English Version
This Site Is Available In English

خداوند، مسیر راه را برایم هموار کرد

خداوند، مسیر راه را برایم هموار کرد

در اندیشه‌ام به سال‌ها قبل برمی‌گردم و در افکار خود مرور می‌کنم که خداوند قبل از این‌که مشکلی برای انسان به وجود آید، مسیر راه را هم برایش هموار می‌کند. بدون این‌که متوجه باشم، سال‌ها قبل در محیط کار با همکارانی بسیار خوب و منضبط آشنا شده بودم که خیلی قابل احترام بودند‌.

می‌دانستم که دوستانم در یک مکان آموزش می‌بینند و گاهی اوقات حرف و اصطلاحات مشابهی به کار می‌بردند، ولی من خودم را درگیر این موضوع نمی‌کردم و سعی داشتم تجسسی در این مورد نداشته باشم تا این‌که توسط یکی از همکارانم، توفیق حضور در آن مکان آموزشی به صورت مهمان برای من هم فراهم شد، آن لحظه برایم قابل تصور نبود مکانی نسبتاً تاریک پر از بو و دود سیگار که چند نفر خانم دور هم جزوه و برگه‌هایی در دست داشتند و با هم می‌خواندند و به یکدیگر توضیح می‌دادند، در طرف دیگر نیز آقایان به همین ترتیب نشسته و با هم صحبت می‌کردند. بعضی از آقایان در همان مکان سیگار می‌کشیدند و این برای من که اولین بار در این چنین محیطی قرار گرفته بودم اصلاً قابل درک نبود.

من نمی‌دانستم که برای این افراد، این مکان چه جذابیتی دارد که با این همه شوق و ذوق هر هفته می‌آیند و دور هم جمع می‌شوند و صحبت می‌کنند، غافل از این که در آینده‌ای نه چندان دور خودم نیز یکی از همین اعضاء با همین ذوق و شوق خواهم بود. آن زمان، من و مسافرم در صور آشکار آنچنان درگیر با این مسائل نبودیم و برایم حضور در این مکان چندان مفهومی نداشت تا این‌که بعد از مدتی مسافرم درگیر قرص‌های اعصاب و ضد افسردگی شد، از آن موقع به بعد زندگی‌ مشترک ما رنگ و رو عوض کرد و رفته‌رفته مشکلات جسمی و روحی مسافرم در زندگی مشترک به وضوح دیده می‌شد.

ماجرا به قرص‌های ضد افسردگی ختم نشد تا این‌که متوجه شدم مسافرم ناخود‌آگاه مصرف‌کننده قرص شده‌ است؛ با راهنمایی دوستان و همکاران قدیمی‌ام بار دیگر راهی همان مکان یعنی جمعیت احیاء انسانی کنگره۶۰ شدیم، ولی این‌بار مکانی بسیار متفاوت و منظم‌تر از دفعه اول بود.

تعداد مسافران و همسفران خیلی بیشتر از دفعه قبل بود و از سطح انرژی بالایی برخوردار بود. این دفعه مجذوب این مکان مقدس شده بودم، ولی باز هم توفیق حضور از ما گرفته شد و گفتند که برای مصرف‌کنندگان قرص پذیرش ندارند. ما بار دیگر بدون عضویت و پذیرش دوباره به نقطه اول بودیم تا این‌که سال‌ها گذشت و به دلیل پیش‌رونده بودن بیماری اعتیاد، درمان کلینیکی قرص به شربت تغییر رنگ داد.

طی این مدت طولانی انواع درمان‌های طب سنتی و پزشکی را تجربه کردیم و بدون هیچ نتیجه‌ای سر خانه اول بودیم تا این‌که برای بار سوم اذن ورود به کنگره۶۰، برایمان از طرف خداوند صادر شد، ولی این‌بار تشنه‌تر و مصمم‌تر از دفعات قبل، با علاقه وافر وارد این مکان مقدس شدیم. به‌ قدری ذوق و شوق داشتم که در اولین آزمون ماهانه‌ای که برگزار شد، با این‌که اولین حضورم در آزمون کنگره بود، نمره بیست گرفتم و تشویق شدم. آن زمان به خاطر مسائل شغلی و مهاجرت بعد از دو ماه به اجبار از کنگره جدا شدیم؛ ولی دست خدا یار و یاورم بود.

به علت بیماری کرونا آموزش‌ها در کنگره به‌ صورت مجازی شد و من دوباره حضور در لژیون را به صورت مجازی ادامه دادم و بسیار خوشحال بودم؛ ولی بعد از اتمام کرونا با تأخیر سه ساله دوباره یک‌سال هست که در کنگره توفیق حضور دارم و خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در کنار همه مشکلات زندگی، این مکان مقدس را به همسفران به ارمغان داده است تا در کنار همدیگر انرژی بگیریم و در شادی‌ها و غم‌ها کنار هم باشیم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر می‌کنم که این بستر را برای ما فراهم نمودند. از همه عزیزانی که از سال‌ها پیش زحمات زیادی متحمل شدند تا نمایندگی صائب تبریزی فعال بماند سپاسگزارم و از راهنمای عزیزم که همواره در کنار من بودند کمال تشکر را دارم.

نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر هانیه رهجوی راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .