سلام دوستان عزیزاله هستم یک مسافر
این وادی مانند شمشیری برنده است که هم هشدار میدهد هم امید به بازگشت وهم مرگ و هم زندگی. بهطورکلی لطف و رحمت خداوند در زندگی انسانها میباشد و با اختیاری که خداوند به انسان داده که خودش هرگونه که مایل است حرکت کند تابه نقطهای برسد. و به انسانها میفهماند که پایان هر نقطه میتواند سر آغاز خط دیگری باشد. اگر بهکل جهان هستی بنگریم این صفت را میبینیم مانند گردش روز و شب و تغییر فصل ها و به ثمر نشستن درختان و... این نشان از جاری بودن و تغییر میباشد. نکتهی دیگر در این وادی این است که هستی بر پایه سه چیز بنا شده است صوت و نور و حس.
نور: خداوند نور آسمانها و زمین است و اگر نور نباشد ما در کرهی زمین چیز باارزشی نیستیم وبا نورافشانی این جهان زیبا و دیدنی است.
صوت: ارتباط بین کل جهان آفرینش را برقرار میکند چه موسیقی زیبا و چه نعرهی شیر
حس: در وجود تمام هستی موجود است و رؤیت ناپذیر و اولین نیرویی است که قوهی عقل را به کار میاندازد و ما توسط حس هستی را درک میکنیم وبا دیگران ارتباط برقرار میکنیم.
حال این سؤال پیش میآید که صوت و نور و حس چه ارتباطی با صفت گذشته دارند؟ اگر کمی فکر کنیم میفهمیم که اصوات و انوار بازدارنده و مخرب همیشه فعال هستند و ما قادر به تغییر آنهابه طور کامل نیستیم و طعمهی مناسب برای آنهاهستیم.
پس چکار کنیم که طعمهی آنها نشویم؟ این است که حس ما تغییر کند و لازم است بدانیم هر گیرنده قطعاً فرستنده هم میشود اگر زشتی جذب کنیم زشتی منتشر میکنیم و اگر زیبایی و ارزشها را جذب کنیم قطعاً همان زیباییها و ارزش ها را هم منتشر میکنیم. پس نتیجه میگیریم برای تغییر صفت گذشته باید حس و موج گیرنده را عوض کرد که این کاری است هم سخت و هم سهل.
بااحترام مسافر عزیز الله لژیون دوم راهنمای محترم مسافر ابوالفضل
ارسال مطلب: مسافر حسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
88