جلسه یازدهم از دوره سیوپنجم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی شیخبهایی با استادی راهنما همسفر زهره، نگهبانی همسفر نسیم و دبیری همسفر محبوبه با دستورجلسه «وادی دهم: صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۵ آذرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۰۰ برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را بسیار شاکر هستم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من داد؛ از جناب آقای مهندس حسین دژاکام و خانواده محترمشان بسیار سپاسگزارم که چنین بستری را برای آموزش فراهم کردند، از ایجنت شعبه، مرزبانان و نگهبان جلسه بسیار سپاسگزارم که به من اجازه خدمت دادند. عنوان وادی دهم این است: «صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است.» پیام اول وادی بسیار زیباست و من هر وقت این پیام را میخوانم منقلب میشوم؛ وادی دهم به سان شمشیری دو لبه است که از یک نظر امید میدهد و میگوید؛ اگر به سمت روشنایی بروی نیروهای الهی به تو کمک خواهند کرد و از طرفی هم هشدار میدهد که اگر به سمت تاریکی و ضد ارزشها بروی به قعر تاریکیها سقوط میکنی. شیطان به زیباترین شکل، انسان را فریب میدهد و میگوید؛ تو به سمت چیزی که دوست داری و خواسته نامعقول است، برو و بعد توبه کن؛ وقتی انسان این کار را انجام داد به او میگوید که دیگر دیر شده است، نمیتوانی کاری انجام دهی؛ پس در گذشته است و انسان را ناامید میکند؛ اما ما در کنگره یاد گرفتهایم که به گذشته خود مانند آینه بغل نگاه کرده و عبور کنیم؛ فراموش نکنم که روز اول با چه حالی به کنگره آمدم؛ اما نباید در آن غرق شوم و باید حرکت کنم.
در سیدی «یین و یانگ» استاد امین دژاکام میفرمایند: علامتی دایرهای شکل وجود دارد که یک نماد است، نصف آن سیاه و نصف دیگرش سفید است، در قسمت سفید یک نقطه سیاه وجود دارد و در قسمت سیاه یک نقطه سفید و بیانگر این است که اگر در روشنایی کامل هستم و جایگاه و اعتباری دارم، فکر نکنم که در همین جایگاه میمانم؛ اگر حرکت نادرستی انجام دهم، قدم اشتباهی بردارم و به خود غره شوم ممکن است دوباره به تاریکیها برگردم، از طرفی میگوید؛ اگر در تاریکیها هستی یک نقطه روشن در آن وجود دارد؛ میتوانی دوباره برگردی؛ خودکرده را تدبیر هست؛ قبلاً فکر میکردیم اگر کار اشتباهی کردیم دیگر راه برگشتی نداریم؛ ولی خداراشکر به کنگره آمدیم و فهمیدیم که راه برگشت وجود دارد.
بارها از جناب آقای مهندس دژاکام در سیدیها شنیدهایم که «لَیسَ لِلاِنسانَ اِلّا مَا سَعی»؛ انسان چیزی نیست جز سعی و تلاش خودش؛ با حرکت میتواند تغییر کند و خیلی چیزها را تغییر دهد. از نلسون ماندلا خواندم: «آموزش دیدن، تنها سلاح قدرتمندی است که دنیا و خود ما را تغییر میدهد.» ما با آموزشها میتوانیم خود را تغییر دهیم. تغییر با چه چیزی صورت میگیرد؟ تغییر توسط صفت و حس ما صورت میگیرد؛ تغییرات باید درونی باشد؛ اگر درونی باشد در صور آشکار نیز اتفاق میافتد؛ برای تزکیه و پالایش، ابتدا باید آموزش بگیریم؛ اگر به کسی بگوییم تزکیه و پالایش انجام بده، نمیداند که باید چه کاری انجام دهد؛ باید آموزش بگیرد، همه انسانها در این جهان خاکی قرار گرفتهاند تا آموزش بگیرند؛ باید به طبیعت نگاه کنیم و الگو بگیریم؛ اگر طبیعت همیشه یکنواخت باشد و فقط فصل زمستان یا بهار باشد، آیا ما حس و حال خوبی داریم؟ ولی با تغییر فصول، حس و حال ما عوض میشود و حال خوبی به ما دست میدهد؛ چون میدانیم که بعد از تابستان گرم، پاییز با هوای مطبوع از راه میرسد و بعد از فصل زمستان، بهار یا فصل زایش طبیعت میرسد.
