جلسه هشتم از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی جواد با استادی دنور راهنما همسفر نسیم، نگهبانی پهلوان همسفر معصومه و دبیری دنور همسفر نجمه با دستور جلسه «جهانبینی در ورزش» ساعت ١٣:۴۵ روز دوشنبه ۱۲ آذرماه ۱۴۰۳ برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد :
دستور جلسه این ماه راجعبه جهانبینی در ورزش است؛ شاید به ظاهر هیچ ارتباطی با مسائل مالی نداشته باشد؛ ولی زمانیکه به دستور جلسه دقت میکنیم، اتفاقاً ارتباط و دلیل آن را پیدا میکنیم که بتوانیم به مسائل مالی هم بپردازیم.
بچههای قدیمی کنگره اطلاع دارند که ما در کنگره علاوه بر آموختن علم به مسئله یادگیری جهانبینی نیز میپردازیم؛ زیرا پایه زندگی انسانها بر مبنای جهانبینی بنا شده است. آموزشهای آقای مهندس و آقای امین در جهانبینی برگرفته از این است که به انسانها هنر و علم زندگی کردن را یاد بدهند؛ البته آقای مهندس درباره این موضوع در سیدیهای خود به خصوص در سیدی فاضلابهای جوشان صحبت میکنند.
زمانیکه انسانها علم جهانبینی را یاد میگیرند؛ اصولاً فرهنگ استفاده از آن را در کارهایی که باید انجام دهند را جلوتر یاد میگیرند. زمانیکه صحبت از علم میشود، این علم با علمی که شب تا صبح دود چراغ بخوریم، کتاب بخوانیم و به مدرسه و دانشگاه برویم، خیلی فرق دارد؛ درواقع این علمی است که اصلاً سواد و تحصیلات در آن خیلی حائز اهمیت نیست. جهانبینی علمی است که بر اثر تجربه به دست میآید؛ یعنی بیداری که راهنماها توانستهاند به دست بیاورند؛ درواقع به صورت ناخودآگاه به سبب مسائل و مشکلاتشان علمی را به انسانها انتقال میدهند، به قول معروف که میگویند: شخص فولاد آب دیده شده است. تجربه و پختگی که انسان در زندگی خود پیدا میکند در ادامه به او کمک میکند که در چالشهای زندگی چه تصمیمی را اتخاذ کند و میداند که پیش نیاز حل تمام مشکلاتش تفکر واقعبینانه است و باید در پیرامون آن تفکر با دیگران مشورت کند تا بتواند تصمیم درستی را بگیرد و درنهایت به تصمیم درست خود جامه عمل بپوشاند. ناگفته نماند که برای پیدا کردن راه حل باید تلاش مستمر داشته باشد؛ در غیر این صورت تسلیم خواسته قدرت مطلق میشود و با رها کردن اجازه میدهد که آن مسائل به همان صورت پیش بروند.
در کنگره یاد گرفتیم که تمام این کارها کنار یکدیگر تبدیل به جهانبینی میشود؛ درواقع پکیجی را میسازد که اگر واقعاً انسانها به دنبال این باشند که راه درست زندگی کردن را پیدا کنند، خیلی راحت میتوانند بیان کنند که علم جهانبینی را یاد گرفتهاند. جهانبینی؛ یعنی ادراک، دریافت و برداشت و احساس ما نسبت به مسائل اطرافمان؛ اما اصل قضیه این است که انسان بتواند به خوبی از پس چالشهای زندگیش بربیاید.
زمانی در زندگی اتفاق خوبی برایمان رخ میدهد که دغدغهای نداشته باشیم؛ یعنی خیلی کم پیدا میشود که کسی بگوید: من الآن در زندگی خود احساس خوشبختی میکنم؛ درحالیکه همه شرایط زندگی بر وفق مراد و عالی است؛ ولی نمیدانم که چه کار کنم؟ خیلی کم پیش میآید که وقتی یک نفر با ما دردودل میکند یا وقتی ما دردودل میکنیم از شرایط خوب زندگی صحبت کنیم. انسانها همیشه از قسمتهای بد زندگی مانند: مشکلات اقتصادی و مالی، اعتیاد و به طور کلی از کمبودها صحبت میکنند؛ درصورتیکه جهانبینی بیان میکند که انسانها باید در زندگی به کمبودها بیشتر توجه کنند. درحقیقت کمبودها باعث پختگی و یادگیری انسانیت میشود.
شما در علم جهانبینی کنگره یاد میگیرید که خوب بمانید؛ چون خوب ماندن بهتر از خوب شدن و خوب بودن است. به عنوان مثال مدیریت بهتر از مدیر شدن است یا انسانیت بهتر از انسان شدن است. در آموزشهای کنگره تکرار و تمرین زیاد وجود دارد؛ به این علت که میخواهد از من همسفر یا از من مسافر یک انسانی را بسازد که بتوانم در بعدهای بعدی هم خوب باشم. ما به کنگره نمیآییم که مثلاً علم جهانبینی را یاد بگیریم که با مسافرمان مقطعی خوب رفتار کنیم. در وادی چهاردهم که فلسفه عشق و محبت را یاد میگیریم، در مورد سایهها، جاذبه و حس صحبت میکند؛ به این علت که همیشه عاشق باشیم.
ما معتقدیم که زندگی در بعدهای بعدی در جریان است و اصل زندگی ما در بعد دیگری است و این مثل یک خواب است که الآن ما دور یکدیگر جمع شدهایم؛ یعنی جهانبینی یک فرهنگ و هنر است که انسان به سبب آن درست زندگی کردن را یاد میگیرد. آقای مهندس میفرمایند: «در تمام قسمتهای زندگی از جمله مسافرت رفتن، ارتباط با همسایه، اضافه شدن عضو جدید به خانواده علم جهانبینی وجود دارد، حتی برای اینکه یک دزد موفق باشد، نیازمند این است که جهانبینی دزدی کردن را بلد باشد». آقای مهندس در تمام مسائل ازجمله آداب معاشرت، مسائل غریزه جنسی، تغذیه سالم، درمان الکل و سیگار به آموزش جهانبینی پرداختهاند. تمام این آموزشها برای این است که من نسبت به دیروز خود تغییر کنم، منتها تمام این موارد مشروط بر این است که خواسته من چقدر قوی باشد.
اکنون در کلیه شعب کنگره۶۰ در روز جمعه ورزش برگزار میشود؛ درواقع ورزش بخشی از پروسه درمان است. یک مسافر و همسفر اگر بخواهند که مثلث جسم، روان و جهانبینی آنها تکمیل شود، باید جمعهها در ورزش شرکت کنند. اگر شخصی بیان کند که روز جمعه روز تعطیلی و استراحت من است؛ یعنی هنوز در قسمت جهانبینی به اندازه کافی رشد نکرده است؛ چون با توجه به این موضوع که جهانبینی بخشی از پروسه درمان است و مانند حساسیت زمان مصرف OT که باید مسافر سر ساعت مصرف کند و اگر مصرف نکند، شما میترسید که نکند گریز میزند. دقیقاً این ترس در مورد ورزش نیز وجود دارد.
البته ورزش کردن دارای یکسری آداب و فرهنگ است. اولین مطلبی که در ورزش مهم است، رهجو اجازه ندارد در ورزش وابسته به راهنما باشد؛ یعنی ما در کنگره از عشق و محبت صحبت میکنیم؛ ولی میگویم که وابستگی غلط است؛ یعنی اگر راهنمای من به هر دلیلی به پارک نمیآید؛ نباید من برای سلامتی خودم وابسته به راهنما باشم و به پارک نروم. این امر از جهانبینی در ورزش نشأت میگیرد و اینکه چقدر توانستهام خود را به واسطه آموزشهای کنگره رشد بدهم و جهانبینی خود را بالا ببرم.
تمامی قوانین و حرمتهایی که در شعبه برقرار است، در پارک هم برقرار است؛ یعنی من به همان اندازه که در شعبه برای ایجنت و مرزبانان ارزش قائل هستم، حتی زمانیکه در پارک شال دور گردنشان نیست، باید این موارد را رعایت کنم. وقتی ورزش میکنم به دنبال برد، باخت و تعصب نباشم. آقای مهندس در کتاب چهارده وادی از عشق و محبت برای ما صحبت کردند و از تعصب سخنی به میان نیاوردهاند؛ چون تعصب کار انسانهای نادان و کسانی است که میخواهند به زور مطلبی را به دیگران ثابت کنند؛ بنابراین مطلبی که ثابت شده باشد، نیازی به تعصب ندارد. به عبارت دیگر هدف من از ورزش کردن در مرحله اول لذت بردن باشد.
