English Version
This Site Is Available In English

قلم و بوم زندگی دست خود ماست

قلم و بوم زندگی دست خود ماست

همسفر جمیله به همراه مسافر خود با بیش از ۱۲ سال تخریب آنتی‌ایکس شیشه، هروئین و الکل وارد کنگره شدند؛ مدت ۱۲ ماه به روش DST  و داروی OT باراهنمایی همسفر عفت و مسافر محمدرضا سفر کردند. ایشان در رشته ورزشی والیبال فعالیت می‌کنند و رشته ورزشی مسافرشان هم والیبال است.

اینک در باب دستور جلسه «وادی دهم و تأثیر آن روی من» با ایشان گفت‌وگویی ترتیب داده‌ایم؛ لطفاً با ما همراه باشید.

لطفاً بفرمایید چه اقداماتی برای  تغییر صفت‌های مخرب گذشته خود انجام داده‌اید؟

من در خانواده‌ای به دنیا آمدم که پدر آن مرد دیکتاتوری بود و من نتوانستم با او ارتباط خوب و عاطفی داشته باشم به همین علت با تخریب‌های زیادی بزرگ شدم و زمانی‌که اذن ورود به کنگره برایم صادر شد معنی حرکت را فهمیدم و متوجه شدم که من تابه‌حال در حالت سکون بوده‌ام و هیچ اقدامی برای تغییر خود انجام نداده‌ام و هرروز بیشتر در ضد ارزش‌های خود غرق می‌شدم؛ سپس تصمیم گرفتم که حرکت کنم، سعی کردم عصبی بودن و تنش را از خود دور کنم؛ زیرا به خود و اطرافیانم آسیب می‌رساندم. قضاوت را کنار گذاشتم چون همان قضاوت درباره دیگران، به سمت من بازمی‌گشت و من در شرایط آن شخص قرار می‌گرفتم و هرروز از خداوند طلب بخشش می‌کردم.

نقش وادی دهم و روشDST برای مسافران سفر اول چیست؟

تلاش ما همیشه این بوده است که یک‌دفعه پولدار شویم و کارخانه ما ساخته شود و همیشه با شکست مواجه شدیم؛ الهی شکر به کنگره آمدم و معنی DST را یاد گرفتم. ما در هر کاری که انجام می‌دهیم اگر بخواهیم به نتیجه خوبی برسیم نیاز به این متد داریم. وادی دهم به ما می‌گوید: «صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است.» آیا ما که روش DST را یاد گرفته‌ایم، هنوز درجا می‌زنیم یا این روش را در زندگی خود عملی کرده‌ایم؟ گذشته ثابت است و ما از آن مرحله عبور کرده‌ایم و نمی‌توانیم به گذشته برگردیم؛ مثلاً در سن ۸ سالگی در امتحان ریاضی نمره بد گرفته‌ایم و حال نمی‌توانیم دوباره امتحان بدهیم و بیست بگیریم چون گذشته ثابت و تغییرناپذیر است. اگر بخواهم وادی دهم را با متد DST تطبیق دهم، می‌گویم: من، جاری و درحرکت هستم.

لطفاً بفرمائید برای اینکه ما همسفران در لبه این شمشیر برنده قرار نگیریم چگونه باید حرکت کنیم؟

همان‌طور که در وادی دهم گفته‌شده خوبی یا بدی، زیبایی یا زشتی، کژی یا راستی تمام این‌ها بسته به انتخاب ماست و این‌که ما چگونه زندگی خود را بسازیم، قلم و بوم دست ماست.

عمل کردن به وادی‌ها در جذب رحمت خداوند چه نقشی دارد؟

وادی‌ها برای من مثل یک رودخانه هستند که همه‌چیز در خود دارد و با دیدن آن‌ها متوجه خیلی از مسائل می‌شوم؛ مثلاً در وادی‌ها حیات وجود دارد که مانند ماهی در رودخانه است یا سختی‌ها همان سنگ‌های بزرگ درون رودخانه هستند. این رودخانه پستی‌ها و بلندی‌هایی دارد که بعضی مواقع ما در سراشیبی آبشار ترسناک و سخت قرار می‌گیریم ولی وقتی به پایین می‌رسیم همواره آرامش نصیب ما می‌شود؛ قطعاً وقتی من در این مسیر، ناسپاس از خدای خود نباشم و باوجود تمام مشکلات شکرگزار باشم، نور و رحمت خدا برای من نازل می‌شود.

لطفاً در مورد ارتباط بین حس و تغییر صفات توضیح دهید.

این دو مکمل هم هستند؛ زمانی که من حس نداشته باشم چیزی تغییر نمی‌کند و حس است که قوه عقل را به کار می‌اندازد و به من می‌گوید چه‌کاری انجام دهم و چه‌کاری انجام ندهم و به‌طرف زشتی‌ها یا زیبایی‌ها بروم.

برداشت شما ازجمله «بزرگ‌ترین معجزه حیات خود حیات است» چیست؟

اگر بخواهیم به این جمله عمیق نگاه کنیم واقعاً می‌بینیم که همین‌طور است؛ حیات خودش یک معجزه است. ما انسان‌ها در هستی موجودات کوچکی هستیم حال اگر به مورچه نگاه کنیم می‌بینیم که در مقابل ما بسیار کوچک‌تر است. تک‌تک اعضای درونی بدن ما بدون هیچ نقصی کامل و دقیق چیده شده است؛ در نظر بگیرید که همین آنالیز هم در مورچه وجود دارد و به‌گونه‌ای خلق‌شده که به‌راحتی با شاخک‌های روی سرخود می‌تواند فرکانس اطراف خود را بگیرد‌. به نظر شما این‌ معجزه نیست؟

پذیرفتن یک مسافر با حال خراب توسط همسفر، چگونه می‌تواند عشق سالم را بین آن‌ها به وجود بیاورد؟

اگر بخواهم این سؤال را با توجه به زندگی شخصی خود جواب بدهم؛ باید این را بگویم که من به علت اعتیاد همسرم در زندگی مشکلات بسیار زیادی داشتم. همه پیشنهاد جدایی می‌دادند که رهایش کن و زمانی که حالش خوب شد برگردد؛ ولی من نتوانستم از ایشان دست بکشم. به‌هرحال ما در سفر اول با شکست مواجه شدیم و سفرمان خراب شد زیرا من ایشان را به چشم بیمار نمی‌دیدم و بزرگ‌ترین اشتباه من در سفر همین بود و تا زمانی‌که دید من نسبت به او تغییر نکرد چیزی عوض نشد؛ وقتی‌که من این موضوع را قبول کردم، همه‌چیز عوض شد و من پرستار او شدم؛ یک پرستار در وجودش محبت، گذشت و عشق بلاعوض وجود دارد، یک پرستار قسم‌خورده است که بدون هیچ چشم‌داشتی هر کاری از دستش برای بیمار برمی‌آید انجام دهد. زمانی که به این شکل  به موضوع نگاه و حرکت کردم، نه‌تنها حس و حال من بلکه حرکت همسرم در سفر کاملاً عوض شد و درنهایت پاداش من رسیدن به حال خوش و آرامش در زندگی بود.

کلام آخر...

هزاران بار شکر از خداوند بابت قرار دادن کنگره در مسیر زندگی من؛ قدردانی می‌کنم از جناب آقای مهندس حسین دژاکام و خانواده بزرگوارشان بابت این‌که چنین بستری را برای ما فراهم کردند. همچنین تشکر می‌کنم از راهنمای خود ‌که به من اجازه دادند در کنارشان آموزش بگیرم و در این جایگاه خدمت کنم. امیدوارم بتوانم در ادامه مسیر با گرفتن شال راهنمایی زحمات ایشان را جبران کنم.

از این‌که وقت خود را در اختیار ما قراردادید بسیار سپاسگزاریم.

طراح سؤال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون بیست‌و‌ششم)
انجام مصاحبه: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر شهین (لژیون دهم)
عکاس: همسفر ندا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوازدهم)
ویراستاری: همسفر صفورا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مینا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شیخ‌بهایی
 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .