English Version
This Site Is Available In English

رابطه یادگیری و معرکه گیری، نقطه مقابل هم هستند

رابطه یادگیری و معرکه گیری، نقطه مقابل هم هستند

جلسه چهارم از دوره یازد‌هم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی صادق قم با استادی همسفر امیر و نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر سعید با دستور جلسه "یادگیری و معرکه‌گیری" سه‌شنبه ۲9 آبانماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز بکار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شاکر و سپا سگزارم  که در کنگره 60 در حال آموزش گرفتن هستم و از فراهم کردن چنین بستری جهت آموزش برای مسافر و همسفر از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم و همچنین ازایجنت و گروه مرزبانی تشکر میکنم و از راهنمایان گرانقدرم علی آقا و  احمد آقا تشکر ویژه دارم  و تجربه این جایگاه را مدیون این عزیزان هستم، این جایگاه بسیار بزرگ و با عظمت می باشد که برای کسب این جایگاه نیاز به طی مسیرهای زیادی می باشد و دیگر اینکه از راهنمایان تازه واردین آقایان روح الله، علی اکبر، ابراهیم و مهدی تشکر و قدردانی میکنم.
دستور جلسه: رابطه یادگیری و معرکه گیری، بنده چهار نفر از راهنمایان تازه‌واردین نام برده‌ام مگر راهنمای تازه‌واردین یک نفر نیست؟ طبق روال کنگره باید پس از گذشته سه جلسه تازه واردین فرد وارد لژیون شود چرا برای بنده اینگونه نبود؟ چون بنده همسفری بودم که فامیل درجه یک نبودم (قوانین کنگره 60 می گوید همسفر باید فامیل درجه یک مسافر باشد) نسبت بنده با مسافرم، نسبت دوستی بود و به من اجازه داده نمی شد تا وارد کنگره 60 شوم و با توجه به این موضوع بنده جلسات زیادی (جلسه اول، دوم، سوم و ...) را گذراندم ولی متاسفانه وارد لژیون نمی شدم با توجه به اینکه حال خیلی خرابی داشتم بنده مصرف کننده نبودم ولی غیر از مصرف مواد تمام رفتارهای یک فرد مصرف کننده مواد مخدر را داشتم و در نهایت در مورخه 29/04/1402 فرمان صادر شد و بنده وارد لژیون شدم که ورود من مصادف شد با تعطیلات تابستانی (دو هفته)، مسافر می آید و شش ماه سفر می کند در آن دو هفته تعطیلات سوت می شود این چه خواستی بود که مرا آورد، چون تشنه بودم و به این آموزشها نیاز داشتم، من از بچگی دنبال چنین جای بودم و رسید به 26 سالگی، خدا را شکر می کنم که وارد شدم.
دوستان فکر می کردند که فلانی مسافر ندارد، دارو نمی گیرد خیلی راحت است ولی من به غیر از دارو همه موارد برایم اعمال می شد، بنده در بیست سال تحصیلاتم یادم نمی آید که دو یا سه بار بیشتر از کلاس خارج شده باشم ولی اینجا در طول این شش ماه سفر سه تا چهار دفعه از لژیون خارج شده ام، چرا؟ چون دیر می آمدم ولی خب CDها را می نوشتم البته دو هفته یکبار، هشت ماه سفر بودم که بخاطر دیر آمدنم از لژیون خارج شدم و راهنمایم فرمود برو و سه شنبه بیا چون با تاخیر آمده بودم، رفتم و سه شنبه آمدم، امروز ببین چه جایگاهی نسیبم شده، استاده جلسه شده ام و آن بیرون آمدنم از لژیون حالا اینجا اثر خود را نشان می دهد و اگر آن بیرون آمدن نبود شاید هنوز همان چهل CD را هم تمام نکرده بودم و در طول دو ماه بیست و سه CD نوشتم این آموزشهایی بود که من گرفتم و حال رابطه یادگیری و معرکه گیری را می گویم که نقطه مقابل هم هستند و این نقطه مقابل هم بودن را بنده تجربه کرده ام. اگر من در همان دومین یا سومین جلسه، کنگره را با قوانین‌اش ترک می‌کردم آیا کسی می‌توانست بگوید که بنده الان در چه شرایطی قرار داشتم؟ آیا شرایطم بهتر بود؟ شاید بهتر بود، ولی آیا این آرامش را داشتم؟ از نظر خودم به هیچ وجه، رابطه یادگیری و معرکه گیری همین است، من با مسافرم با هم وارد کنگره شدیم ولی کلا تا الان شاید بیش از دوبار هم با هم نیامده باشیم حتی بنده را خودش هم اینجا نیاورد بلکه فقط آدرس اینجا را به من داد و من خودم آمدم، چرا اینگونه بود؟ چون این همان موضوع تغییر بود که من در او مشاهده می‌کردم ما (من و مسافرم) قبلا" در مورد مسائل مختلفی از جمله مسائل سیاسی زیاد بحث و گفتگو می کردیم ولی پس از تغییراتی که او داشت می‌دیدم که دیگر وارد آن بحث‌های گذشته نمی‌شد و در مورد مسائل دیگری صحبت می کرد، برای بنده از او سوال می‌کردم که چه اتفاقی افتاده؟ کجا می‌روی؟ که این همه تغییرات داشته‌ای و از مسافرم خواستم که مرا هم با خود به اینجا بیاورد که در نهایت با تمام مشکلاتی که در سر راه داشتم وارد کنگره شدم و خدا را شکر می‌کنم که توانستم به کنگره راه پیدا کنم و این جایگاه را تجربه کنم.
اگر کسی گذشته خودش را فراموش کند از حال الان خود نمی‌تواند لذت ببرد. در این دو روزی که به بنده اعلام شد استاد جلسه هستم، یک حال بسیار خوبی در من بوجود آمده که به قول یکی از دوستان که در مشارکت خود می‌فرمود: دوست دارم فریاد بزنم و بگویم که حالم خوب است و هر کس را ببینم بهش بگویم که حالم خیلی خوب است، خوبی را به چه قیمتی می شود تجربه کرد؟ بنده 16 ماه است که در کنگره هستم و در مقابل آن بیست سال تحصیلاتم هیچ وقت چیزهایی که بنده اینجا آموخته‌ام در آنجا نیاموخته بودم و اگر من در همان روزهای ابتدایی ورود به کنگره می‌رفتم و به معرکه گیری مشغول می‌شدم آیا کنگره به مسیر خودش ادامه نمی‌داد؟ من به کنگره نیازمند بودم و هستم و کنگره هیچ زمان نه به من و نه به هیچ شخص دیگری وابسطه و نیازمند نبوده و نیست و در تمام مراحل به مسیر خودش با اقتدار ادامه می‌دهد.
در آخر اگر بخواهم به یک نکته اشاره کرده باشم: ما اگر بخواهیم در کنگره تعدادمان (همسفرها) اضافه شود باید از مولفه تغییر استفاده شود و با تغییر دادن خودمان بتوانیم باعث جذب (همسفران) دیگران باشیم تا بتوانیم در نهایت باعث افزایش دیگر همسفران باشیم.

عکاس: مرزبان خبری مسافر امیر
تایپ و ارسال خبر: مسافر مرتضی و یوسف لژیون دوم و مسافر احمد لژیون اول

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .