امروز یازدهمین جلسه از دوره چهل و دوم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰؛ ویژه مسافران و همسفران؛ نمایندگی ابوریحان با استادی مسافر حسین، نگهبانی مسافر رضا ودبیری مسافر رضا با دستور جلسه " جهان بینی در ورزش" در تاریخ : 10 آذر ماه 1403 راس ساعت 16:30 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر. باعث خوشحالی من است که یک بار دیگربه واسطه تولد سعید عزیز در شعبه ابوریحان در خدمت شما دوستان هستم.
جهان بینی مانند ساقه درخت است. مثل جهان بینی اجتماعی، جهان بینی خانوادگی و....
کلید همه چیز در جهان بینی می باشد. مثلث درمان اعتیاد جسم، روان و جهان بینی است و جهان بینی مقوله بسیار مهمی در درمان اعتیاد می باشد که برای بازسازی جسم به ۱۰ ماه زمان نیاز می باشد و در نوشته ها هم می گوییم برای جهان بینی خدا میداند. در مسئله جهان بینی یک ساختارهایی در وجود من شکل گرفته است که ساختار منفی چیزی نیست که در من از بین برود و کاری که می توان انجام دهیم این است که در مقابل آن ساختار مثبت شکل دهیم و با بزرگتر شدن ساختار مثبت می توان جلوی ساختار منفی را گرفت.
درب شعبه همیشه باز است و هر کسی که تازه، وارد شعبه می شود امکانات برای او وجود دارد. یکی یکسال می ماند و دیگری ده سال می ماند و اوایل ورودم به کنگره فکر می کردم برای درمان اعتیاد می آیم، ولی بعد متوجه شدم که پرونده اعتیاد سالیان پیش بسته شده است. وقتی فکر کنگره ای به وجود آید و به راحتی از بین نمی رود. در وادی اول با تفکر ساختارها آغاز می شود. کنگره یک تفکر است واگرآن را متوجه شوید و بپذیرید می توانید سالیان سال با آن زندگی کنید و از آن لذت ببرید. اگر مشکلی در زندگی من وجود دارد مربوط به این است که جهان بینی مربوط به آن موضوع رامتوجه نشده ام. مسئله اصلی من جهان بینی است. وقتی اولین بار مواد مصرف کردم، خودم انتخاب کردم که ورزش کنم یا مواد مصرف کنم. جهان بینی در هر کاری باعث شناخت آن مسئله می شود و باعث بهتر دانستن آن موضوع و استفاده آن در زندگی است.
در قسمت دوم دستور جلسه تولد اقا سعید است. دو ماه سفر بود که وارد لژیونم شد. به نظرم سعید پله های ترقی را در کنگره خیلی خوب طی کرده است. کمتر از دوسال است که خدمت راهنمایی انجام می دهد. به سعید تبریک می گویم، به خانواده کنگره، به همسفرانش، و در راس به آقای مهندس تبریک می گویم.
خلاصه سخنان مسافر سعید:
سلام دوستان سعید هستم یک مسافر.
به نام خدای بخشنده و مهربان
شکر گذار خداوندم و خدمتگذار بودن وسیله ای برای شکر گذاری است.
در این دو سال گذشته چه تغییراتی کرده ام. آیا تأثیر گذار بوده است
جهان بینی یعنی فن، که به خودم می زنم ، اگر درست این فن را بزنم، موفق می شوم.
حسین آقا در دوره مرزبانی خیلی کمکم کرد. در نامه نوشتن خیلی کمکم کردند. مدیریت لژیون را حسین آقا به من آموزش دادند.
آقا فرهاد گفتند من از بهترین های لژیون حسین آقا بودم، ولی اینطور نیست .
من ساعت ۲٫۵ تا ۳ صبح از بیرون وارد خانه می شدم و خانواده ام خواب بودند.
من از این موضوع خیلی ناراحت می شدم. خداوند صدای من را شنید و تاریکی ها رفتند و روشنی ها آمدند.
در ابتدای ورودم به به کنگره آقا عزت الله بود که به لژیون ایشان رفتم وبعد از دو تا سه ماه ایشان لژیون خود را تحویل دادند. در حقیقت یوم الفصل ایشان بودم. یک ماه بدون راهنما مشغول خدمت بودم که کاری بسیار دشوار بود. پس حسین آقا را به عنوان راهنما انتخاب کردم. ایشان به جز من هشت الی نه هجو دیگر داشتند.
آن موقع چهل سی دی رسم نشده بود و اپلیکیشن دژاکام تازه راه افتاده بود.
سی دی می خریدم می رفتم کافی نت و روی فلش می ریختم و در ضبط ماشین گوش می دادم و می نوشتم.
حسرت من از این است که همسفرم دیر وارد کنگره شد. ولی خدا را شکر خوب پیش می رود.
بعد از رهایی وارد قسمت ot شدم.
پس کاندید مرزبانی شدم و خدا را شکر به عنوان مرزبان رای آوردم. یکی از شیرین ترین زمان خدمت من دوره مرزبانی بود. ولی خیلی باید مراقب
باشی که کسی از تو نرنجد و از حرفهایت ناراحت نشود.
وقتی دوره مرزبانی تمام شد و بعنوان راهنما وار د لژیون شدم، دیدم چه انرژی دارد
این شال زرد و نارنجی چقدر فرق دارد.
دیده بان جایگاه بالاتری پیش خداوند دارد و به خداوند نزدیک تر هستند.
تشکر می کنیم از آقاعزت اله، تشکر می کنم از آقای هدیه لو و همسفرایشان خانم معصومه، تشکر می کنم از حسین آقا و بی نهایت از آقای مهندس تشکر می کنم.
برای مصرف کنندگان ثابت شده که همسفران سنگ زیرین آسیاب هستند و از همسفرم تشکرمی کنم و دست ایشان را می بوسم. از راهنمای همسفرم تشکر می کنم.
خلاصه سخنان همسفر محمد:
سلام دوستان محمد هستم یک همسفر
از حسین آقا تشکر می کنم. از آقای مهندس تشکر می کنم به بابام تبریک می گویم بابت تولد پنج سالگی
خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان پرستو هستم همسفر
خدا را شکر می کنم که در جمع شما دوستان هستم
من این حس خوبم را تقدیم می کنم به مهندس عزیز و خانواده ایشان که همه چیز
را مدیون ایشان هستیم.
دلیل اینکه دیر به کنگره آمدم
بخاطر اینکه در روز زمان زیادی بیرون از خانه بودم متوجه مصرف مسافرم نشده بودم.
بعد از مدتی مسافرم از من می پرسید که آیا من تغییر کردم ؟
من به ایشان گفتم تو حالا با دخترمان مثل دوست هستی و رابطه شما فراتر از پدر فرزندی است. روابط تو با ریحانه بسیار خوب شده است.
از خانم معصومه و آقا پیمان هدیه لو که با صحبت هایشان باعث شدند من وارد کنگره شوم خیلی تشکر می کنم.
از حسین آقا رومی که در سفر اول به مسافر من کمک کردند که به رهایی برسند تشکر می کنم.
مرزبان کشیک: مسافر هادی
عکاس: مسافر سعید لژیون 15
خلاصه نویس: مسافر یاشین از لژیون 8
تنظیم و ارسال گزارش: مسافر مجتبی لژیون 9
- تعداد بازدید از این مطلب :
214