English Version
This Site Is Available In English

همیشه به دنبال راهی یا مکانی بودم که خوب‌بودن را به من بیاموزند.(نمایندگی ارکیده کرمان)

همیشه به دنبال راهی یا مکانی بودم که خوب‌بودن را به من بیاموزند.(نمایندگی ارکیده کرمان)

سومین جلسه از دوره هشتم کارگاه‌های آموزشی - خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی ارکیده کرمان، با استادی مسافر پریسا اسیستانت سردار، نگهبانی مسافر بتول و دبیری همسفر نازنین، با دستور جلسه «وادی دهم و تأثیر آن روی من» روز چهارشنبه ۷ آذرماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان پریسا هستم یک مسافر

در ابتدا از خداوند و آقای مهندس سپاسگزارم که اذن ورود به این مکان مقدس را برای من صادر کردند، سپس از خانم مونای عزیز دبیر شورا و خانم فاطمه ایجنت شعبه تشکر می‌کنم که فرصت خدمت در این جایگاه باارزش را در اختیار من قرار دادند.دستور جلسه این هفته راجع به وادی دهم و تأثیر آن روی من، با عنوان صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است، می‌باشد.

در وهله اول باید معنی کلمه صفت را بدانم تا بتوانم در مورد آن برداشتی داشته باشم، به‌عنوان‌مثال ماست همیشه سفید و زغال سیاه است، در این مثال سیاهی زغال یا سفیدی ماست صفتی است که به آنها داده شده و قابل‌تغییر نیست چرا که تابه‌حال ندیده‌ایم ماست قرمز یا سبز باشد یا زغال سفید یا آبی باشد، همچنین حیوانی مثل شیر همیشه درنده بوده و هست و درنده بودن صفت آن حیوان است، پس صفت در اشیا و در بعضی حیوانات ثابت است و هیچ‌وقت تغییر نمی‌کند.

اما در مورد انسان این موضوع صحت ندارد، چرا که انسان اختیار کامل بر اعمال خود دارد و دارای صفاتی است که قابل‌تغییر است، هیچ‌کس نمی‌تواند این‌گونه تصور کند که چون در اعتیاد، تاریکی‌ها، زشتی‌ها و کارهای ضدارزش غرق شده است، پس راه حرکت به سمت روشنایی و ارزش‌ها برای او بسته شده و باید تا ابد در نابسامانی‌ها و مشکلات بماند. هیچ انسانی محکوم نیست که صفات ناهنجار خود را تا ابد یدک بکشد و نتواند از آن خلاص شود.

خداوند به انسان اختیار داده و او می‌تواند راه ارزش‌ها یا ضد ارزش‌ها، سعادت یا شقاوت را انتخاب کند و حال که صاحب‌اختیار بوده و آزادی عمل دارد، پس می‌تواند جاری شود و صفات بد خود را که مصرف مواد مخدر، دروغ، دزدی، پیمان‌شکنی، تکبر، غرور منیت و... است را از خود سلب کند و صفاتی نیکو و زیبا مانند درمان اعتیاد، بخشش، عشق، گذشت، آرامش و... را جایگزین کند.

البته صفات ضدارزش را باید با هم و به‌آرامی تغییر دهیم، زیرا انجام این عمل مهم به‌صورت تک شاخه‌ای امکان‌پذیر نمی‌باشد، به‌عنوان‌مثال؛ امکان ندارد بتوانیم دیگر دروغ نگوییم، اما همچنان به کم‌فروشی خود ادامه دهیم. چرا که ضد ارزش‌ها مانند درختی است که تمام میوه‌های آن تلخ و زهرآگین بوده و ما قادر نیستیم فقط میوه‌های یک شاخه را اصلاح کنیم، اما اگر کل درخت اصلاح شود میوه‌های تمام شاخه‌های آن شیرین خواهد شد.

وادی‌ها برای من مانند تابلوهای علائم راهنمایی‌ورانندگی هستند که کنار جاده نصب گردیده و هر کدام به ما یک هشدار می‌دهند، وادی دهم نیز برای من به شکل مثلثی است که هشدار می‌دهد افراد مثبت و درستکار هم می‌توانند تغییر کنند و به تباهی و تاریکی دست پیدا کنند.بنابراین نباید به خوبی‌ها و خصایل پسندیده خود دچار غرور و منیت شویم، در غیر این صورت همه آن صفات خوب از ما گرفته می‌شود، حتی اگر در بالاترین نقطه از بهشت هم قرار داشته باشیم، اما سطح آموزش، اطلاعات و دانایی ما تغییر نکند، به طبقات زیرین جهنم فرو خواهیم رفت.

یک فرد مصرف‌کننده که از همان ابتدا مصرف‌کننده نبوده است، بلکه خیلی از مصرف‌کنندگان افراد درست کار و صادقی بوده‌اند و در مسیر خیر و نیکی حرکت می‌کردند؛ اما به واسطه اعتیاد تغییر جهت داده و وارد تاریکی‌ها و ضد ارزش‌ها شده اند.

آیا با وقوع چنین اتفاقی دیگر همه‌چیزتمام شده است؟ آیا فرد مصرف‌کننده باید تا آخر عمر مصرف‌کننده بماند و از سرنوشت شوم خود به خداوند گلایه کند؟ تجربه به ما نشان داده انسان‌های بسیاری هستند که راه را گم‌کرده بودند و با ورود به کنگره مسیر اصلی حرکت به سمت مقصد را پیدا کرده و به درمان، تعادل، آرامش و سعادت دست پیدا کرده اند.

تجربه شخصی خودم این است که؛ در اثر مصرف مواد خیلی از نعمت‌ها از من گرفته شد، دیگر شاهد طلوع و غروب آفتاب نبودم، سال‌ها بود که با خانواده بر سر یک سفره جمع نمی‌شدیم، هیچ مهر و عاطفه‌ای بین من، همسر و فرزندانم نبود، صفاتی مثل مادر بودن، همسر بودن و آغوش گرم خانواده از من گرفته شد، تا اینکه با ورود به این مکان مقدس خیلی از آن نعمت‌های ازدست‌رفته، به من بازگردانده شد.

در کنگره صفت مصرف‌کننده را از من گرفتند و به‌جای آن صفت مسافر را به من نسبت دادند، آغوش گرم دادند تا توانستم به درمان، تعادل و حال خوب برسم، صفاتی مثل راهنما و پهلوان بودن را توانستم تجربه کنم که خیلی ارزشمند است.

حال اگر بخواهم گذشته خود را با زندگی که به واسطه آموزش‌های کنگره به دست آورده‌ام، مقایسه کنم، باید بگویم چنین زندگی را در خواب هم نمی‌دیدم، اما به فرموده آقای مهندس؛ گاهی گمان نمی‌کنی؛ ولی خوب می‌شود، درست زمانی که فکر می‌کردم به پایان خط رسیده‌ام، خداوند و آقای مهندس که جهان‌پهلوان هستند، زندگی‌ام را از جهنم نجات دادند.

زمانی بود که حتی دیگر در خانه خودم هم نمی‌توانستم خواب راحت داشته باشم، اما اکنون ساعت‌ها در مسیر رفت‌وآمد با اتوبوس هیچ مشکلی ندارم و هیچ‌چیز حالم را بد نمی‌کند، به این معنا که صفت بد گذشته در من تغییر کرده است.همیشه به دنبال راهی یا مکانی بودم که خوب‌بودن را به من بیاموزند، به عبارتی همیشه خوب‌بودن انسان‌ها را در ظاهر آنها می‌دیدم و فکر می‌کردم اگر حجاب داشته باشم خوب هستم.

در آخر جا دارد از آقای مهندس، خانم مونای عزیز و تمام کسانی که دست‌به‌دست هم دادند تا نه‌تنها اعتیاد بلکه خیلی از صفات ضدارزش از من گرفته شود، و با تزکیه، پالایش و آموزش‌های ناب، به تعادل و حال خوب برسم و زندگی من در مسیر درست قرار گیرد، تشکر کنم.

تایپ و ویرایش: راهنما مسافر پریسا - نمایندگی ارکیده کرمان
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .