English Version
This Site Is Available In English

وادی دهم بسان شمشیری برنده است

وادی دهم بسان شمشیری برنده است

جلسه هشتم از دوره شانزدهم کارگاه‌های آموزش خصوصی همسفران نمایندگی بیستون با استادی همسفر سهیلا و نگهبانی همسفر اعظم و دبیری همسفر سعیده با دستورجلسه «وادی دهم (صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است) و تاثیر آن روی من» روز دوشنبه ۵ آذرماه ۱۴۰۳ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند بزرگ را شاکرم که امروز این فرصت را به من داد که در این جایگاه بنشینم از ایجنت، مرزبانان و راهنمای لژیون دوم بسیار ممنونم که این فرصت را بنده دادند که امروز خدمت کنم و آموزش بگیرم. به‌نظر من وادی دهم یکی از وادی‌هایی است که حرف‌ها و مطالب زیادی را برای آموزش به ما دارد؛ همان‌طور که خواندیم و یاد گرفتیم در کنگره وادی دهم به ما می‌گوید: «صفت گذشته در انسان صادق  نیست؛ چون جاری است.» اگر بخواهیم مفهوم آن را توضیح بدهیم بالاترین ارزشی که خداوند برای خلقت انسان داشت واگذاری خطوط اختیار به بهترین شکل ممکن بود، انسان زمانی‌که به زمین خاکی پا گذاشت با همین خطوط اختیار قدرت تصمیم‌گیری را برای کارهای خود داشت که چه راهی را انتخاب کند و چه مسیری را برود. شاید سؤال پیش می‌آید من‌هم برایم پیش آمده است که پرسیدیم و در نشریات یا توسط راهنمایان جواب گرفتیم پس اگر من اختیار کارهایم را دارم نیروهای الهی چه‌کاری برای ما انجام می‌دهند؟ آن‌ها حمایت‌کننده هستند. انسان هر راهی که بخواهد برود به‌سمت صراط مستقیم باشد این نیروهای الهی آن‌قدر ما را یاری می‌کنند که به آن نقطه و موفقیت برسیم؛ اما متأسفانه اگر دوباره به‌سمت ضدارزش‌ها برویم ما را یاری می‌کنند تا به آن لحظه سقوط برسیم؛ ولی همان‌طور که ما یاد گرفتیم در بالاترین نقطه صعود در زندگی امکان سقوط به پایین‌ترین لحظه ممکن وجود دارد و در پایین‌ترین لحظه ممکن احتمال این‌که ما بتوانیم بلند بشویم و به‌سمت روشنایی برویم خیلی زیاد است؛ چون می‌توانیم صفت خودمان را تغییر بدهیم.

انسان نمی‌تواند یک‌جا حتی اگر یک‌جانشین هم باشد گوشه عزلت بگیرد بازهم تغییر می‌کند یا به‌سمت تاریکی می‌رود یا یک‌لحظه به‌سمت روشنایی بر‌می‌گردد. اگر بخواهیم درنظر بگیریم سه نیرو ما را این‌جا حمایت می‌کند، سه مولفه وجود دارد که در زمین خاکی و زمان آفرینش انسان را حمایت می‌کنند. جنین زمانی‌که به‌عنوان نوزاد به‌دنیا می‌آید، سریعاً در زمین خاکی  صاحب فضا، مکان و زمان می‌شود؛ وقتی‌که صاحب این سه مولفه می‌شود ساعت زمینی به وجود می‌آید، خلقت هر موجودی در جهان خاکی دارای یک‌ساعت مشخص و دارای یک‌ساعت ترخیص مشخص است، برای مثال ما آن ساعت ترخیص را در حیات خاکی به اسم مرگ می‌شناسیم؛ ولی زمان مرگ که ترخیص می‌شویم جهان آفرینش در چرخه‌های دیگر حیات ادامه دارد پس می‌شود: «پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است» همین باعث می‌شود که ما بدانیم و ناامید نشویم. وادی دهم به من می‌گوید: من بسان یک شمشیر برنده‌ام دو لبه دارم شما می‌توانید انتخاب کنید که مسیر صراط‌ مستقیم یا مسیر ضد‌ارزش‌ها را بروید. در مسیر صراط‌ مستقیم قرارگرفتن یک مقدار سخت است؛ اما اگر ارزش‌ها را بخواهیم یاد بگیریم سخت است، احتیاج به آموزش، تجربه مفید، تلاش کردن و راهنمایی گرفتن دارد؛ اما در مسیر ضد‌ارزش‌ها خیلی راحت و به سهولت ممکن است وارد بشویم و به قعر تاریکی می‌رسیم.

وادی دهم بازهم به ما می‌گوید: شما در طبیعت و خلقت زمینی می‌توانید از سه مولفه دیگر هم استفاده کنید جدا از آب، خاک، آتش که شما را آفرید، زمین شما را هدایت کرده و آفریده است؛ می‌توانید از نور، صوت و حس استفاده کنید، اگر این سه مؤلفه نبود چیزی وجود نداشت، زندگی اصلاً معنایی پیدا نمی‌کرد و حیات بی‌معنی بود. وقتی من می‌خواهم صفتم را تغییر بدهم یک صدا، یک نور و یک حس در قلب من می‌تواند من را تغییر بدهد که جایگاه‌هایشان هم مشخص است نور در چشمان ما است، صوت در گوش ما است و حس در قلب ما است، این حس می‌تواند من را به جاهایی برساند که به‌عنوان یک‌ فرد بارز باشم و یا به جایی برساند که به بدترین حالت ممکن برسم. پس وادی دهم به من می‌گوید: خیلی مواظب حس‌‌هایتان باشید، حس‌هایی که به هم می‌دهیم و رابطه‌هایی که با هم داریم. اگر بخواهیم یک مثال بزنیم برای تغییر، تبدیل و ترخیص برمی‌گردیم به مثال مسافرانی‌که وارد کنگره۶۰ می‌شوند این شخص خارج از کنگره۶۰ مشکل اعتیاد را داشته و متأسفانه در تاریکی فرورفته است و حتی بعضی از افراد هستند که بالاترین نقطه را در روشنایی داشته‌اند، صاحب تحصیلات و شغل عالی بودند، خانواده، فرزند و از‌ نظر ثروت مال و دارایی داشتند؛ اما به‌شدت سقوط می‌کنند و به بدترین حالت ممکن و به نقطه تاریکی می‌رسند و حتی دیده‌ایم کارتن‌خواب شده‌اند و این‌جا است که می‌گوید: می‌توانیم آن صفت را تغییر بدهیم. حالا این شخص با یک حس با یک نور با یک صوت راه خود را پیدا می‌کند و وارد کنگره۶۰ می‌شود و دوست دارد که درمان شود، زمانی‌که وارد می‌شود تغییر می‌کند، به‌مدت یازده‌ماه تلاش می‌کند آن تبدیل را انجام بدهد که به صراط مستقیم نزدیک شود از ضدارزش‌ها دور شود و آن تبدیلات، تبدیل به روز رهایی و ترخیص می‌شود.

حالا نقش همسفر این‌جا چطور است؟ زمانی‌که ما خارج از کنگره بودیم خیلی تلاش کردیم  خیلی از ما دوست داشتیم مسافر ما کسی‌که با آن زندگی می‌کنیم حالا در هر جایگاهی است درمان شود، خیلی از جاها را پیگیری کردیم؛ ولی متأسفانه جواب نگرفتیم. وارد کنگره۶۰ می‌شویم خیلی هم عالی، به او می‌گوییم که من همراه تو هستم و قول می‌دهم پابه‌پای تو بیایم کنار تو هستم، مسائل مالی را تحمل می‌کنم و امیدوارم که درمان شوی. همسفران به‌نظر من به سه دسته تقسیم می‌شود آن‌هم تغییر می‌کند، صفتش تغییر کرده است و همراه شده است. گروه اولی از همسفران بسیار عالی سفر می‌کنند؛ یعنی آن تغییری که می‌کنند آن تبدیلی که می‌شوند، واقعاً به‌چشم دیگرانی‌که با آن‌ها هستند مشخص است، یازده ماه قشنگ سفر می‌کند کنار مسافرش ایستاده است و به‌ حرف راهنما هم گوش می‌دهد و به‌ رهایی و نقطه ترخیص می‌رسد و ماندگار می‌شود؛ اما گروه دوم که از همسفران صفت آن‌ها تغییر کرد وارد کنگره شدند؛ ولی بعد از دو ماه می‌گوید: من دیگر خسته شده‌ام امکان ندارد دیگر بیایم، مشکل خودت است خودت حلش کن، مسئله مالی داریم چرا کار نمی‌کنی ما درآمد نداریم، شروع می‌شود بهانه‌جویی‌ها باعث می‌شود که مسافر سفرش خراب شود این‌ها هم ترخیص شدند؛ ولی به چه حالتی. یک گروه دیگر از همسفران گروهی هستند که خوب هستند می‌آیند حالشان هم خوب می‌شود؛ اما یک چیزی را درنظر نمی‌گیرند، اولویت اول کنگره۶۰ درمان مسافران ما است و بعد خودمان، ببینید وقتی مسافر درمان نشود ما دچار مشکل می‌شویم نمی‌توانیم خدمت کنیم، اصلاً شالوده کار ما در کنگره۶۰ مشکل پیدا می‌کند و دوباره برگردیم من یک غروری پیدا کردم من خودم را گم کردم من می‌توانم امتحانات را بخوانم، من تا حالا به فکر خودم نبودم از امروز می‌خواهم فقط به فکر خودم باشم هیچ‌کاری هم به بچه‌ها ندارم برنامه‌ریزی کن تو بمان پیش بچه‌ها. به‌نظر شما آن مسافر می‌تواند راحت سفر کند یا دچار مشکل شود این‌هم یک جور ترخیص شدن است.

پس امیدوارم بتوانیم وادی دهم را نه آن‌طوری که حفظ کنیم، بفهمیم من زمانی‌که سر لژیون نشستم تازه سفرم را شروع کردم وادی‌ها رو می‌خواندم حفظ می‌کردم در امتحان هم شرکت می‌کردم و جلو می‌رفتم؛ ولی یک زمانی یک تلنگر از سمت راهنما به من شد؛ این‌که بفهمم وادی چه به من می‌گوید چه باید کنم. در کنگره۶۰ با این وادی چه چیزی یاد می‌گیرم با تمام وادی‌ها چه درسی می‌خواهم به خودم بدهم اگر فهمیدم، مطمئن باشید حس شما، نیرویی که شما را جلو می‌برد کمک می‌کند تبدیلاتی که در وجودتان صورت می‌گیرد به بی‌نظیر‌ترین شکل ممکن. وادی دهم به ما می‌گوید: «ایمان یعنی تجلی نور خداوند در انسان» به‌نظر من اگر بخواهیم خوب باشیم و حس ما خوب باشد در صراط مستقیم قدم برداریم و صفت خودمان را به‌سمت خوبی‌ها ببریم همین یک جمله کافی است، ببینید خدا آن‌قدر من را دوست دارد که پر فضائل‌ترین صفات خودش را در وجود من گذاشته است؛ چون من خودم قدرت آن را ندارم. مطلب دیگر که آقای مهندس هفته گذشته در سی‌دی نبود روشنایی صحبت می‌کنند در مورد وادی‌ها این‌که وادی‌ها را جدی بگیریم واقعاً بخوانیم، بفهمیم و اجرایش کنیم. آقای مهندس می‌گویند: شش تا از وادی‌ها را من در شش ماه نوشتم و ارائه کردم؛ ولی مابقی را طی چهارده سال. در این چهارده سال واقعاً چه صبوری، تحمل، بردباری و بینشی بوده است و ما به‌راحتی صفحه را باز می‌کنیم می‌خوانیم و می‌رویم، خودشان می‌گویند: اگر می‌خواستم هر وادی را بنویسم یک یا دو کتاب در مورد آن می‌نوشتم؛ اما خلاصه برای ما نوشته که هر کسی‌که در هر مقطع تحصیلی باشد بتواند به‌صورت روان وادی را بخواند و مفهومش را درک کند. امیدوارم که همه ما در صراط مستقیم با حمایت پروردگار و نیروهای الهی قدم برداریم و «سر بر سجده الهی نهادن تمنای دل می‌خواهد».

مرزبانان کشیک: همسفر دنیا و مسافر مهدی
تایپ و ویرایش: همسفر ثریا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
عکاس: همسفر ناهید رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .