نهمین جلسه از دوره پنجاه و پنجم کارگاههای آموزشی عمومی صبحگاهی کنگره ۶۰ نمایندگی پارک لاله به استادی راهنمای محترم مسافر مجتبی، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر حسن با دستور جلسه «وادی دهم و تاثیر آن روی من» سه شنبه 6 آذر ماه ۱۴۰۳ راس ساعت ۶:۰۰ صبح آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر، شاکر خداوند هستم که یک روز دیگر به من فرصت زندگی کردن و آموزش گرفتن را هدیه داد، خیلی خوشحالم از اینکه در کنار شما عزیزان هستم، وادی دهم چیزی است که ما خواسته و ناخواسته آن را همیشه اجرا می کنیم، انسان از زمانی که به دنیا می آید و اولین نفس را می کشد در حال تغییر کردن است و در جایی که نا خواسته است و محیط به انسان تحمیل می کند، مانند آبی که از بلندی رها می شود و پستی و بلندی های زمین مسیر آن را تعیین می نماید ، پایین می آید و هدفی ندارد و ممکن است خشک شود و بگندد.
وادی دهم جواب خیلی از سوالات من بود و پذیرش آن هم کار سختی بود، تغییر بعضی صفات برای من بسیار دشوار بود و هرگز باور نمی کردم بتوانم آنها را تغییر دهم، حتی گاهی اوقات دلیلی برای تغییر نمی دیدم، تفکر نمی کردم تا جایی که رنج و سختی به واسطه آن درد ایجاد می شد تا نقطه تفکری پیش آید و چیزی را تغییر دهم.
وقتی به گذشته نگاه می کنم معمولا همیشه این چنین بوده است و کمتر صفاتی داشتم که بدون ایجاد دردسر به فکر تغییر آن بیفتم، روزی شکل چنین تفکری شکست. فهمیدم قبل از جاری شدن آب باید کانالی باشد و من هستم که باید تعیین کنم آب به کجا برود و باید مبدا و مقصد و هدفی باشد.
روزی به این نتیجه رسیدم که هرچه بر سر من می آید چیزی است که من با رفتار و صفات و چیزی که درونم دارم آن را جذب می نمایم، دقیقا مانند آنکه انسان منقل آتش را خودش بغل کند و بسوزد، با نگاهی به گذشته می فهمم که هر چیزی که بر سرم آمد به واسطه جهل و نادانی من بوده است. همچنین به واسطه این بود که تمام چیزهای ضد ارزش برای من ارزشمند بود.
وقتی به این نتیجه رسیدم که هر چه به سمت من می آید خودم آن را جذب می کنم ، دیگر منتظر درد و رنج نشدم. تمام نگاهم به خودم برگشت و کاری به دیگران نداشتم. امروز حواس من به خودم و صفات خودم است و باورم این است که درست بوده و اگر بخواهم متوجه دیگران باشم نمی توانم به خود معطوف شوم.
باورم این است که هر چیز خوب یا بدی جذب من می شود به واسطه صفاتی است که دارم، در واقع محور داستان من هستم. اگر افراد خوب به سراغم می آیند ، اگر فقیر هستم ، اگر هر چیزی هستم و ... همه را خود جذب می کنم، روزی که به این باور رسیدم خیلی اتفاقات برایم افتاد. افراد اطرافم عوض شدند و دیگر خبری از افراد بد نبود و جایگزین آنها افرادی شده اند که بسیار ارزشمند هستند و چیزی که به من می دهند ارزشمند است.
و در آخر؛ خیلی خوشحالم به واسطه تمام بدی هایی که تجربه کردم و اعتیاد با کنگره آشنا شدم و گویی صید کنگره شدم و از این قفس راضی هستم.
تایپ،عکس و انتشار: مسافر محمدجواد
مرزبان کشیک: مسافر علی
- تعداد بازدید از این مطلب :
99