در این وادی دو مثلث آورده شده است؛ یکی مثلث تکامل و دیگری مثلث کائنات یا هستی؛ مثلث تکامل شامل تغییر، تبدیل و ترخیص است و مثلث کائنات شامل نور، صوت و حس است. ما از خود نوری نداریم و نوری که در ما وجود دارد نوری است که خداوند در روح ما دمیده است؛ خداوند، نور را در من دمید تا به روشنایی برسم، تغییر کنم و تبدیل شوم و آن موقع میتوانم صداها و امواج را بشنوم؛ ولی بیشتر مواقع، امواج و صداها مخرب است؛ اگر مسیر حرکت ما به سمت روشناییها باشد نور خداوند را هم حس و لمس میکنیم. گاهی امواج مخرب باعث میشود تمام وجود ما در تاریکی فرو رود؛ من نیز در تاریکی مطلق بودم چون امید نداشتم، حسهای من به خاطر ناامیدی که داشتم بسته بود و نمیتوانستم تغییر کنم. حس باید با چه چیزی تغییر کند؟ با محیط پیرامون و انسانهای اطراف تغییر میکند؛ آن موقع میتوانیم با تمام وجود نور خداوند را حس کنیم و چرخهای برای ما بوجود میآید؛ وقتی من تغییرات را در خود بوجود آوردم، میتوانم تفکر سالم داشته باشم؛ فکر کردن با تفکر تفاوت دارد، فکر به چیزهای گوناگون میرود؛ ولی تفکر فقط روی یک مسئله متمرکز است و در این صورت ایمان سالم دارم؛ ایمان سالم از چه میآید؟ اینکه خداوند و جهانهای دیگر وجود دارد و هر بذری اینجا بکارم، جای دیگر میتوانم برداشت کنم؛ عمل، رفتار و کردار من سالم میشود و میتوانم یک حال خوب بدست بیاورم؛ بعد از سالم شدن حس من، عقل میتواند تصمیم درست بگیرد.
گفتیم اولین نیرویی که قوه عقل را بکار میاندازد، حس است؛ پس حس که درست شد، عقل تصمیم درست میگیرد و من میتوانم کار انجام دهم و درنهايت به عشق سالم میرسم؛ اما عشق سالم چیست؟ این است که من همه موجودات و خداوند را دوست داشته باشم. انسانها از روی جهل و ناآگاهی خود، کاری را انجام میدهند و نمیخواهند به ما ضربه بزنند؛ پس آنها را دوست داشته باشم، بپذیرم و بدانم از روی نادانی و جهل خود این کار را انجام دادهاند؛ در این مرحله عشق واقعی در من رخ میدهد، به حال خوش میرسم و میپذیرم و پذیرش باعث حل شدن خیلی از چیزها میشود. پذیرفتن و سازگار بودن باعث میشود که من بسیاری از صفتهایم را تغییر دهم و بسیاری از انسانها را طور دیگری قبول کنم، تمام انسانها را دوست داشته باشم، نگویم از این متنفرم، از آن بدم میآید؛ بدانیم اگر آموزش گرفته بود، قطعاً انسان دیگری بود و جور دیگری رفتار میکرد. من هم از دسته انسانهایی بودم که تغییرناپذیر هستند و سخت تغییر میکردم؛ فرزندانم خیلی تلاش میکردند که تغییر کنم؛ ولی نمیدانم چرا مقاومت نشان میدادم؛ اما با آمدن به کنگره دیدم مسیر درستی است، الگوها درست است و میتوانم در این مسیر چیزی که میخواهم را بدست بیاورم؛ من علاقه زیادی به درسخواندن داشتم و خیلی دوست داشتم آموزش ببینم و زندگی خود را تغییر دهم؛ از این بابت از آقای مهندس دژاکام، خانواده محترمشان و راهنمای خود بسیار سپاسگزارم که به من آموزش دادند تا در این مسیر قدم بردارم؛ به قول استاد امین دژاکام: «اگر من نمیخندیدم به خاطر این بود که سیستم بدن من درست کار نمیکرد، تمام حسهای من بسته بود، نمیتوانستم بخندم و گوشهگیر بودم.»
مرزبانان کشیک: مسافر ابوالفضل و همسفر نگار
تایپ: همسفر احترام سادات رهجوی راهنما همسفر شهین (لژیون دهم) و همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون بیستوپنجم)
ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون هفتم)
عکس: همسفر ندا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر مینا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شیخبهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
461