه عاملی باعث میشود که یک چشمه تبدیل به چشمه جوشان شود یا یک رود تبدیل به رود خروشان شود متوجه میشوم که بخشندگی است که باعث میشود این صفت و این ویژگی در آن شکل بگیرد، وقتی به طبیعت نگاه میکنیم میبینیم هر کجا که چشمهای یا رودی وجود دارد زندگی جریان دارد و هستی، زیبایی، طراوت و شادابی است؛ همانطور که گفتم مهمترین ویژگی یا صفتی که یک چشمه جوشان با خودش دارد همان بخشندگی است که همراهش است و این بخشندگی باعث میشود که آن به وادی عشق و محبت برسد. باعث میشود که تمام مخلوقات را دوست داشته باشد و برای آن هیچ فرقی نکند سیاه باشد یا سفید، زشت باشد یا زیبا؛ بلکه فقط و فقط هدف آن این است که برود و حرکت کند و از آن شادابی، طراوت و زیبایی خود به هستی ببخشد و در واقع بازپرداخت داشته باشد.
آقای مهندس به ما توصیه میکنند که به طبیعت نگاه کنیم و از طبیعت الگوبرداری کنیم؛ همانطور که طبیعت از آن چیزی که کسب میکند بازپرداخت دارد انسانها هم باید بازپرداخت داشته باشند، من باید بتوانم زکات آن چیزی را که کسب میکنم بپردازم و اگر این اتفاق نیفتد حکم همان جمع کنندگانی میشود که استاد امین دژاکام فرمودند: کسی که فقط دنبال جمع کردن باشد هیچ حال خوش و انرژی و تعادلی نمیتواند داشته باشد. در کنگره ما بهترین آموزشها را کسب میکنیم؛ در واقع آن نیروهای درونیمان تقویت میشود و آن چشمههای درونیمان افزایش پیدا میکند و علممان زیاد میشود و باید آن اختلاف پتانسیل را ایجاد کنیم، اگر ایجاد نکنیم نمیتوانیم تبدیل به چشمه جوشان شویم و اختلاف پتانسیل با خدمت است که ایجاد میشود اگر که خدمت کنم حال درونی خودم خوب میشود. آقای مهندس در کنار چشمه جوشان، فاضلابهای جوشان را قرار دادند که این فاضلابهای جوشان نه تنها هیچ خیر و برکتی از خودشان ندارند و به دیگران نمیرسانند؛ بلکه با آن بوی تعفن و آلودگی که دارند حال همه را خراب میکنند و اینجا به من یک تلنگر میزند که زهرا کجای کار هستی و چه کار میکنی؟ آیا با حرف و عملکرد خود به دیگران انرژی میبخشید و حالشان را خوب میکنید یا نه، حالشان و انرژیشان را میگیرید.
میدانیم که مبدأ آفرینش با بخشندگی آغاز شده است و بخشندگی از محبت سرچشمه میگیرد، آقای مهندس تمام دغدغهشان این است که به انسانها حیات ببخشند و انسانها را نجات دهند نه فقط از دام اعتیاد؛ بلکه از تمام آن بیماریها و درد و رنجی که انسانها با آن دست و پنجه نرم میکنند و گرفتارش هستند. من زهرا هم اگر استادم آقای مهندس است؛ باید طبق خواسته آن حرکت کنم و تلاش کنم دست یک نفر را بگیرم. من یادم است روزهایی که با دخترم تنها مینشستیم روز تا شب که مسافرم بیاید و نمیآمد و شب هم که میخواست بیاید ساعت دو یا سه میآمد اضطراب داشتم و نگران بودم که الآن میخواهد وارد خانه شود در را میکوبد و میزند میشکند یا نه امروز حالش بهتر و آرامتر است و تمام دغدغه و اضطراب من روی همین مسئله بود که دخترم یک ذره حالش بهتر باشد و این اتفاقات را نبیند؛ زیرا بچهها همه جا هستند و میبینند، تمام اینها برای تکتک ما اتفاق افتاده است اگر من برای شما بگویم که چشمهایتان را ببندید و تصور کنید مادر نگرانی را که نگران فرزند و پسر مصرف کنندهاش است و با چشمان اشکین فرزندش را نگاه میکند و روز به روز ذرهذره آب شدن او را میبیند همه شما میتوانید این را درک کنید؛ چون همه ما هم حس هستیم و این حس مشترک ما را کنار هم قرار داده است و همه ما همدیگر را درک میکنیم.
