هفتمین جلسه از دوره شصت و یکم از سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه مسافران نمایندگی خلیجفارس بوشهر به استادی دیدهبان مسافر احمد، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر هدایت با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری» روز سهشنبه 29 آبانماه 1403 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر.
تشکر و قدردانی میکنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان که این بستر را فراهم کردند تا ما بتوانیم با حرکت در این مسیر اصلاحاتی را در خودمان به وجود بیاوریم و از زندگی بهتری بهرهمند شویم.
بعضی از دستور جلسات با فیزیولوژی ارتباط دارند، بعضیها متد DST را معرفی میکنند و یک سری با جهانبینی در ارتباط هستند و عملکردمان را بررسی میکنند. دستور جلسهای که نقش پر رنگی در مسیر ما دارد همین دستور جلسه رابطه یادگیری و معرکهگیری، حاشیه و نق زدن است.
انسان همانگونه که اکسیژن و غذا را استفاده می کند باید به آن نقطه از تفکر و اندیشه هم برسد که یادگیری نیز برای او حیاتی است. یادگیری هم مثل غذا خوردن و ورزش کردن برای ما حیاتی است، چون اگر یاد نگیریم نمیتوانیم شرایطی را به وجود بیاوریم که از آن شرایط به نحو احسن برای آسودگی استفاده کنیم.
بعضی مواقع ما از لحاظ رفاه و داشتهها شرایط را برای خودمان به بهترین شکل فراهم میکنیم، ولی حالمان خوب نیست! چون در مسیر نیستیم و حتی در کنار مسیر هم نیستیم، آنقدر از مسیر دوریم که گویی در بیابان سرگردانیم! انسان زمانی به این نقطه میرسد که نق میزند!
انسانهایی که نق میزنند سرشار از منیت هستند چون هر جا میروند آنجا را برای خودشان کم میبینند و جایگاه خود را بالاتر حساب میکنند.
منیت ناشی از احساسی است که فرد خودش را بالاتر از جایگاهی که هست میپندارد. وقتی میآید کنگره یادش نیست که یک مصرفکننده است و یادش میرود که برای درمان آمده است. یادش رفته است که برای اصلاح خودش چه وظایفی دارد! ذره ذره وارد جزئیاتی میشود که او را به حاشیه و گمراهی هدایت میکند و به بهانهجویی میپردازد.
چه زمانی حاشیه شروع می شود؟ زمانی که آموزش قطع و یا ضعیف میشود!
به حاشیه رفتن باعث میشود فرمان ذهن و اندیشه را بچرخانیم و خودمان احساس نمیکنیم که به حاشیه میرویم، باعث میشود به هدف و مقصد نرسیم چون شرایط حرکت را در مسیر از ما میگیرد.
ما باید به ساختار احترام لازم را بگذاریم، گاهی اوقات رفتارهای عدهای باعث میشود که احساس کنند از اصل خود عقب افتادهاند. حتی باید هنگام سیگار کشیدن هم شخصیت خودمان را حفظ کنیم، نباید مثل یک مصرفکننده به گوشهای برویم و بنشینیم و سیگار بکشیم و دیگران را هم با خودمان همراه کنیم و به صحبت بپردازیم، چون با این کار کمکی به هم نمیکنیم و حتی باعث تخریب میشود و بعضی مواقع هم باعث تذکر مسئولین میشود که ایجاد رنجش در فرد میکند و تغییر را در ما عقب میاندازد.
ما به اینجا آمدهایم تا در خودمان تغییر ایجاد کنیم. ما در پیکره و فیزیولوژی خود یک تخریب بسیار عظیم ایجاد کردهایم و خودمان هنوز دقیقا حس نمیکنیم که چه اتفاقی درونمان افتاده است! خیلی از عزیزان جاهای دیگر را برای ترک امتحان کردهاند؛ چه رفتاری با انسان انجام میدهند؟ آنجا حق نظر دادن ندارید! از چه دیالوگهایی استفاده میکنند؟ چه کسی باعث میشود انسان در معرض آن گفتگوها و دیالوگها و حرفهای ناپسند و خرد شدن شخصیت قرار بگیرد؟ دقیقا خود ما هستیم! تقصیر دیگران نیست! آن افراد در جای خود پاسخ عمل نادرستشان را پس خواهند داد، اما اگر نپذیرم که باعث و بانیاش خودم هستم، تبدیل به حاشیه و نپذیرفتن مسئولیت میشود.
انسان در زمان کوتاهی میتواند از بطن وارد حاشیه بشود و از مسیر خارج بشود. چرا در حرمت گفته میشود ارتباط تلفنی نداشته باشیم؟ برای اینکه ما توانایی خارج کردن یکدیگر از مسیر را داریم! اگر در لژیون موفق نیستیم باید عدم موفقیت را در درون خود جستجو کنیم نه اینکه بگردیم و اشکال بیرونی پیدا کنیم.
هر فردی در هر جایگاهی ممکن است اشتباه کند، اشتباهات افراد کنگره نباید به من خوراک بدهند که نسبت به ساختار قضاوت کنم. انسان هرچه متفکرتر میشود اندازه حریم خودش را بیشتر درک میکند و اندازه گلیم خود را بهتر میداند و پایش را از گلیمش درازتر نمیکند. انسانهایی که نق میزنند و مسئولیت خودشان را نمیپذیرند، از حریم خود خارجاند!
یکی از مسائلی که باید در کنگره رعایت شود این است که بعد از دو ماه که از سفر اول گذشت باید به لژیون سیگار رفت وگرنه رهجو نتیجه لازم را نخواهد گرفت و به نتیجهای که مد نظر ساختار کنگره هست نمیرسد. سیگار کشیدن به سیستم ایکس اجازه راه افتادن نمیدهد و رهجویی که زودتر به لژیون سیگار رفته است در روز رهایی حال بهتری دارد و از کارکرد مخدرهای طبیعی بدن استفاده میکند.
انسان متفکر و بچههای کنگره به خوبی یاد گرفتهاند و میپذیرند و تنها خودشان را مقصر اعتیاد و مصرف مواد میدانند و میگویند از ناآگاهی است، از عدم آگاهی است؛ این را مطلع باشید که دنبال شیطان در آسمان و صور پنهان نباشید، گرچه آنجا هم هست، ولی در اطراف خود دنبال آن بگردید که کارش ناامید کردن و از مسیر خارج کردن انسانهاست.
چرا این دستور جلسه گذاشته شده است؟ این دستور جلسهای است که هرچه زمان میگذرد باید کم رنگ و کم رنگتر شود؛ حاشیه نمیگذارد ما به موقع به هدفمان و آنچه میخواهیم برسیم. حاشیه نداشتن یعنی اینکه وقتی میخواهم از حریم خودم خارج شوم و وارد حریم دیگری بشوم باید اجازه بگیرم، در غیر این صورت با وارد شدن به حریم دیگران به خودم لطمه وارد میکنم.
وقتی به دنبال حاشیه باشیم اطلاعاتی را میگیریم که به دردمان نمیخورد و حافظه ما را پر میکند.
الگوی تمام چیزهایی که انسان خلق میکند درون خودش است. الگوی هستی دقیقا عین هم است، الگوی مولکول عین اتم است، اتم الگویی مثل سلول دارد و سلول در پیکره عین انسان است و انسان الگویی مثل طبیعت دارد و اگر خوب نگاه کنیم میبینیم در کائنات، همه و همه از یک الگو پیروی میکنند و ما این را در کنگره یاد گرفتیم که نقشه همه اینها به هم نزدیک است.
در فضای کنگره همه شبیه به هم هستند و هرچه در بیرون دارید باید پشت در بگذارید و بعد وارد بشوید. این جا هدف و تمرکز درمان است و به موقعیت، سطح سواد و شغل افراد کاری نداریم و هر دانستهای که دارید ما به آن احترام میگذاریم و به درست بودن و یا غلط بودن دانسته شما ورود نمیکنیم و فقط یک نشانه به شما میدهیم که اگر دانستهات درست بود از این در وارد نمیشدید و جایتان روی این صندلی نبود! حتما اشکالاتی وجود داشته و دارد که امروز اینجا نشستهاید! برای درست کردن این اشکالات باید شاگرد و رهجو شد و تلاش کنید که ندانی را بدانی تا بدانی را بدانی! به غیر از این را عمل کنید وارد حاشیه شدهاید!
اوایل کنگره غرور و منیت درونیام به من این اجازه را نمیداد که در نظافت سالن مشارکت کنم. چند ماه با این مسئله درگیر بودم و از درون اذیت میشدم، گویی در جمع آدمهای غریبه بودم که با آنها همسو نیستم؛ یک روز بعد از جلسه در نظافت مشارکت کردم و همه آن غرورها و افکار، شکست و ریخت! یک نفس راحت کشیدم و به حال خوبی رسیدم.
با رو به رو شدن با این مسائل است که خودمان را پیدا میکنیم. هر اتفاقی چه خوب و چه بد، چه مطلوب و چه نامطلوب، وقتی برای من میافتد یک کلید است. اگر بخواهم کلید حاشیه و نق زدن را داشته باشم و از آن دور باشم باید ببینم من در به وجود آوردن این اتفاق چقدر نقش دارم و به نقش خودم بپردازم و دنبال مقصر در بیرون نباشم.
در مسیری که انسان طی میکند گاهی اوقات نیروهای الهی به او کمک میکنند که انسان به یک گرفتاری بخورد و باعث بیداری انسان شود. در حقیقت میگوید که ای انسان تو این کار نادرست را انجام دادهای و باید برگردی و آن را درست کنی!
چه رحمتی بالاتر از روش درمان DST است؟ اگر این روش و متد نبود معلوم نبود چه سرنوشتی داشتیم. با داشتههایی مثل لژیون، راهنما، سیدی، اوتی و ... که در کنگره داریم، یک سفر اولی در قلب رحمت الهی قرار دارد و اگر به مسائل دیگری فکر کند میشود مسائل حاشیهای و وقتی اینجا نشستهایم یعنی آمدهایم که تغییر ایجاد کنیم و از این بندها رها شویم. پس باید کارها و وظایفی را انجام بدهیم تا به نتیجه برسیم.
منشا همه چیز درون خود ماست؛
نوشتن سیدی در اولویت است و با رعایت تمام اصول است که ما به رهایی میرسیم. خوشا به حال رهجویانی که سیدی را برای خودشان مینویسند نه برای راهنمایشان و خوشا به حال کسانی که به دنبال این هستند که مهندس در سیدی چه میگوید، سیدیها به ما کلیدی میدهد که قفلهای درونی خودمان را باز کنیم و اگر غیر از این باشد از مسیر خارج میشویم.
امیدوارم که نه تنها در کنگره بلکه در محیط خانواده و در جامعه هم به دنبال حاشیه نباشیم و به گونهای عمل کنیم که فقط به اشکالات خودمان بپردازیم و اگر کسی در هر زمینهای کم کاری میکند پاسخ گوی کار خودش خواهد بود و من فقط موظف هستم که روی کار خودم فرود بیایم.
امیدوارم که همه در این راه موفق باشیم و قدر این لطف و رحمت الهی که شامل حالمان شده است را بدانیم.
از اینکه توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.
نگارش: مسافر هدایت (لژیون چهارم)
ثبت: مسافر اسماعیل
- تعداد بازدید از این مطلب :
229