جلسه نهم از دوره سی و ششم سری کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگرۀ ۶۰، نمایندگی فردوسی مشهد، با استادی راهنمای محترم مسافر وحید، نگهبانی مسافر کامران و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکه گیری » پنجشنبه 1 آذر ماه ۱۴۰۳ ساعت 16:30 شروع به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان وحید هستم مسافر، خیلی خوشحالم که برای چندمین بار این جایگاه را تجربه میکنم و در خدمت شما هستم انشالله که جلسه پر شوری را کنار هم برگزار کنیم.
دستور جلسه امروز دو قسمت دارد اول دستور جلسه هفتگی و قسمت دوم تولد یک سال رهایی علیرضا عزیز به همراه همسفر محترمشان که در ادامه برگزار خواهد شد.
برداشت من از این دستور جلسه، خب معرکهگیری از اونجایی آمده است که در قدیم بودند والان هم هستند و یکجایی جمع میشدند در میدانی میخواستند کاری انجام دهند که غیرواقعی بوده مثل پاره کردن زنجیر و... که غیرواقعی بودند چون اگر واقعی باشند مثل مسابقات وزنهبرداری هیچ سر صدایی بر پا نمیشود وزنهبردار میآید روی سکو و وزنه را بلند میکند بدون رجز خواندن و رفتارهای عجیبوغریب کار را انجام میدهد و میرود ولی زمانی که معرکهگیر میخواهد زنجیر پاره کند این کار همراه با سروصدا و حرکات نمایشی انجام میشود چون میخواهد ذهن مخاطب را از واقعیت دور کند.
یادگیری با دانایی فرق میکند به نظر من یادگیری همان دانایی مؤثر است چیزی که ما آموختیم و از آن استفاده میکنیم
آموختیم که زنجیر به این راحتی پاره نمیشود و این شده دانایی مؤثر که معرکهگیری در مقابل دانایی مؤثر ما قرار میگیرد.
نتیجه ایی که من گرفتم این بود هرجایی که معرکهگیری انجام میشود و سر صدا میشود و عوامل بیرونی دخالت میکنند میخواهند مارا از دانایی مؤثر دور کنند و اولین کاری که نیروهای منفی میکنند این است که مارا از انجام عمل بازمیدارند مثل وقتیکه میآییم کنگره، می دونم که کار خوبی است اما نیروهای منفی میخواهند مرا از این دانایی مؤثر یعنی رسیدن به همان علمی که قرار است درمان اعتیاد انجام شود بازمیدارد
حرکت کردن و حضور در لژیون همان تبدیلشدن به دانایی مؤثر میباشد که نیروهای منفی نمیخواهند این کار انجام بشود و شروع میکنند به سروصدا کردن در زندگی بهواسطه نیروهای مختلف مثل پنچر شدن ماشین و یا درگیریهای مالی که ابتدا سفر ممکن است پیش بیاید و همه اینها باعث میشود که تو بگویی الآن وقت رفتن به کنگره نیست این همان معرکهگیری است که ما را از دانایی مؤثر بازمیدارد وگاهی اوقات این معرکهگیری در ذهن رخ میدهد و افکار پراکنده مانع تمرکز ما میشود در این زمان فقط مشاهده میکنم که این معرکه ذهنی میخواهد مرا از چه فکر مثبتی متوقف کند بهعنوانمثال وقتی فردی سفر ویلیام را شروع میکند برای درمان سیگار قدم برمیدارد و آدامس هم خریداری میکند یعنی دانایی را به دانایی مؤثر تبدیل میکند و این روند تا چند روز اول بهخوبی پیش میرود اما بعداز مدت سه الی چهار روز نیروهای منفی معرکهگیری را آغاز میکنند مثلاً رهجو میگوید سردردم و یا دهانم آفت میزند که هیچ ربطی به شروع سفر ندارد برداشت من از رابطه معرکهگیری و یادگیری این است که هرجایی که معرکهگیری انجام شود میخواهد مانع یادگیری شود به نظر من یادگیری یعنی دانایی به دانایی مؤثر تبدیل شود.
ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
درادامه شاهد برگزاری جشن یکسال رهایی مسافر علیرضا بودیم
سخنان راهنمای مسافر:
تولد اولین سال رهایی علیرضا را به خودش و همسفرش تبریک عرض میکنم و اینکه در NGO دیگر چندین سال پاک بود و بعداز لغزش لژیون من که آمد واقعاً ظرف داشتههای قدیم را خالی کرد و در این مسیر فرمانبردار خوبی بود و خدمتگزار در کلینیک بودند، امیدوارم این خانواده خدمتگزار به آنچه میخواهند برسند.
سخنان مسافر:
خدا را شاکرم برای رسیدن به این جایگاه و تشکر میکنم از جناب مهندس و تمام کسانی که کمک کردند و راهنمای تازه واردین و راهنمای خودم، ایجنت محترم کمال قدردانی را دارم.
شرط و لازمه سفر درست پذیرش و تسلیم بودن است، اگر فرمانبردار باشیم به خواسته خود میرسیم.
از همسفرم خیلی تشکر میکنم که در این مسیر مرا همراهی کرد و همچنین خانواده همسفرم که چنین فرزندی را تربیت کردند که زمان مصرف صبورانه و دلسوزانه تمام عوامل و تخریبهای من را تحمل کردند.
از پسرم تشکر میکنم، جناب مهندس میگویند اگر درست سفر کنید درون یک انبار پر از مواد هم باشید هیچ اتفاقی برایتان نمیافتد، تشکر میکنم از خداوند و هم لژیونیهای عزیزم که این بستر پرانرژی را فراهم کردهاند.
سخنان راهنمای همسفر:
خدا را شکر که در این جایگاه هستم تشکر از همه میکنم و عرض تبریک خدمت خانوادهٔ محترمش دارم، خانم ملیحه رهجوی فرمانبرداری هست و تمام حرفهایش را با تفکر میگوید اواخر ورود به لژیون در باب دستور جلسه یادگیری گاهی از روی وسواس دچار معرکهگیری میشد اما خیلی زود آموزش گرفت و خدا را شکر افکار منفی از او دور شدهاند و همانطور که میگویند کتاب 60 درجه و 14 مقاله را 40 بار خواندهاند و تشنه آموزش بود برایشان آرزوی موفقیت دارم، درکل آموزشها یک قسمتی از آن بستگی به همسفر دارد که باهم در یک مسیر باشند تا به هم کمک کنند خدا را شکر که پسرشان به کنگره آمدند و خیلی خدمت گذار هستند و هرکسی در مسیر خودش هست ما نباید قیاس کنیم، تبریک میگویم انشا الله که رهایی مستدام باشد.
سخنان همسفر:
خدا را شاکرم که در این جایگاه هستم تشکر میکنم از جناب مهندس و خانوادهٔ محترم آقای مهندس که طعم این شربت را چشیدند و انتقالدهنده آن بودند و افراد زیاد دیگری را با این طعمها آشنا کردند تشکر میکنم که این بستر را برای همسفران فراهم کردند تا آموزش بگیریم، تشکر از خانم طاهره عزیز و تمام خدمتگزاران و راهنمای محترم آقا وحید که آموزش و تجربههایشان را در اختیار مسافرم قراردادند.
کنگره یک سری افراد را بهعنوان الگو به ما میدهد، راه رفتن را مادرم به من یاد داد اما راه درست رفتن را راهنمای عزیزم به من یاد دادند که اگر اشتباه رفتم دوباره برگردم.
راهنمای پسر مسافر:
تبریک به آقا علیرضا و خانواده محترم، آقا محمدجواد از اول که وارد شد حس خوبی داشت و زود به کنگره وصل شد و تشکر میکنم از مسافرین که باعث ورود همسفران شدند، ما باید بدانیم چه چیز درست است و چه چیزی ضد ارزش است و همهٔ این را مدیون کنگره هستیم انشالله در این مسیر ثابتقدم باشیم.
سخنان همسفر محمدجواد:
تشکر میکنم از خانواده مهندس و راهنمای عزیزم از روزی که وارد کنگره شدم فکر میکردم برای نیاز پدرم اینجا هستم اما بعداز گذشت چند هفته که وارد لژیون آقا مهدی شدم دیدم که حال من هم بهمراتب خراب است و صدمه میزنم به روانم و با رفتارهای غلطی که انجام میدهم حال روحی خوبی نداشتم و خدا را شکر میکنم از آقا مهدی که راه را برای من به زیبایی نمایان کردند و همچنین توانستم سفر ویلیام را شروع کنم که در پلههای آخر هستم از همه شما دوستان که به حرفهایم گوش کردید تشکر میکنم.
عکاس: مسافر کاظم لژیون سوم
تایپ : مسافر محمد حسین لژیون پنجم
ویرایش: مسافر فرهاد لژیون پنجم
ارسال خبر : مسافر علی لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
86