جلسه دوم از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰ نمایندگی آبیک با استادی مسافر بیوک، نگهبانی مسافر طاهر و دبیری مسافر عین الله با دستور جلسه « رابطه یادگیری و معرکه گیری » در روز سه شنبه مورخ 29 آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
قبل از اینکه جلسه را شروع کنم رهایی جونز راهنمای خوبم آقا سامان را به خود ایشان و خانواده محترم شان و اعضای شعبه آبیک تبریک میگویم. امیدوارم لژیون جونز دایر شود و بتوانم شرکت کنم تا به وزن خودم یک سر و سامانی بدهم.
دستور جلسه یادگیری و معرکهگیری است. من در زمان مصرف معرکه گیر خوبی بودم با رفقای همجنس خودم شروع به معرکهگیری می کردم. آن زمان نمیدانستم معرکه گیری می کنم و با این کار شخصیت خودم را زیر سوال میبرم. معرکهگیری یک چیز خیلی ساده و یک چیز پیش پا افتاده است؛ ۴ نفر را دور خودم جمع میکنم و یک چیزی میگویم حال همه را خراب میکنم ولی اگر دوری کنم از این مسیر به خودم خوبی کردم.من اگر دیدم کسی جایی برخلاف کنگره صحبت میکند باید دوری کنم چون کنگره این را نمیپذیرد.
من اویل به کنگره آمده بودم همیشه به استادم گیر میدادم، در جلسه چیزی نمیگفتم ولی بعد از اتمام جلسه و زمان رفتن، جلوی ایشان را میگرفتم و میگفتم چرا چنین گفتی و چرا چنان گفتی و ایشان میگفتند بگذار سه چهار ماه بگذرد خودت متوجه میشوی. من اینجا نشستنم را مدیون کنگره هستم. من همیشه گفتم اینجا را یک دانشگاه میدانم، دانشگاه عشق، خودم با عشق سفر کردم؛ هرچه راهنما گفت گوش کردم، سرم را با سر استاد عوض کردم.
استاد همه چیز را به ما میگوید، آموزشها را میدهد و من باید گوش کنم و یاد بگیرم. اگر امروز میگوید کتاب ۶۰ درجه را بخوانید سر لژیون کار میکنیم، من باید دو تا مطلب از آن یاد بگیرم و همین برای من بیوک کافی است. ما اینجا آمدهایم یاد بگیریم نه معرکهگیری کنیم. یاد بگیریم خودمان باشیم؛ اگر خودم باشم می توانم به خانواده خودم خدمت میکنم، اگر خودم باشم میتوانم اینجا خدمت کنم. اینجا یک چیزی بگویم، بروم نشریات چیز دیگری بگویم این اصلاً درست نیست.
من باید سعی کنم حال خودم که خوب شده است حال دیگران را هم خوب کنم با یک بغل کردن حال ما چقدر خوب میشود، هیچکس نمیتوانست من را آدم کند تنها جایی که من را آدم کرد کنگره است تنها جایی که تمام رفتار و اخلاق زشت من را گرفت همین کنگره است؛ من خیلی مدیون کنگره هستم، مدیون آقای مهندس و خانوادهاش هستم.
هر وقت کسی رها می شود من لذت میبرم و این قضیه را حتی در خانواده مطرح میکنم که بچهها امروز فلانی رها شد، افتخار میکنم به این رهاییها و چشمهایم پر از اشک میشود. اولین جلسهای که من رفتم کنگره پیش راهنمای تازه واردین نشستم، آنجا فهمیدم چه خبر است و ادامه دادم. امیدوارم کنگره همیشه پایدار باشد و ما هم با عشق سفر کنیم.
من تازه فهمیدم عشق چیست، من قبلاً به خانوادهام خیلی بدی کردم و تازه قدر خانواده را میدانم. وقتی به خانه میروم میگویم سلام عشق من، این معرکه گیری نیست این لطف بزرگی برای خودم است. امیدوارم همه شما سفر اولی ها رها بشوند و من بتوانم در جشن شما شرکت کنم و امیدوارم همیشه خدمتگزار باشیم، خیلی متشکرم.
تایپ : مسافر علی (لژیون یکم)
ویراستاری:مسافر محمدرضا (لژیون یکم)
بارگزاری : مسافر فرید (لژیون یکم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
89