دلنوشته همسفر عماد از لژیون سوم به راهنمایی همسفر علی در رابطه با دستور جلسه وادی دهم و تاثیر آن روی من
سلام دوستان عماد هستم یک همسفر. مسافر من حسن با بیش از ۱۶ سال تخریب وارد کنگره شد با مصرف انواع آنتی ایکس ها؛ آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره و تریاک، ۱۰ ماه سفر کرد به روش DST، داروی درمان شربت OT، راهنمای خوبشون کاظم آقای نوروز پور، راهنمای خوب خودم علی آقای فروغی لژیون سوم همسفران آقا نمایندگی شفا مشهد، رشته ورزشی مسافرم بدمينتون، رشته ورزشی خودم دارت و فوتبال و مدت رهایی هم ۱۱ سال و ۴ ماه.
به نام قدرت مطلق
صفت گذسته در انسان صادق نیست؛ چون انسان جاری است. یک رودخانه را دوبار نمی توان دید. وادی دهم، شروع و یا مرحله ای است که حریّت و آزادی انسان را نمایش می دهد. شاید انسان تنها موجودی هست که آزاد خلق شده است. آزادی نه به مفهوم خلاصی از قید و بند؛ بلکه به مفهوم این که نه محکوم به گذشته و نه مجبور به آینده است. به عبارت دیگر میتوان گفت که به معنی آزاده بودن است که این آزادگی به مفهوم حریّت درونی انسان یا اختیار است که اختیار ویژگی است که منحصر به انسان است و به همین دلیل به او اشرف مخلوقات گفته می شود. شاید در دید کوتاه و سطحی، آزادی این طور برداشت شود که هر کسی می تواند هر کاری را که خواست انجام دهد و این به معنی آزادی است. خیر این به ظاهر آزادی، یعنی اسارت و بردگی و یا به گفته دیگر شاید این آزادیِ برون باشد؛ ولی انسانی آزاد است که حریّت درونی داشته باشد؛ یعنی این که از شر و یا بند دشمن درون خود، یعنی شیطان رها شده و توانسته باشد از همه بندهای نگه دارنده درون، رها و آزاد شود و یا آزادی یعنی؛ رها شدن از بند نفس اماره. بندهایی که در زمان حال داریم، همه ریشه در گذشته دارند و اگر خود را رها نکنیم در آینده هم آنها را خواهیم داشت. چنین انسانی اشرف مخلوقات نیست؛ چون حریّت و تنها برتری خود را بر سایر موجودات از دست داده است و یا به گفته دیگر مقام انسانی خود را در جایی جا گذاشته است که البته محکوم به گذشته نیست و می تواند مقام انسانی خود را بازپسگیری کند؛ البته مجبور به آینده هم نیست، می تواند طلب کند و بگیرد و در آینده داشته باشد، ولی اگر غافل شود دوباره از او گرفته می شود؛ چون صفت گذشته در انسان چه خوب و چه بد، صادق نیست.
می تواند امروز بهترین باشد و فردا بدترین، می تواند امروز بدترین باشد و فردا بهترین و این دلیل آزاد بودن انسان است که می تواند برده شیطان باشد و می تواند ارباب خودش باشد و این انتخاب خود ما است که این انتخاب بر اساس آگاهی و لیاقت خودمان میباشد که خودمان جایگاه خود را مشخص و محکم می کنیم. اگر بخواهیم جایگاه خوب خود را داشته باشیم؛ باید هوشیارانه از آن دفاع کنیم وگرنه به زیباترین شکل و زیباترین زنجیر، دوباره دربند می شویم؛ ولی باید بدانیم بند و زنجیر یکی است، شاید ظاهر آن طلایی باشد؛ ولی بند است چه از آهن باشد و چه از طناب باشد و چه زنجیر طلایی باشد؛ حقیقت همه بندها اسیر کردن است و مهم نیست که با چه ظاهری و از چه جنسی باشد. بندهای انسان چه چیزهایی است؟ کینه، نفرت، انتقام، حسادت، اعتیاد، وابستگی و به طور کلی جهل و نادانی که همه اینها در ابتدا به شکل زنجیری از طلا پیشنهاد می شود و چون بسته شد، آرام آرام ماندگار می شوند و آنگاه متوجه می شویم که بندها، روز به روز تغییر رنگ و جنس می دهند و در نهایت متوجه می شویم که از جنس آهن زنگ زده بوده و ما را فریب داده اند و یا به قول شکسپیر: هیچ فسادی نیست که با لایه ای فضیلت پوشانیده نشده باشد. اگر خوب دقت کنیم همه بندها ریشه در گذشته دارد. به عنوان مثال: کینه، انتقام، اعتیاد، و سایر بندها همه از جنس گذشته است و همچنین همه ی آزادی ها هم ریشه در گذشته دارد. پس نادانان آزادی را در بیرون و دانایان آزادی را در درون میجویند؛ نادانان به دنبال تخت راحت می گردند و دانایان در پی خواب راحت هستند.
مرزبان خبری: همسفر امین
تایپ: همسفر عماد لژیون سوم
ویراستاری و ارسال خبر: همسفر پوریا لژیون اول
سایت همسفران آقا نمایندگی شفا مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
80