به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان هادی هستم یک مسافر، وادی دهم چیزی است که ما خواسته و ناخواسته آن را همیشه اجرا می کنیم. انسان از زمانی که به دنیا می آید و اولین نفس را می کشد در حال تغییر کردن است و در جایی که نا خواسته است و محیط به انسان تحمیل می کند. مانند آبی که از بلندی رها می شود و پستی و بلندی های زمین مسیر آن را تعیین می نماید ، پایین می آید و هدفی ندارد و ممکن است خشک شود و بگندد. وادی دهم جواب خیلی از سولات من بود و پذیرش آن هم کار سختی بود. تغییر بعضی صفات برای من بسیار دشوار بود و هرگز باور نمی کردم بتوانم آنها را تغییر دهم.
حتی گاهی اوقات دلیلی برای تغییر نمی دیدم ، تفکر نمی کردم تا جایی که رنج و سختی به واسطه آن درد ایجاد می شد تا نقطه تفکری پیش آید و چیزی را تغییر دهم. وقتی به گذشته نگاه می کنم معمولا همیشه این چنین بوده است و کمتر صفاتی داشتم که بدون ایجاد دردسر به فکر تغییر آن بیفتم. روزی شکل چنین تفکری شکست. فهمیدم قبل از جاری شدن آب باید کانالی باشد و من هستم که باید تعیین کنم آب به کجا برود و باید مبدا و مقصد و هدفی باشد.
روزی به این نتیجه رسیدم که هرچه بر سر من می آید چیزی است که من با رفتار و صفات و چیزی که درونم دارم آن را جذب می نمایم. دقیقا مانند آنکه انسان منقل آتش را خودش بغل کند و بسوزد. با نگاهی به گذشته می فهمم که هر چیزی که بر سرم آمد به واسطه جهل و نادانی من بوده است. همچنین به واسطه این بود که تمام چیزهای ضد ارزش برای من ارزشمند بود.
وقتی به این نتیجه رسیدم که هر چه به سمت من می آید خودم آن را جذب می کنم ، دیگر منتظر درد و رنج نشدم. تمام نگاهم به خودم برگشت و کاری به دیگران نداشتم. امروز حواس من به خودم و صفات خودم است و باورم این است که درست بوده و اگر بخواهم متوجه دیگران باشم نمی توانم به خود معطوف شوم. باورم این است که هر چیز خوب یا بدی جذب من می شود به واسطه صفاتی است که دارم. در واقع محور داستان من هستم.
اگر افراد خوب به سراغم می آیند ، اگر فقیر هستم ، اگر هر چیزی هستم و ... همه را خود جذب می کنم. روزی که به این باور رسیدم خیلی اتفاقات برایم افتاد. افراد اطرافم عوض شدند و دیگر خبری از افراد بد نبود و جایگزین آنها افرادی شده اند که بسیار ارزشمند هستند و چیزی که به من می دهند ارزشمند است. خوشحالم به واسطه تمام بدی هایی که تجربه کردم و اعتیاد با کنگره آشنا شدم و گویی صید کنگره شدم و از این قفس راضی هستم.
-----------------------------
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر، الفبای نوشتارها مانند پروانه ها بر روی امواج آب سوار می شوند و خود را به انسانهای دیگر می رسانند، بعد از گذراندن نه وادی، به مرحله تغییر صفت خود می رسیم . گرچه ما از ابتدای وادی اول شروع کرده ایم به این کار اما کلید وادی های بعدی و یا به عبارتی درک رمز و رازهای این وادی ها نیازمند به عملی کردن وادی دهم می باشد .در دوران اعتیاد این باور را داشتم که همیشه معتاد خواهم ماند واین صفت را همیشه باید به دوش بکشم.
این وادی به من می آموزد که انسان جاری است هم رو به صعود و هم رو به سقوط . تاثیر این وادی را زمانی حس کردم که به آرامی از اعتیاد فاصله می گرفتم و آگاهی های این وادی مانند سیل خروشان اما آرام آرام زمین های لم یزرع درونم را به زمین های حاصلخیزی تبدیل کرد که دیگر ردپایی از صفت اعتیاد را در درون و برون خود حس نمی کنم. در این وادی فراگرفتم که نمی توان مانع از ارسال اصوات و انوار مخرب توسط نیر های بازدارنده گردید. اما می شود مانع از دریافت آنها شد.
اما چگونه؟ با تغییر حس گیرنده خود ، توسط آموزش صحیح و کسب معرفت و آگاهی. این تغییر صفت به سمت ارزشها بسیار تا بسیار زیبا و دلنشین است گویی انسان را دوباره به خودش برگردانده اند یعنی آمیختن با روشنایی. هر کدام از ما برای پیشروی و ماندن در مسیر مستقیم بایستی که مجموعهای از اطلاعات و آگاهی های بسیار ارزشمندی را که به راحتی در اختیارمان قرار دادهاند را کاربردی کنیم و سپاسگزار خالق باشیم، زیرا پس از انجام وظایف به طور کامل،کارمان در این جهان و جهان بعدی بسیار آسان خواهد شد.
تنظیم و ارسال: مسافر مهرداد
- تعداد بازدید از این مطلب :
83