سلام دوستان سکینه هستم یک همسفر؛
روزها و ماهها صبر و انتظار برای رهایی از اعتیاد و آن زندگی بههمریخته و سراسر دلشوره، ناراحتی و ناامیدی تمامشدنی نبود، مسافرم از مصرف زیاد مثل شمع آب میشد، از طرفی ذرهذره آبشدن دخترانم به واسطه بدیها و ضدارزشهای ما، مرا رنج میداد. سؤالهای زیادی در ذهنم بود و در خلوت خود انگار با خدایم قهر بودم. خدایا چرا من باید با یک مصرفکننده زندگی کنم؟ منی که حتی از بوی سیگار و مواد متنفر بودم؟ بلای خانمان سوزی که میگفتند این بود؟ دردی که با پوست و گوشت لمس کردم، مسافر من 20 سال درگیر اعتیاد بود، راهای خیلی زیادی را رفته بود اما دریغ از خوب شدن؛ کمپ، متادون درمانی، سم زدایی و... اما هیچ جوابی نگرفته بود و بازگشت به اعتیاد و هربار با مصرف بالاتر و مواد مصرفی جدیدتر، واقعا به آن نقطه سقوط رسیده بودیم.
تا اینکه به واسطه برادرشوهرم راه پیدا و کنگره به ما پیشنهاد شد و من و مسافرم راهی شدیم.
اولین روزی که وارد شعبه کاسپین قزوین شدم انگار همان جایی بود که میخواستم، آن آرامشی که طی سالها از من گرفته شده بود در آن روز به من داده شد و روزنه امید برایمان نمایان شد راه نجاتی که بر خلاف آن همه استرس و سختی که کشیده بودیم، بسیار شیرین و لذتبخش بود.
اکنون مسافر من تازه سفرش را شروع کرده است؛ اما خیلی چیزها در زندگی ما تغییر کرده و از خدای مهربانم میخواهم تا کمک کند تا از این گذرگاه سخت عبور کنیم. از صمیم قلب آرزو میکنم که بتوانم در این مسیر برای مسافرم بال پرواز باشم تا به درمان و آن حال خوش برسد و من ایمان دارم که با آموزشهای خوب کنگره 60 و با راهنمایی های راهنمای مسافرم آقای ادیب و راهنمای خوب خودم خانم اعظم به آن جایگاه می رسیم .
خیلی خوشحالم و خداوند را شاکرم که این بنده حقیرش را فراموش نکرده و من این آرامش را مدیون لطف خداوند و جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم به امید رهایی همه سفر اولیها.
نویسنده: همسفر سکینه رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون اول)
تایپ: همسفر زهرا رهجوی همسفر اعظم (لژیون اول) نگهبان سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر سمیه مرزبان خبری
همسفران نمایندگی بوئینزهرا
- تعداد بازدید از این مطلب :
76