جلسه چهاردهم از دوره سوم کارگاههای آموزش خصوصی همسفران کنگره 60 نمایندگی زاهدان به استادی همسفر مریم، نگهبانی همسفر امالبنین و دبیری موقت همسفر زهره با دستور جلسه «رابطه یادگیری با معرکهگیری» در روز چهارشنبه 30 آبان ماه 1403 ساعت 15:00 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
از آقای مهندس و خانواده محترمشان تقدیر و تشکر میکنم و قدردان زحمتهای ایشان هستم که این مکان مقدس را برای ما فراهم کردهاند. از خانم مهدیه عزیزم تشکر میکنم و همه آموزشهایم را مدیون ایشان هستم. امروز خیلی خوشحالم چند بار به من میگفتند باید در جایگاه استادی بنشینی و میگفتم نمیتوانم ولی امروز گفتم باید با ترسهایم بجنگم و این خدمت را پذیرفتم. خیلی تشکر می کنم از نگهبان جلسه خانم امالبنین که به من فرصت خدمت دادند.
دستور جلسه امروز در مورد رابطه یادگیری و معرکه گیری است و من میخواهم در ابتدا از خودم بگویم. قبلا که در مشهد جلسات را شرکت میکردم به هیچ عنوان سیدی نمینوشتم و آموزشها را نمیگرفتم و معرکه گیر ماهری بودم. ولی الان خدا را شکر که توانستم چهل سیدی را بنویسم. از سی سیدی چهارتای آن مانده است.
زمانی که ما معرکه گیری میکنیم اصلا یادگیری شکل نمیگیرد و نمیتوانیم آموزش بگیریم. اگر ما در معرض آموزش و یادگیری قراربگیریم مسلما معرکه گیری صورت نمیگیرد. یعنی همین طور که من با دو سه سالی که در کنگره میآیم و میروم معنی یادگیری و معرکه گیری را فهمیدم. یادگیری و آموزش قوانین زندگی که هر شخص با فراگیری این قوانین به صلح و آرامش میرسد.
ما وقتی آموزشها را عملی میکنیم آرامش زیادی در زندگیمان اتفاق میافتد. معرکه گیری آرام آرام در صورت نداشتن آموزش به وجود میآید و باعث میشود که من مریم به حال خوش نرسم، همیشه در حال نق زدن بودم، تشنج ایجاد میکردم و در خانه و زندگی با مسافرم بهانه گیری میکردم و این عمل باعث میشد که جسم و روح من آسیب ببیند، همیشه حالم خراب بود؛ چون آگاهی زیادی نداشتم و از کنگره چیزی بلد نبودم. با مسافرم معرکه میگرفتم.
خدا را شکر الان که هفت سال است مسافرم وارد کنگره شده توانسته خوب آموزش ببیند و خدمتگزار خوبی باشد. ولی من از همان ابتدا به دلیل معرکه گیری نتوانستم به آن اندازه به آگاهی برسم. در صورتی که من هم میتوانستم راهنما شوم و خدمت کنم.
معرکه گیری از سه پارامتر ترس، منیت و ناامیدی تشکیل شده است. من به دلیل منیتی که داشتم، هیچ وقت اشتباه خودم را قبول نداشتم و فکر میکردم شاید بد مشارکت کنم و این که دیگران چه فکری درموردم میکنند، همینها باعث شد ناامید شوم. همه ما قبل از این که وارد کنگره شویم این فاز معرکه گیری را داشتیم و مصرف مواد مسافران را دلیل همه چیز میدانستیم.
تمرین من برای خودم این است که هرجا صحبتی میشود سکوت کنم تا تشنج ایجاد نشود. حتی اگر جوابی داشته باشم باز هم سکوت میکنم. به طور کلی منبع انرژی در کنگره خدمت کردن است. من هر وقت کاری انجام میدهم خیلی حس و حال خوبی دارم. من از روزی که مسئول نشریات شدم حال خیلی خوبی پیدا کردم. همین که اینجا سوادم زیاد شده است و بهتر میتوانم صحبت کنم. وقتی در مرحله آموزش قرار بگیریم میتوانیم وارد کارهای ارزشی شویم و به دیگران هم این حال خوش را انتقال دهیم. انسان باید تاریکیها را تجربه کند تا به روشنایی برسد.
مرزبان کشیک: همسفر فاطمه، مسافر حمیدرضا
عکس: همسفر فاطمه
تایپ، ویراستاری و ارسال: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی زاهدان
- تعداد بازدید از این مطلب :
30