حالا که حالمان خوب شده است و به یک تعادل و آرامشی رسیدهایم امروز هم میتوانیم یکدیگر را درک کنیم و میتوانیم این را متوجه شویم که برای چه لژیون سردار ماهی یکبار در نمایندگی برگزار میشود؟ برای اینکه به من زهرا یادآوری کند کجا بودی و الآن کجا هستیم و به کجا خواهیم رسید، این خیلی قشنگ و مهم است که یک تلنگری هر ماه به من زهرا زده شود و هر ماه به من یادآوری شود و بگوید که تو کجا هستی و میخواهی چه کاری انجام دهی، آیا میخواهی از این سیستمی که به تو کمک کرده است دست کمک را بگیری و بعد از اینکه درمان و رها شدی بگذاری و بروی یا نه تو هم میخواهی روی زمین دست خداوند شوی و دست انسانها و مخلوقین او را بگیری و کمک کننده باشی، اگر یک مکانی بود که مسافر من به درمان رسید و من به حال خوش رسیدم اکنون باید چه کار کنم و چه وظیفهای در مقابل این سیستم دارم؟ وظیفهام این است که بیایم و به این سیستم کمک کنم و این سیستم را تقویت کنم و به آن یک چیزی را اضافه کنم یا نه یک چیزی از آن بکنم و برم دنبال کار خودم و واقعاً شرط انصاف نیست.
وقتی در کلام الله نگاه میکنیم میبینیم که خداوند میفرماید کیست که به خداوند وام نیکو دهد تا خداوند برای او صد برابر بیفزاید؟ من خیلی با این جمله مواجه شده بودم خیلی جاها هم عربی و هم فارسی آن را خوانده بودم؛ اما واقعیت را نمیفهمیدم و درک نمیکردم که منظور از وام نیکو چیست؟ حتی گاهی اوقات اگر کسی از من کمکی میخواست چه از نظر مالی و چه فکری و چه نیروی بدنی دریغ میکردم یا اگر انجام میدادم خیلی سخت این کار را انجام میدادم و از تمام وجودم نبود به دلیل اینکه یاد نگرفته بودم و آنقدر در تاریکیها غرق شده بودم و آنقدر حالم از ضد ارزشها خراب بود که تبدیل به یک چشمه خشک شده بودم که حتی برای خودم هم هیچ سودی نداشتم. کنگره به من یاد داد که تو مالک چیزی نیستی فکر نکنی مال و ثروتی را که جمع آوری میکنی میتوانی با خودت ببری؛ حتی پیراهن تن خود را نمیتوانی با خود به مکان دیگر ببری و فقط میتوانی صفات خود را با خود ببری و همینطور علم و دانش و آن چیزی را که در صور پنهان کسب کردهای میتوانی با خودت به بعد و به جهان دیگر ببری و باید صفات خود را اگر بد هستند آنها را درست و سالم کنی و اگر خوب هستند آنها را تقویت کنی و با تلاش، کوشش و حرکتهای سالم باید نفس خود را تزکیه و پالایش کنی و پرورش دهی تا بتوانی تبدیل به یک چشمه جوشان شوی و آن نار وجودی را تبدیل به نور کنی.
همه اینها در کنگره به من آموزش داده شد و چیزی که برای من به نظر جالب بود این بود که وادیها در واقع، صراط مستقیم را به من زهرا نشان میدهند و صراط مستقیم هدف نیست؛ بلکه فقط یک وسیله است که من را به هدف خود یا به آن بحر و اقیانوس الهی میرساند و باید این را بدانیم صراط مستقیم یک جاده صاف و مستقیمی نیست که من خیلی راحت بتوانم حرکت کنم و به مسیر خود ادامه دهم و به هدف خود برسم. اتفاقاً خیلی سختی و مشکلات دارد، گذشتن از خواستهها خیلی سخت است. گاهی اوقات انسان تعلقاتی دارد که باید از آنها بگذرد تا بتواند به آن معرفت و عشق و ایمان برسد و گذشتن از آن تعلقات خیلی سخت و دشوار است. در کنگره ما یاد گرفتیم که اگر بخواهیم به معرفت، علم و عمل سالم برسیم؛ باید از چیزهایی بگذریم و گذشتن خیلی کار سختی است.
در گذشته قبل از اینکه دستور جلسات هفتگی کنگره وارد دستور جلسات لژیون سردار شود، معمولاً اولین جلسه بعد از جشن گلریزان در جلسات لژیون سردار دوباره گلریزان بود و خیلی جالب است که من زهرا روز گلریزان مبلغی را پرداخت کردم و حرکتی انجام دادم و اکنون عضو لژیون سردار شدم و دنور شدم یا هر مبلغ دیگری، میخواست به من بفهماند تو الآن کجا هستی و چه حالی داری، آیا از آن کاری که انجام دادی برداشت کردی و حالت را خوب کرد یا نه؟ خدایی نکرده مثلاً پشیمان شدهای یا اینکه حسهای منفی و نیروهای منفی آمد جلوی آن کار را گرفت.
آقای مهندس در سیدی وادی یازدهم خیلی زیبا صحبت کردند فرمودند که برخی از انسانها به خاطر آن حرص و طمعی که دارند در واقع گذر زمان را متوجه نمیشوند و در سن شصت، هفتاد سالگی هنوز مال و ثروت جمع میکنند و در آخر هم ثروتمند از این دنیا میروند. وقتیکه به آن فکر کردم دیدم شاید تعدادی از آنها یاد نگرفتهاند یعنی مکانی را نداشتهاند و شرایطی را نداشتهاند که بخواهند نسبت به موضوع بخشش آموزش بگیرند که تا چیزی را نکاریم نمیتوانیم برداشت کنیم و نمیتوانیم آرامشی بگیریم و تا زمانیکه چیزی را از خودمان جدا نکنیم نمیتوانیم یک چیز بهتر نصیب خودمان کنیم، به نظر من یاد نگرفتهاند و جایی یا مکانی یا سیستمی نبوده است که به آنها یاد دهد.
من زهرا باید خدا را شکر کنم که امروز در یک شرایطی و در یک سیستمی قرار گرفتهام و یک استادی دارم که درس درست زندگی کردن، درس عشق و درس بخشندگی را به من میدهد و اینها همه جای شکر دارد. من باید قدردان این سیستم باشم و سپاسگزار باشم؛ زیرا اگر نباشم تبدیل به انسان مریضی میشوم که تا آخر عمر فقط در پی جمع کردن است و باور کنید انسان با این شرایط در جهان دیگر هم همین خصلت و خصوصیت را دارد و آنجا هم مدام در تکاپو است و هیچوقت رنگ آرامش را نمیبیند. از خداوند برای خود و همه میخواهم که به ما اجازه دهد از آن حس بخشندگی که خود، در درون ما قرار داده تا ما خودمان آن را تقویت کنیم، بتوانیم از آن استفاده کنیم و بتوانیم این بخشندگی را از کسی دریغ نکنیم حالا چه از نظر مالی باشد چه از نظر لبخند ساده باشد یا از نظر کلام باشد هیچ فرقی نمیکند.
تایپ و ویراستاری: دنور راهنما همسفر شبنم
عکس و ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر فاطمه
همسفران نمایندگی الیگودرز
- تعداد بازدید از این مطلب :
100