گزارش تصویری از لژیونهای ویلیام (درمان سیگار) به روایت تصویر
خلاصه سخنان راهنمای محترم درمان نیکوتین مسافر فرزاد:
سلام دوستان فرزاد هستم مسافر نیکوتین؛
دستور جلسه وادی دهم میباشد، تحت عنوان صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است.
در فلسفه و شناخت مسائل روشی داریم به نام هرمنوتیک (Hermeneutics) که در آن برای یک موضوع ابتدا واژه های آن موضوع را به صورت جداگانه و خیلی عمیق بررسی می کنند تا به پدیده کلی برسند. در کنگره هم آقای مهندس همین کار را میکنند. وقتی میخواهند وادی ۱۰ را آموزش دهند ابتدا تک تک واژههای آن را به صورت خیلی عمیق تعریف میکنند و سپس به کلیت جمله میرسند و در پایان مفاهیمی که آن جمله قرار است به ما برساند را تفهیم میکنند. در این شیوه از ابزاری چون مثال ها و یا مدل ها استفاده میکنند. اینها موجب میشود ما بهتر با موضوع ارتباط برقرار کنیم.
وادی دهم یا راه دهم یا سرزمین دهم؛ دهمین سرزمینی است که ما از شروع خروج از تاریکی وارد آن میشویم. وادی اول تا سوم تفکر است. وادی چهارم مسئولیت پذیری است. وادی پنجم؛ تفکر قدرت مطلق حل نیست، بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل میکند. فرمان حرکت اینجا صادر میشود و بعد میگوید اگر خواستی حرکت کنی عقل باید باشد. وادی ششم فرمان عقل را به عنوان فرمانروای مطلق معرفی میکند. وادی هفتم می گوید الان که میخواهی حرکت کنی و فرمانده حرکت هم مشخص است، باید مسیر را انتخاب کنی؛ رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگر اینکه چه میخواهیم برداشت کنیم. وادی هشتم میگوید حالا باید همه تئوریها و اندوختهها و تفکرات و تجربیات میوه بدهند. میوه اینها حرکت است، با حرکت راهنمایان میشود. یعنی خصوصیات حرکت صادر میشود. حالا که میخواهی حرکت کنی به چه چیزهایی فکر کنی، به چه چیزهایی فکر نکنی، چقدر فکر کنی، حسهایت را چگونه کنترل کنی. حسهای تعادل، صبر، ناامیدی و... در حرکت چگونه از این حسها باید استفاده کنیم. بعد هشدارهایی میدهد و امیدهایی. هشدار به آنکه همیشه سر دوراهیهایی هستی و همیشه باید مواظب انتخابهایت باشی چون انسان دارای قدرت اختیار است. فرمان حرکت صادر میشود و ما باید حرکت را آغاز کنیم و بشارت داده میشود که اختیار داریم و هشدار میدهد که این اختیار را مراقبش باشیم چون با انتخاب نادرست ممکن است به مسلخ و نابودی برویم، اگر راه را اشتباه انتخاب کنیم. ولی اگر راه درست را انتخاب کنیم آنگاه قدم به آسایش و آرامش خواهیم گذاشت. این معماری خلقت است.
ما وقتی میخواهیم حرکت کنیم، راهی که جلوی پای ما میآید چندین معنی را به ذهن ما میرساند که مهمترین آن این است که ما مبدأ، مسیر و مقصد داریم که برای رسیدن به آن مقصد باید یک هدف داشته باشیم. هدف با مقصد متفاوت است، گاهی هدف من از رفتن به تهران خدمت آقای مهندس رسیدن است و گاهی دیگر هدف دیگری دارم از رفتن به تهران. در هر دو حالت مقصد تهران است اما با اهداف متفاوت. هر چقدر هدف ارزشمندتر باشد حرکت در آن مسیر تداوم بیشتری خواهد داشت. راه به خودی خود این ویژگی را دارد که ما قرار است با سختیها و دشواریهایی روبرو باشیم. این ویژگی راه است که حتی در ضرب المثلهای فرهنگهای مختلف هم این موضوع آمده است، مثلاً راه هزار فرسنگی با قدم اول شروع میشود و یا اینکه راه نرفته را باید رفت.
راه نماد حل کردن یک دشواری است، حالا وقتی وادی ۸ میگوید حرکت کن و راه را توصیف میکند، وادی ۹ به کمک آن میآید و میگوید حالا چون قرار است یک سختی را طی کنی پس باید به نقطه تحمل برسی. نقطه تحمل با تکرار و تمرین و تحت پارامتر زمان ایجاد میشود و ما قویتر و قویتر میشویم. وادی ۹ به ما آموزش میدهد چگونه با مشکلات باید روبرو شویم، صبوری را به ما یاد میدهد، یاد میدهد که با مشکلات باید به تدریج برخورد کنیم و از حرکتهای ناگهانی خودداری کنیم. جایی که میخواهیم حرکتی را ناگهانی انجام دهیم معمولا راه به خطا میرود و ما دچار آشفتگی میشویم. اینجا ماهیت بحث عوض میشود. اینجا دیگر بحث، بحث خود انسان میشود در حالی که تا اینجا بحث روی ابزار و مسیر قرار گرفته بود. حالا سراغ خود انسان میآید. میگوید صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است. صفت چیست؟ صفت خصوصیتی است که از سایر خصوصیتهای یک موجود قویتر است. مثلاً صفت غران بودن و درنده بودن شیر از سایر صفتهایش قویتر است به همین جهت میگوییم شیر غران. و یا صفت سیاه بودن در زغال از سایر صفت هایش بارزتر است، به همین دلیل میگوییم زغال سیاه. شاید اساتید آقای مهندس که با آن اسامی نام برده میشوند، این اسامی صفتهای آنها در جهانهای دیگر باشد.
حال صادق چیست؟ وقتی صور پنهان و صور آشکار موجودی کاملاً بر هم منطبق باشند به این میگویند صداقت یک چیزی در چیزی دیگر. مثلاً میگویند راستگویی در محمد صادق است یعنی ظاهر و باطن محمد کاملاً بر هم منطبق هستند. صادق معنای درستی را میدهد. قرار نیست صفت گذشته همیشه بر انسان دلالت کند و همیشه بر آن انسان منطبق باشد. صفت گذشته قابل جدا شدن از انسان است. همه چیز قابل تغییر است. تنها چیزی که همیشه ثابت است خود تغییر است. تغییر هیچگاه تغییر نمیکند. یعنی تغییر همیشه بوده و خواهد بود چون جهان در حرکت است و هیچ چیزی در جهان ثابت نیست.
این وادی میگوید شاید مسیر سخت است، شاید پل های پشت سر خراب شده باشند، شاید ما به یک مبارزه نابرابر با خودمان و دستاوردهای گذشته خودمان قدم نهادهایم ولی قرار نیست این حالت ثابت بماند. هر انسانی میتواند صفت گذشتهاش را تغییر دهد. مثلث تغییر، تبدیل، ترخیص در این وادی مطرح میشود. میوه خواستن، توانستن است. یعنی وقتی میگویی من میتوانم از این کوه بالا بروم پس اول خواسته آن را داشتی که از این کوه بالا بروی پس خواستن بر توانستن مقدم است. وقتی میگوید میتوانی صفت گذشتهات را تغییر دهی یعنی خواستهاش را داشتهای اما این خواستن شرط دارد. شرطش چیست؟ شرطش با همه وجود خواستن است. همانطور که وقتی جان عزیزی از عزیزانمان در خطر است، با تمام وجود تمام تلاش خود را میکنیم که راه حلی برای نجات او پیدا کنیم، به همان شکل برای تغییر خودمان هم باید این خواستن با همه وجودمان باشد و با همه وجود حرکت کنیم. مثلاً من برای درمان اعتیادم به کنگره میآیم. بعد از مدتی بهانه های مختلف برای نیامدن مطرح میکنم. بهانه هایی مثل اینکه میگویم چون ماشین ندارم، خسته میشوم. و یا میگویم در تهیه پول دارو مشکل دارم و یا بهانه تغییر شغل را مطرح میکنم و یا بهانه سبک کردن شغل را می آورم و با این بهانهها درمان خود را رها میکنم. این با تمام وجود خواستن نیست. یا میخواهم سیگارم را درمان کنم. چند روز اول باید سختی را تحمل کنم، پس میگویم میخواهم سفر اولم تمام شود و در سفر دوم به درمان سیگار بپردازم تا بهانهای برای آمدن به کنگره داشته باشم. اما سفر دوم هم نمیآید چون میگوید من که سیگار میکشم اگر بیایم خدمت به من نمیدهند پس نمیآیم. این با تمام وجود خواستن نیست.
صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است. همه چیز جاری است، همه چیز در حال تغییر است، من میخواهم خودم را تغییر دهم، من که داروغه کل دنیا نیستم. من نسبت به کسانی که پیوند محبت با من دارند مسئول هستم ولی قانونی این وسط وجود دارد و آن اینکه آقای مهندس در سیدی معرکهگیری میگویند: اگر کسی از شما کمک خواست شما اجازه دارید به او کمک کنید. نیروهای منفی هم اگر شما نخواهید سراغ شما نمیآیند، اگر میآیند خودتان آنها را دعوت میکنید، این قانون الهی است. هیچ مخلوقی اجازه ندارد به هیچ مخلوق دیگری کمک کند مگر آنکه آن مخلوق از او درخواست کمک کند. مسئول هستید در قبال کمک به دیگران ولی باید انجام این کمک در توانتان باشد. الان من نمیتوانم در زمینه درمان اعتیاد به کسی کمک کنم چون خودم بار درمان اعتیاد را به دوش میکشم، اجازه ندارم در راه درمان اعتیاد به دیگران کمک کنم. من هنوز خودم نور را حس نکرده ام پس چگونه می توانم به دیگران کمک کنم؟ انسان وقتی ترخیص شد باید به مرحله ای برسد که بفهمد الان اگر بخواهد مفید باشد برای خودش و دیگران باید از خود گذشتگی داشته باشد. دیگر نمیتواند کسب کند. کسب انجام شده است. با قبول مسئولیت در قبال دیگران، جامعه و خودش و... اینجا صفت گذشته دیگر صادق نیست و جاری بودن اتفاق می افتاد. جاری بودن و تغییر صفت و ترخیص هم همیشگی نیست. این وادی هشدار میدهد اگر در بالاترین مراحل خلقت هم باشید، میتوانید سقوط کنید. بشارت هم میدهد این وادی شمشیر دو لب است. میگوید حتی اگر تاریکترین و تاریکترینِ انسانها هم باشی، دو بار تأکید میکند، میتوانی اگر بخواهی موفقترین انسانها باشی و به بالاترین نقاط برسی، اگر بخواهی. این اصل زندگی است.
من اگر با تمام وجود بخواهم میتوانم موفقترین انسانها بشوم و به بالاترین نقاط خلقت برسم. پس صفت گذشته در انسان صادق نیست. من تغییر کردهام، قرار نیست بگویم من فرزاد هستم یک معتاد. من ترخیص شدهام از آن مرحله گذشتهام، جنسم عوض شده است پس نمیتوانم هنوز خودم را یک معتاد بدانم و افکار معتاد گونه ام را تغییر نداده باشم، این یعنی هنوز من افکار معتاد گونهام را دارم و تغییر انجام نشده است. شما نمیتوانی یک جنس طلا را بیاوری و از او بخواهی مس شود. این طلا است. ذره ذره هم بشود ماهیتش عوض نمیشود. البته برعکسش هم هست. شما نمیتوانی شمش مسی را تبدیل به شمش طلا کنی. هر کار بکنی نمیتوانی آنرا تبدیل به طلا کنی. من بگویم سلام من فرزاد هستم معتاد. من فرزاد معتادم، خوب یعنی من دارم میگویم هنوز معتادم، افکار معتاد گونهام از بین نرفته است وقتی هر روز آن را تکرار میکنم، یعنی این افکار همیشه در وجود من هست و تغییری صورت نگرفته است.
خداوند میگوید؛ اقرار به گناه از خود گناه سختتر است چون اقرار به گناه اشاعه فساد میدهد. گناه یعنی کاری انجام شده که باعث نقصی شده، وقتی اقرار به این گناه کنی یعنی راههای دیگر را باز میکنی. در مسیحیت این را داریم که فرد گناهکار در کلیسا در حضور کشیش اعتراف به گناهانش میکند و از کشیش میخواهد که از شراب الهی به او بنوشاند تا پاک و مطهر شود، این که نمیشود. خداوند میگوید حرکت کن در عمل معلوم شود که کدام یک از شما بر پیمان خود پایبند هستید. میگوید باید با عمل جبران کنید. اگر کسی را اذیت کردهاید، باید به طور مستقیم از او عذرخواهی کنید و اگر در دسترس نیست باید به آدمهای دیگر کمک کنید تا شاید کاری که در حق او کردهاید بخشیده شود. کار خلافی انجام دهیم و بعد با یک اقرار خلاف هایمان بخشیده شوند، اینکه نمیشود. باید با تمام وجود بخواهیم، هراسی از آینده نداشته باشیم. باید بدانیم من همه تلاشم را میکنم و راضی باشم به رضای خداوند.
نگارنده و ویراستار: مسافر بهزاد لژیون ۷
تنظیم: مسافر وحید لژیون ۱۸
ارسال: مرزبان خبری مسافر ایمان
نمایندگی جهانبین شهرکرد/مسافران
- تعداد بازدید از این مطلب :
661