جلسه سیزدهم از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره60 نمایندگی دامغان به استادی راهنما همسفر آرزو، نگهبانی همسفر وحیده و دبیری همسفر شقایق با دستور جلسه «وادی دهم (صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون انسان جاری است) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه 5 آذرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان و دبیر جلسه سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. حضور اسیستانت همسفر نرگس را به نمایندگی دامغان خیرمقدم عرض میکنم و از ایشان سپاسگزارم. دستور جلسه امروز وادی دهم و تأثیر آن روی من است. عنوان وادی چنین است؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است، کنگره بر مبنای تغییر صفت است. از روز اولی که وارد کنگره شدیم صفت همسفر به من داده شد و به من اجازه دادند تا در کنار مسافرم سفر را شروع کنم.
شاید قبلاً فکر میکردم معتاد فرد طردشده است که هیچکس نباید با او کار داشته باشد و به او هیچ مسئولیتی سپرده شود یا فردی است که همه ضد ارزشها را در بردارد و هیچ نقطه روشنی درونش نیست؛ اما وقتی وارد کنگره شدم آموختم او یک فرد بیمار و مصرفکننده است که باید در کنار او باشم و کمکش کنم تا درمان شود؛ یعنی صفت معتاد را عوض کردند و این در هیچ جایی نمیتوانست ساخته شود بهجز کنگره؛ اگر بخواهد صفتی از من گرفته شود و تغییر کند نیاز به زمان دارد و باید آن زمان طی شود. شخصی وارد کنگره میشود و زمانی را طی میکند تا به سفر دوم برسد؛ یعنی فضا، زمان و مکان را در کنار همدیگر عوض کرده است.
در کنگره مثلثی را تشکیل دادند که جوابگوی حسهای درونی من بود. وقتی حس من نسبت به هر چیزی تغییر میکند، جهان رو به روی من عوض میشود. زمانی که با مسئلهای روبهرو میشوم؛ یعنی متوجه میشوم که مشکل چیست و آنوقت است که دوربین را روی خودم میچرخانم و به دنبال تغییر کردن حسم میدوم تا تبدیل به یک انسان جدید شوم و به حس ناب رهایی برسم؛ باید از خودم بپرسم آیا من کمکاری نداشتهام؟ آیا جوابگوی خیلی چیزها بودهام؟ آیا من هیچ مشکلی ندارم؟ آیا من کم و کاستی در زندگیام نگذاشتهام؟ آیا فقط نقطه تاریک زندگی من مسافرم بود؟ آیا اضداد زندگی من مسافرم بود؟
من باید بپذیرم که بهعنوان یک همسفر وارد این زندگی میشوم تا تاریکی را تجربه کنم و مفهوم روشنایی را درک کنم. وقتی زندگی همیشه یک سطح صاف است، وقتی دستاندازی ندارد، دیگر چه حسی خواهم داشت. وقتی جاده ناهموار باشد من معنای جاده صاف را درک میکنم. در این وادی از سه مؤلفه نامبرده شده است: نور، صوت و حس؛ تغییر صفت با حس فرستنده و گیرنده تنظیم میشود. وقتی با یک نفر محبت میکنم محبت جذب میکنم یا حتی وقتی محبت میبینم محبت میکنم؛ یعنی فرستنده هر چیزی را میفرستد گیرنده هم آن را جذب میکند.
اساس کار ما بر مبنای محبت است، ما در کنگره یاد میگیریم که محبت بلاعوض داشته باشیم و چه طور باید محبت کنیم و این جز تزکیه و دانایی چیز دیگری را در برندارد؛ هر چه قدر دانایی من بالاتر باشد راحتتر میتوانم محبت کنم؛ راحتتر میتوانم به آن چرخهای که وادی آخر است پی ببرم. وادی اول به من آموزش میدهد که درست تفکر کنم، تفکر سالم ایمان سالم را به ارمغان میآورد؛ وقتی ایمان سالم شد عمل هم سالم میشود و بعد رفتار سالم اتفاق میافتد. وقتی رفتار سالم شد، حس هم سالم میشود.
حس سالم دربرگیرنده عقل سالم است و بعد عشق، سالم میشود؛ وقتی عشق سالم میشود از هر شخصی حتی یک آدم بد درس میگیریم؛ چون او است که باعث میشود من متوجه اشتباهاتم شوم. او در جایگاه خودش شخص دوستداشتنی است و من او را قضاوت نمیکنم و حتی برای او دعا خواهم کرد. کسی که وارد عشق سالم میشود این عشق دیگر به نفرت تبدیل نمیشود و عشق را درک میکند؛ در کنگره تفکر سالم را به ما میآموزند تا به عشق بلاعوض برسیم. قرار نیست من درگذشته یک صفت زشتی را داشتم و یک حرکت زشت و ناپسندی را انجام میدادم تا آخر عمرم آن را یدک بکشم؛ باید گذشته را درگذشته بگذارم از آن درس بگیرم تا بتوانم از آینده لذت ببرم.
مرزبان خبری: همسفر نسیم
تایپ: همسفر فرزانه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
عکاس: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی دامغان
- تعداد بازدید از این مطلب :
699