English Version
This Site Is Available In English

انسان جاری است و مثل رود می‌ماند

 انسان جاری است و مثل رود می‌ماند

جلسه سیزدهم از دوره بیست و نهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی حر به استادی همسفر لیلی، نگهبانی همسفر گلناز و دبیری همسفر فرخنده با دستور جلسه «وادی دهم (صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است) و تأثیر آن روی من» روز سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شاکر هستم که بار دیگر توفیق این جایگاه را پیدا کردم؛ وظیفه خودم می‌دانم که هر زمانی در این جایگاه می‌نشینم از بنیان کنگره ۶۰ آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان و راهنمای گران‌قدرم تشکر و قدردانی کنم. سلامت روح و روان و حال خوب امروز من و خانواده‌ام را مدیون این عزیزان هستم. امروز دستور جلسه «وادی دهم و تأثیر آن روی من» است. می‌دانیم که وادی‌ها همه پله‌هایی هستند که ما را از سمت تاریکی‌ها به سمت روشنایی‌ها سوق می‌دهند، تیتر وادی دهم به ما می‌گوید: (صفت گذشته در انسان؛ صادق نیست، چون جاری است) یعنی دو تا مبحث را دارد برای ما باز می‌کند؛ یکی صادق نبودن صفت و دیگری جاری بودن انسان.

تنها موجودی که در کره زمین حق اختیار دارد انسان است، همه موجودات هم عقل دارند و هم نفس دارند؛ اما اختیار ندارند. من انسان هستم که اختیار دارم و می‌توانم خوب یا بد را انتخاب کنم؛ دو تا حالت دارد، تاریکی یا روشنایی را. همه ما بر اثر عدم آگاهی و مشکلات و مسائلی که بر اثر اعتیاد به ما وارد شد، یکسری بندهای نامرئی به صور پنهان خودمان وصل کرده است؛ مثل خشم، مثل نفرت، مثل حسادت و … . حالا آمدیم کنگره و با وادی‌ها آشنا شدیم، وادی اول، دوم، سوم تا رسیدیم به وادی دهم. این‌جا وقتی آقای مهندس می‌گویند اختیار؛ یعنی من می‌توانم و باید و باید این بندها را یکی یکی از خودم باز کنم؛ چون اگر این بندها با من بماند به جسم من وارد می‌شود و فردا جسم من هزار مسئله برایش پیش می‌آید؛ پس من حق اختیار دارم که از سمت تاریکی‌ها به سمت روشنایی‌ها حرکت کنم، بد را به خوب تبریک کنم، بتوانم آرام آرام آن نواقصی که خودم می‌توانم خودم را قضاوت کنم بیایم پیدایش کنم و حرکت کنم، چرا؟ چون من جاری هستم.

می‌گوید؛ انسان جاری است و مثل رود می‌ماند. من همیشه برای بچه‌های لژیون مثال می‌زدم و می‌گفتم؛ انسان همیشه مثل یک رود می‌ماند. شما وقتی رودخانه رو می‌گویید، دو حالت دارد؛ یکی کنار رودخانه است و  یکی وسط رودخانه، کناره‌های رودخانه می‌بینیم که همیشه یکسری ناخالصی‌هایی هستش که اگر به شما بگویند یک لیوان آب بخور همیشه از کنار رودخانه نمی‌روی برداری، سعی می‌کنی پنج شش قدم بروی و از جایی که عمیق‌تر است و شتاب بیشتری دارد از آن‌جا لیوانت را پر کنی و بخوری. انسان هم همین گونه است؛ یعنی اگر کنار بایستی، اگر نقاب بزنی و بگویی به خدا من حالم خوب است، نه نمی‌شود اما اگر خودت، خودت را قضاوت کردی؛ واقعاً توانستی حسادتت را  کنار بگذاری، توانستی خشمت را کم‌رنگ کنی، نفرتت را کنار بگذاری.

این صندلی‌ها مقدس هستند و برای من زمان دارد؛ پس من باید ناخالصی‌ها را از خودم دور کنم تا اول بتوانم به خودم و بعد به مسافرم کمک کنم. یک همسفر زرنگ، همسفری است که باید این‌ها را روی خودش پیاده کند. برای حال خوب خودتان و خانواده‌تان؛ باید اقدام کنید و هوشمندانه از آن  مراقبت کنید و این خیلی مهم است، هوشمندانه از آن چیزی که به دست آوردی مراقبت کنی تا به سرانجام و آن چیزی که مدنظر کنگره است برسی. قسمت دوم، امروز مراسم تودیع یکی از رهجوهای خیلی خوب بنده، خانم لیلا مشمول است که امیدوارم خیر و برکت خدمت ایشان که در این چهار سال در کنگره انجام دادند در خودش، وجودش، زندگی‌اش، مسافر و بچه‌هایش جاری و ساری باشد.

خانم لیلا صفت بارزی که داشت؛ از روز اول که آمد خیلی صبور و خیلی خانم بود و من مطمئنم با صبوری‌اش توانست به نتیجه برسد و حال مسافرش را خوب کند. مسافرش الان در سفر دوم است، امیدوارم که بهترین خدمت‌ها روزی‌اش شود و امیدوارم که روزی شال نارنجی را گردن آقا محراب ببینم؛ چون بسیار خالص است. خانم لیلا بسیار زحمت کشید می‌دانم که امروز رهجوهایشان حال زیاد مناسبی ندارند ولی کنگره پا برجا است. پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست و خانم لیلا در شعبه دیگر، در شعبه رازی ا‌ن‌شاءالله مشغول خدمت می‌شوند امیدوارم در پست و خدمت جدیدشان خدا همین‌طور برایشان بسازد و زندگیشان پر از برکت، رزق و روزی باشد.

تایپ: همسفر پریناز رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفدهم) و همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هفتم)
ویرایش: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفدهم)
ارسال: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هجدهم)
همسفران نمایندگی حر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .