جلسه سوم از دوره یازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی صادق قم، با استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر امیرحسین و دبیری مسافرمهدی، با دستور جلسه "وادی دهم و تاثیر آن روی من" یکشنبه 4 آذرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که روزی من شد اینجا باشم و در این جایگاه آموزش بگیرم وانشاالله خدمت کنم از ایجنت محترم و گروه مرز بانی تشکر میکنم، از راهنمای محترم آقا مجید تشکر میکنم که به بنده اجازه دادن که در این جایگاه در خدمتتان باشم چون در شعبه جدید تا امروز اصلاً مشارکت نکردم هرچند دیر تشکر میکنم از دوستان محترمی که در ساخت این مکان زحمت کشیدن همچنین از ایجنت گروه مرزبانی محترم از روزی که این تابلوها رو نصب کردن حس حال خوبی به شعبه داد و یک روح تازه گرفته است.
دستور جلسه: وادی دهم و تاثیر آن روی من، این وادی هر وقت و هرسال که دستور جلسه میشود من یاد دو شخصیت تاریخی میافتم حتماً هم همه دوستان شنیدهاند ولی خالی از لطف نیست تعریف کردنش یکی داستان برصیصای عابد هست که حتماً شنیدهاید عابدی بود که دور از شهر در عبادتگاه خودش به عبادت خداوند مشغول بود و همانجا هم زندگی میکرد و در اثر زهد و تقوایی را که پیشه کرده بود و در اثر تزکیه و تصفیه و پالایشی که توی این وادی هم قیدشده و روی آن تأکید شده به جایگاهی رسیده بود که هفتادسال مستجابالدعوه بود و هرکس هر مشکلی داشت خدمت ایشان میآمدند وایشان دعا میکردند و از درگاه خداوند میخواست که مشکلش حل شود و خداوند دعای او را قبول میکرد کسانیکه بیماری لاعلاج داشتند میآوردند و او دعا میکرد و بیماری آنها شفا پیدا میکرد تا اینکه یک روز دختر پادشاه مریض میشود و تمام طبیبان از درمان آن ناامید میشوند چون چشمهایش نابینا شده بود یکی از نزدیکانش گفت شخصی است در بیرون شهر که مستجابالدعوه است اگر ببرید نزد او حتماً دعا میکند و دخترتان شفا میگیرد دختر را نزد برصیصای عابد میبرند وقتیکه او دختر را میبیند در این هنگام القائات شیطان آغاز میشود و کسی که هفتادسال مستجابالدعوه بوده خیلی ببخشید به دختر نظر میکند و همراهان او را مرخص میکند و میگوید بروید فردا بیایید تا من امشب دعا کنم تا خداوند بینایی را به چشمان او بازگرداند و او را شفا دهد اما آن شب آن کاری نباید انجام میشد اتفاق افتاد بعد از آن فکر کرد که فردا همراهان دختر میآیند چه بگوید که دوباره شیطان به سراغش آمد و گفت او را بکش وهمان جا که نشستهای دفنش کن تو برصیصای عابد هستی و کسی به تو شک نمیکند برصیصای عمل ضد ارزشی دوم را انجام میدهد و دختر را میکشد وهانجا که نشسته دفن میکند وپوستینش را میاندازد روی آن فردا صبح مثل روزهای دیگرسرجایش نشسته بود ولی در دلش غوغایی بود همراهان دختر میآیند و سراغ او رامیگیرند ودرعمل ضد ارزشی سوم عابد میگوید من دیشب دعا کردم خداوند دختر راشفا داد وبیناییش را برگرداند و چون عجله داشت صبر نکرد تا شما بیایید و برگشت بهطرف قصر همراهان که برمیگشتند حالا شیطان برای آنها ظاهر شد و ماجرا را برایشان تعریف کرد آنها برمیگردند با سربازان پادشاه و جسد دختر را پیدا میکنند وبرصیصای را اعدام میکنند کسی که هفتادسال مستجابالدعوه بوده در اثر القائات شیطان و قصه دوم کسی که از تاریکی نجات پیدا کرد حضرت حربن الریاحی که همه داستانش رامیدانید اولین کسی بود که آب را بر روی کاروان امام حسین بست ولی همین آدم توبه کرد و روز عاشورا برگشت وآولین کسی بود که در رکاب امام حسین شهید شد این دوتا قصه را گفتم تا این وادی را بگویم این وادی همینطور که در خودش گفته هم به انسان امید میدهد هم بیم و میگوید اگر در قعر تاریکی هستی اگر رویت را به سمت روشنایی برگردانی و به سمتاش حرکت کنی ذرهذره به نور نزدیک خواهی شد و اگر در روشنایی هستی فکر نکن که همیشه در این شرایط خواهی ماند مثل برصیصای عابد احتمال سقوط به تاریکی هست اگر تحت القائات شیطان قرارگیری و همه اینها به این دلیل اتفاق میافتد که انسان یک موجود مختار آفریدهشده است و میتواند از اختیار خودش استفاده کند حالا نمونه امروزش را بگویم خود آقای مهندس بارها روزهای چهارشنبه که دستور جلسه وادی دهم است میخواهند صحبت کنند داستان خودشان را که در سن 48 سالگی تغییر مسیر دادهاند از قعر تاریکی اعتیاد حرکت کردهاند به سمت روشنایی و امروز در این جایگاه هستند که تقریباً حدود 70هزار نفر درکنگره 60 درمان شدهاند و همه اینها ختم میشود به آموزش سالم ما اگر آموزش سالم داشته باشیم و از قوه اختیارمان درست استفاده کنیم در مسیر درست حرکت میکنیم وانشاالله به سمت تکامل حرکت کنیم
عکاس: مرزبان خبری مسافر امیر
تایپ و ویراستاری: مسافر مرتضی لژیون دوم و مسافر احمد لژیون اول
ارسال خبر: مسافر یوسف لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
194