جلسه دهم از دوره چهل و دوم کارگاههای آموزشی کنگرۀ ۶۰ نمایندگی ارتش، با استادی راهنمای محترم مسافر تقی، نگهبانی مسافر نادر و دبیری مسافر حامد، با دستور جلسه «جهانبینی در ورزش» و در ادامه تولد اولین سال رهایی مسافر محمدحسین در روز شنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان تقی هستم یک مسافر. خیلی خوشحال هستم و خدا را شکر میکنم که امروز این جایگاه را تجربه میکنم. از نگهبان عزیز و دبیر ایشان سپاسگزار هستم که این فرصت را برای من مهیا کردهاند تا خدمت کنم. تولد بیست و هفتمین رهایی آقای مهندس، بنیان کنگره را به همه شما تبریک عرض میکنم و برای ایشان آرزوی سلامتی و موفقیت بیشتر دارم.
در کنگره ۶۰ به ما آموزش میدهند که جسم اهمیت زیادی دارد و به همین دلیل روزهای جمعه مسافران و همسفران در پارک طالقانی و سایر پارک های تهران و شهرستانها برای ورزشکردن حضور پیدا میکنند. یکی از حسنهای کنگره این است که هر کسی هر ورزشی که بلد است را به دیگری یاد میدهد. درست مثل اینجا که هرکس رها میشود به او خدمت میکنند، آنجا هم به همین صورت است. در مسابقات کنگره بردن یا آموختن که همان باخت است، هیچ فرقی برای مسافران و همسفران نمیکند.
به قول آقای مهندس، همین که من صبح بلند میشوم و به پارک میروم این خود نوعی برد است. زمانی که من مصرفکننده بودم، روزهای جمعه کسی جرئت نداشت من را صدا کند و بعدازظهر از خواب بلند میشدم. اما واقعاً چه اتفاقی میافتد که یک نفر که هیچچیزی برای او اهمیتی ندارد و به ورزشکردن و حتی زندگی اهمیتی نمیدهد، به این نقطه میرسد؟ یکی از نکات مهم همین جهانبینی در ورزش است. اینکه من به داور اعتراض نکنم و بدانم در کنگره جهتگیری در داوریها وجود ندارد. در کنگره حتی ورزش را هم آموزش میدهند و لزومی ندارد که من آن را بهصورت حرفهای بلد باشم و اگر مبتدی هم باشم بازی میکنم.
آرامآرام باعث میشود که من عادت کنم و آن ورزش را یاد بگیرم. به نظر من این خود یک آغاز شگفتانگیز است. اینکه با بچهها قدم میزنیم، صحبت میکنیم و اگر مسابقهای باشد حتی برای چند دقیقه بدون هیچ تنش و مشکلی در آن شرکت میکنیم از نظر من خود معجزه و نعمت بزرگی است و من باید شاکر آن باشم.
درباره محمدحسین باید بگویم که در بدو ورود ظاهری داشت که من آن را نمیپسندیدم. محمدحسین با یکی از دوستان خود به شعبه آمد و من به او تذکر میدادم که رفتوآمد در خارج از کنگره خلاف حرمت و قوانین است؛ ولی یکی از بزرگترین حسنهای محمدحسین این است که هر کاری که انجام میداد حقیقت را میگفت. تا چند ماه همزمان با مصرف دارو، آنتی ایکس خودش را هم مصرف میکرد و از اینکه فقط OT مصرف کند ترس داشت. برای چند ماه خودش را اذیت میکرد تا اینکه یک روز از او سؤال کردم که آیا واقعاً میخواهی زندگی کنی؟ گفت بله و من گفتم اگر میخواهی واقعاً زندگی کنی باید مثل بقیه باشی.
من با محمدحسین دررابطهبا ظاهرش صحبت کردم و او قانع شد که باید شرایط را تغییر دهد. در جلسات بعدی با مو و ظاهری مرتب حضور پیدا کرد. محمدحسین سفر خودش را بهخوبی به انتها رساند و در سفر دوم هم حضور داشت و باتوجهبه توانایی فنی که دارد خدمتهای زیادی را انجام داد، خصوصاً در مهیاسازی شعبه جدید ارتش. محمدحسین در OT خدمت کرد و برای معرفی تازهواردین در ساختمان سیمرغ حاضر میشد. یکی از بزرگترین حسنهای محمدحسین این است که به خانواده و مادرش خیلی اهمیت میدهد و بسیار کمکحال آنها است. اولین سال رهاییاش را تبریک میگویم و برای خودش و خانوادهاش آرزوی سلامتی و سعادت دارم. امیدوارم در کنگره بماند و همچنان خدمتگزار خوبی باشد.
ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
اعلام سفر مسافر محمدحسین:
سلام دوستان محمدحسین هستم مسافر. آخرین آنتی ایکس من مرفین، کتامین و آمفتامین خوراکی بوده، ۱۱ ماه به روش DST و با داروی درمان شربت OT سفر کردم. راهنمای محترم آقا تقی و در حال حاضر ۱ سال و ۲ ماه است که رها هستم. ضمناً سفر سیگار هم به راهنمایی آقا دانیال انجام دادم. رهایی از بند نیکوتین هم ۳ ماه است. ورزش در کنگره شنا.
خلاصه سخنان مسافر محمدحسین:
سلام دوستان محمدحسین هستم مسافر. من در زمان مصرف همیشه برایم جای سؤال بود که باتوجهبه مصرفی که من داشتم، اگر مصرف نکنم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ باید بگویم که اگر کنگره نبود هیچوقت به این شرایط نمیرسیدم و واقعاً از آقای مهندس و خانواده ایشان متشکر هستم که زحمات فراوانی کشیدند تا من امروز در اینجا باشم. از آقا تقی بسیار تشکر میکنم و ایشان در این مسیر خیلی صبر کردند و در ابتدا اصلاً برای من قابلدرک نبود. از خدمتگزاران شعبه و همچنین آقا حسام که راهنمای تازهواردین من بودند و همچنین آقا دانیال راهنمای سفر سیگار خودم هم بسیار تشکر میکنم و قدردان این عزیزان هستم.
من خانواده خودم را خیلی اذیت کرده بودم و دل این موضوع را نداشتم که به آنها بگویم نیاز به چنین شرایطی پیدا کردهام تا درست شوم و امیدوارم که آنها هم بهزودی بتوانند من را همراهی کنند. از زمان مصرف خودم چیزی را جالب نمیدانم که بخواهم تعریف کنم؛ ولی از سفر اول خودم باید بگویم که باتوجهبه اینکه خانواده من در جریان نبودند شرایط سفر من خیلی دشوار بود. من در پارکینگ پیراهن سفید میپوشیدم و همیشه در ماشین سیدیهای خودم را یادداشت میکردم. کسانی که همسفر دارند باید قدر آن را بدانند و من در بسیاری موارد مجبور بودم به خانواده خودم دروغ بگویم.
تجربهای که من دارم این است که کنگره چیزی را رایگان در اختیار کسی نمیگذارد. همه چیز رایگان است ولی تا زمانی که زحمت نکشیم و ارزش قائل نشویم چیزی به آدم نمیدهد؛ ولی وقتی زحمت میکشیم خیلی بیشتر از آن چیزی که باید به انسان هدیه میدهد.
متشکرم که به صحبتهای من گوش دادید.
تایپ، ویرایش و ارسال: مسافر محمدرضا
نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
159