{بنام قدرت مطلق الله}
سلام دوستان شارود هستم یک مسافر
تقریبا ۳۰ سال پیش ،اواسط تابستان بود که تیمی فوتبالی از شهرستان اندیمشک را دعوت کردیم تا به شهر ما بیایند و یک مسابقه دوستانه داشته باشیم. شب قبل از مسابقه با چندتا از بازیکنان تیم منزلی مهیا کردیم برای مصرف تریاک و به عبارتی مشغول دوپینگ شدیم. مصرفمان را انجام دادیم و روز مسابقه با انرژی کاذبی که دریافت کرده بودیم یک مسابقه خوب انجام دادیم و پیروز مسابقه شدیم، 6 گل زدیم و من که در آن مسابقه دفاع راست بازی می کردم یک گل زدم و یک پاس گل دادم.
آن روز مصرف تریاک به من خیلی مزه داد و باز هم تا اسم مسابقه می آمد با همان افراد مشغول به مصرف می شدیم، آن سال ها من دو ورزش فوتبال و کوهپیمایی را انجام می دادم .
مصرف تریاکی که برای اولین مسابقه انجام دادم برایم بسیار لذت بخش بود و همین لذت باعث شده بود تا بازهم به هر بهانه ای سراغ مصرف تریاک بروم. روزها و هفته ها به همین منوال می گذشت تا به زمانی رسید که کوهپیمایی من شده بود کمتر از تپه نوردی و فوتبال را یا کمتر از چند دقیقه فرصت بازی داشتم و یا روی نیمکت بودم.
اما چه اتفاقی افتاده بود که حال و روز من شده بود این؟ آن سال ها هیچ دلیلی برای آن نداشتم اما امروز می دانم که تنها دلیل آن نداشتن جهانبینی درست بود و همان جهانبینی نادرست باعث این تفکر شده بود که به هر قیمتی ما باید برنده مسابقات باشیم، به عبارتی ورزش آن روزها برای من و امثال من ورزش گلادیاتوری بود ،تاب و توان شکست را نداشتم و تنها بردن به قیمتی مد نظر ما بود.
سال ها گذشت حالا من شده بودم یک ورزشکار پرخاشگر و مصرف کننده که همیشه در مسابقات کم می آوردم و کم هم که می آوردم شروع می کردم به شلوغ بازی و جنجال.
گذشت و گذشت تا وارد کنگره شدم بعداز چندین ترک ناموفق.
آرام آرام که سفرم پیش می رفت و آموزش می گرفتم، تغییرات حاصل می شد چه در قسمت جسم و چه در قسمت جهانبینی. رهایی که گرفتم باز مثل گذشته ورزش را شروع کردم اما حالا مثل گذشته نبود ، ورزش می کردم نه اینکه به هر قیمتی برنده باشم. ورزش می کردم که مطابق شعار کنگره ۶۰ یا ببرم یا بیاموزم. الان وقتی با همان دوستان هم تیمی می رفتم برای مسابقه، بارها و بارها تعجب می کردند که مثل گذشته داد و بیداد نمی کردم مثل گذشته جنجال به پا نمی کردم. آنان نمی دانستند که چه اتفاقی رقم خورده که نتیجه شده این، اما من خودم می دانستم که آن روزها که جنجال به پا می کردم نداشتن جهانبینی باعثش بود و امروز که آرام هستم جهانبینی درست دلیلش بود. حالا دیگه ورزش می کردم و لذت می بردم چرا که هدف از ورزش را آموخته بودم. این را مدیون کنگره ۶۰ آقای مهندس ، استاد امین و همچنین راهنمای بزرگوارم آقا فرشید هستم.
با تشکر
ارسال: همسفر مهزیار
- تعداد بازدید از این مطلب :
70