کنگره ۶۰، زندگی دوبارهای به من بخشید. پیش از آشنایی با این مکان مقدس، سالها، ماهها و روزها را در سختی و رنج سپری کرده بودم. خستگی و ناامیدی بر من چیره شده بود و زندگی برایم بیمعنا شده بود. در جمع بودن با دیگران برایم لذتبخش نبود، چرا که آن کسی که قرار بود در تمام لحظات زندگیام همراهم باشد، حضور نداشت. از برخورد سرد و بیاحساس اطرافیانم دلگیر میشدم و دیدن زوجهای همدل و همراه، در من حسادت و عصبانیت ایجاد میکرد. به جایی رسیده بودم که دیدن خوشی دیگران برایم خوشایند نبود و مدام در دل به آنها حسادت میکردم.
خود را انسانی میدیدم که خوشبختی از او سلب شده و ناچار بود در کنار فردی مصرفکننده، روزها را سپری کند. روزها خواب و شبها بیدار بود و این وضعیت باعث بروز مشاجراتی در خانه میشد. در نهایت، قهر میکردم و از خانه بیرون میرفتم، و تصورم بر این بود که شاید با این کار، او به خود بیاید و تغییر کند؛ اما اوضاع زندگیام به جای بهبودی، روزبهروز آشفتهتر میشد حتی به مرحله طلاق نیز نزدیک شدم؛ اما به خاطر علاقهام به او، از همهچیز گذشتم. مسافرم نیز تقصیری نداشت، بارها برای ترک اقدام کرده بود؛ اما به دلیل عدم استفاده از روشهای صحیح، دوباره به مصرف مواد روی میآورد.
من باید راهی را انتخاب میکردم: یا باید میپذیرفتم که اعتیاد مهمان همیشگی خانهام است و همسرم هرگز خوب نخواهد شد، یا از او جدا میشدم؛ تا اینکه روزی با من تماس گرفت و گفت: «امروز دیرتر به خانه میآیم.» من که فکر میکردم مانند همیشه میخواهد مواد مصرف کند، با او بحث کردم؛ اما او گفت: «میخواهم به کنگره۶۰ بروم.» من که تا آن روز نام کنگره را نشنیده بودم، گفتم: «این دفعه هم مانند دفعات قبل است.» اما او به من اطمینان داد که این بار فرق میکند و از من خواست که در کنار او باشم.
فوراً در اینترنت جستوجو کردم و اطلاعات زیادی بهدست آوردم و مشتاق شدم که هر چه سریعتر با همسرم به کنگره بروم و از نزدیک با آنجا آشنا شوم. روزی که برای اولین بار به کنگره آمدم، از رفتار خوب و صمیمیتی که بین اعضا وجود داشت، به وجد آمدم و حس بسیار خوبی به من دست داد. گویی چیزی درونم میگفت که همه سختیها به پایان رسیده و روزهای خوب در راه است. هر روزی که به کنگره میآیم، مطالب جدیدتری یاد میگیرم و بیشتر علاقهمند میشوم. خدا را شکر میکنم که از زمانی که به کنگره آمدیم، اخلاق و رفتار مسافرم به طرز چشمگیری بهبود یافته و روزبهروز بهتر میشود. من نیز با آموزشهایی که در کنگره میگیرم، بهتر میتوانم او را درک کنم.
در پایان، از جناب آقای مهندس سپاسگزارم که این مکان و این روش معجزهآسا را برای ما به ارمغان آوردند و باعث تحکیم بنیان خانوادههای بسیاری شدند.
نویسنده: همسفر هانیه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیوندوم)
ویرایش: همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیوندوم)
ارسال و ویراستاری: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیرجند
- تعداد بازدید از این مطلب :
30