مسافر من چندین بار تصمیم گرفته بود از بند مصرف مواد آزاد و رها شود، هر بار با اطمینان خاطر، با اراده و مصمم برای ترک کردن، روشهای مختلف را آزمود، ولی متاسفانه نتیجه قطعی حاصل نگردید و موقتی بود!
با کنگره۶۰، در شعبه الهیه آشنا شدیم و یک جلسه به عنوان مهمان در آنجا حضور یافتیم، ولی به خاطر تداخل ساعت کاری و ساعات جلسه، افتخار ادامه و انجام سفر میسر نشد! تا اینکه پس از آزمودن راههای دیگر و نگرفتن نتیجه، بالاخره پس از چند ماه مراجعات مسافرم بدون غیبت به پشت درب کنگره۶۰، شعبه شفا پذیرش گرفت و به من اعلام کرد: اگر دوست دارید شما هم میتوانید به عنوان همسفر به کنگره بیایید. من هم با خوشحالی قبول کردم و گفتم: خودم همیشه و همه جا همسفرت بودم، هستم و خواهم بود.
وقتی به کنگره آمدم، با استقبال و مهربانی راهنمای تازهواردین مواجه شدم و خیلی از حضورم احساس رضایت کردم، اوایل گیج بوده و چیزی متوجه نمیشدم، ولی پس از گذشت زمان، دیدن حس و حال مسافرم، تأثیراتی که کنگره و آموزشهای راهنما همسفر فاطمه روی من گذاشته بود، به خوبی دریافتم که کنگره۶۰، چیست و چه کاری انجام میدهد؛ احساسی که با سفر در کنگره داشتم و دارم؛ حس زنده شده، دوست داشتن، دوست داشته شدن، عشق و محبت وصف ناشدنی است و این را با تمام وجودم دریافتم، کنگره مکان مقدس و امنی میباشد، برای پناه آوردن درماندگان از درمان تا علاوه بر آن، راه و روش درست زندگی کردن و در صراط مستقیم قرار گرفتن را بیاموزند.
شروع سفر اولم مصادف با گلریزان پارسال شد و مشارکت مالیام به سرداری نرسید، با اینکه خیلی دوست داشتم هر چه بیشتر خدمت کنم؛ خیلی احساس خوبی دارم در گلریزان امسال، امکان عضویت در لژیون سردار برایم فراهم شده و در حد توانم در انجام این عمل عظیم میتوانم شریک باشم، حتی اگر مشارکت من به اندازه قطرهای در کنگره۶۰، باشد.
خیلی از اشخاص برای پهلوانی و نشان در بی نشانی، تلاش میکنند تا از آقای مهندس اجازه بگیرند، ولی ایشان اجازه چنین خدمتی را نمیدهند! خیلی جای تفکر و تأمل دارد؟! میخواهی پول بدهی، کمک کنی ولی طرف مقابل قبول نمیکند!؟
هدف از جشن گلریزان، آموزش است تا هر کسی در حد توان بتواند در این انجام، سهیم باشد و لذت و برکت بخشش را دریافت کند؛ اطمینان دارم اگر کسی چنین کند، در گلریزان سال بعد حتما بیشتر مشارکت مالی خواهد داشت؛ چرا که طعم آن را چشیده، ارزش آن را دریافت کرده و قدر چنین بخشندگی را میداند.
خدا را شکر میکنم که فرمان صادر شد، در کنگره حضور پیدا کردم و توانستم به اندازه ظرفیت خودم از این خوان نعمت بهره ببرم؛ از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان، بسیار سپاسگزارم که با گذشتن از خیلی چیزها، برای خدمت به بشریت این بستر را فراهم نمودند تا انسانهای بیشماری به درمان و تعادل برسند؛ از راهنما همسفر فاطمه که همیشه با محبت و صبر آموزههای کنگره را به ما انتقال داده و میدهند و از تمام خدمتگزاران، دیدهبانان، ایجنت محترم، گروه مرزبانی، واحد سایت و ... که با حضور و خدمت آنها میتوانیم سفر خوب و راحتی داشته باشیم، صمیمانه ممنونم و امیدوارم حاصل این خدمات مانند شمعی روشن کننده راه و زندگی آنها باشد.
جز کلمه «شُکر» کلمه دیگری برازنده این حس و حال من نیست؛ شُکر، شُکر، شُکر
نویسنده: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
ویراستار: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون ششم)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر هما دبیر سایت
همسفران نمایندگی شفا مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
262