همسفری که برای روز جمعه برنامهریزی میکند و شب تمام وسایل صبحانه را آماده میکند، حتی اگر مسافرش نتواند در پارک حضور بیابد؛ سعی میکند که یک مقدار از درآمد مالی خود را برای هزینه اسنپ کنار بگذارد تا بتواند به پارک بیاید. همسفری که برای خودش وقت میگذارد، توانسته به آن جهانبینی و آموزش پیببرد؛ اما همسفری که مدام وابسته به مسافر است، زمانیکه به او میگوییم که چرا در پارک شرکت نمیکنی؟ جواب میدهد، به این علت که مسافرم نمیآید. چرا دیر میآیید و زود هم میخواهید بروید؟ به خاطر اینکه نمیتوانم رانندگی کنم. در برخی مواقع لازم است که ما گوش به حرف مسافر بدهیم؛ اما این کار را انجام نمیدهیم و به دنبال بهانه میگردیم. تمام این کارها نشاندهنده جهانبینی ضعیف ما است؛ یعنی علاقهای به خودم ندارم و این امر باعث عدم رشد من در کنگره میشود و مانند این است که حرفها و آموزشهای کنگره از یک گوش من وارد و از گوش دیگرم خارج شود.
جهانبینی؛ یعنی با یک دستم بگیرم و بخواهم با تمام اجزای بدنم آن را عملی و کاربردی کنم. شاهد حضور همسفرانی در ورزش بودم که فاقد استعداد ورزشی بودند؛ اما با حضور در پارک متوجه شدند تا چه اندازه در والیبال یا بدمینتون استعداد دارند. با توجه به این موضوع که در کنگره قرار نیست که ورزشکار حرفهای شویم؛ ولی تبدیل به ورزشکار میشویم.
همسفرانی را مشاهد کردم که قادر نبودند، بدون مسافرشان به مسافرت بروند؛ اما اکنون توانستهاند در مسابقات پارک ولایت یا طالقانی حضور پیدا کنند و بدون درنظر گرفتن سن مسابقه بدهند. جهانبینی در ورزش میخواهد از من یک فردی بسازد که بتوانم خودم را رشد بدهم و به مراتب بالا برسانم. پس اگر من هنوز در رفتن به پارک ماندهام؛ یعنی در جهانبینی خیلی عقب هستم. باید سعی کنم در پارک هم مانند زمان حضور در شعبه از پوشش و رفتار مناسب برخوردار باشم و برای انسانهای اطرافم ارزش و احترام قائل باشم. اگر به هر دلیلی در رشته ورزشی خود برد و باختی حاصل شد، ناراحت و بههم ریخته نشوم؛ چون من آمدهام که خودم را کشف کنم تا حالم خوب شود. آقای مهندس میفرمایند: «ما آمدهایم که خود گمشدهمان را پیدا کنیم». در بخش ورزش تمام این موارد در کنار هم قرار میگیرند تا یک پکیجی را برای جهانبینی ما بسازند.
اکنون این سؤال مطرح میشود که چه ارتباطی بین دستور جلسه و مسائل مالی وجود دارد؟ آقای امین میفرمایند: «تمام کارهای بزرگ از قدمهای کوچک شروع میشود». یکسری از قوانین بسیار ریز در کنگره وجود دارد که فوقالعاده مهم است. خود من در طی این چند سالی که در کنگره حضور دارم، همسفران و مسافرانی را مشاهده کردهام که هنوز در قوانین کوچک کنگره درجا میزنند و هیچوقت نمیتواند رشد کنند و بال پرواز قوی شوند. هدف آقای مهندس این است که از من همسفر یک بال پرواز بسازد. عقاب و مرغ هر دو دارای یک بال هستند. گاهیاوقات هدف من در قبال یک همسفر این است که بال عقاب بشوم و بتوانم مانند عقاب همه داشتهها و نداشتههای خودم را به اوج ببرم، مانند عقابی که لانه خود را در اوج قله میسازد؛ درحالیکه از همان روز اول به جوجههای خود یاد میدهد که باید در اوج باشد.
یک زمانی ما آموزشها را میگیرم؛ اما مانند یک آدمی که روی تردمیل درجا میزند، رشد و پیشرفتی نمیکنیم؛ بنابراین این امر نشاندهند این است که در بخش جهانبینی دچار تزلزل هستیم و این موضوع ارتباطی با راهنما، ایجنت، مرزبانان و آموزشهای کنگره ندارد. درواقع خواسته من مشکل دارد؛ چون اگر خواسته قوی باشد، باید در درجه اول بپذیرم که ایرادها و نقصهای من چیست؟ اگر این مطلب را بپذیرم؛ درواقع نصف راه را رفتهام و بقیه راه تلاش، پشتکار، خواسته، توکل و آموزش میشود.
مسئله پارک رفتن شاید یک مسئله ساده به نظر برسد و جنبه تفریح داشته باشد؛ اما ورزش کردن، خوردن صبحانه و صحبت کردن با یكدیگر باعث کسب انرژی درون من میشود؛ بنابراین سعی میکنم که تحت هیچ شرایطی ورزش کردن را رها نکنم. افرادی که در این قضیه به یک آموزش و شناخت بالا رسیدهاند؛ طبیعتاً در مسائل مالی کنگره منتظر نمیمانند که ایجنت، مرزبان و نگهبان لژیون سردار مدام به آنها پیام بدهند که در لژیون شرکت کنید. کنگره یک سازمان مردم نهاد است؛ اگر من و شما چراغ این مکان را روشن نگه نداریم، هیچکس قرار نیست که چراغ آن را روشن نگه دارد. اگر نسبت به لژیون سردار تعهدی دادید و این تعهد از روی شور بود، باید بیدار شوید و بدانید که یک معاملهای با خودتان انجام دادهاید؛ در غیر این صورت نمیتوانید در قسمتهای دیگر کنگره رشد کنید؛ چون تمام قسمتهای کنگره به یکدیگر ارتباط دارند.
برای اینکه بدانند همسفر موفق چه کسی است، راجع به آن تحقیق میکنند. به عنوان مثال پارک آمدن خانم ایکس چگونه است؟ خیلی پر انرژی است، حتی اگر حالش بد باشد، دیگران از او انرژی میگیرند و حال دیگران را خوب میکند. آیا در لژیون شرکت میکند و سیدی مینویسد؟ بله! سیدی مینویسد یا گوش میدهد و اگر ننوشته باشد؛ میگوید: این دفعه نتوانستم که بنویسم. در کارگاه آموزشی چگونه است؟ قبل از شروع کارگاه آموزشی در شعبه حضور دارد، حتی اگر مسیر خانه او از کنگره دو ساعت دورتر باشد، یک ساعت زودتر از خانه بیرون میآید تا به موقع در کارگاه آموزشی باشد، اتفاقاً در مشارکت و اعلام سفر هم شرکت میکند. زمان خدمت چگونه است؟ عاشق خدمت است. همیشه در مسائل مالی حضور دارد، اگر در شرایطی نتواند پرداخت کند؛ حتماً در روز دوشنبه یا پنجشنبه یا روز جمعه از سبد قانون یازدهم حمایت میکند. چرا حمایت از سبد مهم است؟ زیرا این موضوع برای همسفری که به طور جدی برای تغییرات خودش وقت و هزینه صرف میکند و برای تمام این رفتوآمدها ارزش قائل است؛ قطعاً چنین همسفری خودش را دوست دارد و منتظر نیست که راهنما باعث حرکت او شود یا نگهبان سردار به او تذکر بدهد که تعهد مالیش را پرداخت کند؛ درحالیکه آن شخص در پاسخ او میگوید: ببخشید، خداوند میداند که اوضاع مالی من مناسب نیست؛ درواقع یا به خداوند ایمان دارید که روزیدهنده است یا نه! اگر ایمان دارید، پس نترسید و بگوید من مؤظف هستم که تحت هر شرایطی تعهد مالی خود را پرداخت کنم. اگر ایمان ندارید، پس چرا روز اول به کنگره آمدید؟ من نمیتوانم در وضعیتی که به نفع من است بگویم که خداوند بزرگ است و به او ایمان دارم؛ درصورتیکه اگر به ضرر من باشد بگویم: نه! خدا خودش بهتر میداند. اگر معتقدم که جایگاههای خدمتی کنگره باید عملکرد من را ببینند و به سراغ من بیایند؛ درحالیکه سراغ هر کسی نمیروند و به این موضوع ایمان دارم؛ بنابراين باید برای هر اتفاقی که رخ میدهد، ارزش قائل باشم. عضویت در لژیون سردار یک موهبت است.
نگهبان لژیون به من اعلام کردند که جلسه یک ربع به دو شروع میشود؛ اما چه تعداد از اعضاء سردار سرساعت مقرر در شعبه حاضر بودند؟ چرا باید به این شکل باشد؟ این یک نقص است. البته دانستن این نکته بسیار مهم است، در روزی که مهمان برای شعبه دعوت میکنید؛ چون آبروی شعبه در میان است، بتوانید شرایط را به گونهای فراهم کنید که زودتر در شعبه حضور داشته باشید. برای تمام جایگاههایی که در کنگره وجود دارند، ارزش قائل باشید. من باید در درجه اول برای خودم ارزش قائل باشم، اگر آشغالی روی زمین افتاده آن را بردارم؛ درواقع با این کار به مرزبانان لطف نمیکنیم، بلکه به خودمان لطف میکنیم؛ درحقیقت این کار مقدمه پیشرفت ما میشود؛ چون در صورپنهان ما اتفاق میافتد، شاید متوجه این امر نشویم؛ اما آنکه ناظر بر عملکرد من است آن را در رزومه من میگذارد. خانم ایکس همیشه تلاشش را کرده است، شاید نتوانسته تعهد مالی خود را پرداخت کند؛ اما تمام تلاشش را کرده که تعهد مالی خود را پرداخت کند و عضو لژیون سردار شود. خدمت مالی یک اتفاق خیلی بزرگ است.
بزرگترین کاری که در کنگره باید یاد بگیریم، انتقال دادن است. آقای مهندس را دوست داریم و جانمان به جان او وابسته است؛ درحالیکه زمانی از خنده آقای مهندس چشمانمان پر از اشک میشود؛ به خاطر اینکه آقای مهندس همیشه انتقالدهنده بوده است. رازی که باعث میشود مهر ما در دل دیگران قرار بگیرد این است که انتقالدهنده باشیم. آقای مهندس یک انتقالدهنده قوی هستند. ایشان در مورد لژیون جونز اول خودشان چهارده کیلو کم کردند و بعد به ما انتقال دادند. در مورد لژیون ویلیام هم اول خودشان سیگار را کنار گذاشتند و بعد به ما انتقال داند. در مورد جایگاه پهلوانی اول خودشان ۶۰۰ میلیون تومان پول دادند و بعد به ما انتقال دادند. تمام این کارها برای این است که یاد بگیریم که انتقالدهنده قوی باشیم. جهانبینی بالا از ما یک انتقالدهنده قوی میسازد؛ چون هدف و رسالت ما بهعنوان یک انسان همین است که انتقالدهنده قوی باشیم.
در کلام آخر پدر و مادرهایی که موفق و خوشلحن هستند، فرزندانشان هم مثل خودشان میشوند؛ چون انتقالدهندههای قویی هستند. یک راهنما که خودش در کنگره حضور پررنگ دارد، رهجوهایش هم مانند او میشوند؛ چون انتقالدهنده قوی است. برای اینکه بتوانیم مثلث جسم، روان و جهانبینی را روی خودمان پیاده کنیم، باید انتقالدهنده قوی باشیم. انشاءالله با تلاش خودمان و آموزشهای کنگره بتوانیم به این مرحله برسیم.
در ابتدای لژیون، دبیر جدید دنور همسفر نجمه به رسم کنگره از دبیر قبلی همسفر سمیه با اهدای پاکت قدردانی کرد. ضمن عرض خداقوت به دبیر قبل، برای دنور همسفر نجمه دوران خدمتی پرباری را از خداوند طلب میکنیم.
تایپ: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم) و همسفر رؤیا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
ویرایش: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم )
عکس: مرزبان خبری گروه خانواده همسفر نیره
ویراستار و ارسال: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی جواد گلپایگان
- تعداد بازدید از این مطلب :
210