مهندس حسین دژاکام، در سیدی «نبود روشنایی» میفرمایند: مبحث مربوط به تاریخ ۸۸/۵/۳۱ است. مسئله جهانبینی خیلی مهم است؛ چون پایه تفکرات ما مسئله جهانبینی است؛ یک پایه روان، جهانبینی و یک پایه دیگر آن فیزیولوژی است؛ روان، خلقوخوی انسان در صور پنهان و صور آشکار است و در تعریفی کاملتر، کنش و واکنش انسان در پندار، گفتار و کردار است که این بیانگر روان هر فردی است. تمام پیامبران هم میخواستند جهانبینی را آموزش دهند که جهانبینی، به معنای دیدن جهان است و در تمام سطوح لازم است. شخصی که غیبت، دزدی یا کارهای ضدارزشی میکند، جهانبینی او دچار مشکل است. تمام وادیها جهانبینی را به ما آموزش میدهد. ما در طول حیات خود هر نقطهای را که تمام میکنیم نقطه دیگری شروع میشود؛ پس شتاب نکنیم.
محبت است که تمام جهان را پوشش میدهد و محبت است که باعث جذب و به هم پیوستن میشود. ما اگر پردهای بر روی روشنایی بکشیم و فکر کنیم همه چیز سیاه است، در صورتی که بر مبنای نبودن روشنایی میباشد؛ میتوانیم در مورد آن مطلب بنویسیم که بعضی انسانها گرفتار این مسئله میشوند. یکی از مسائل مهم این قضیه ناامیدی است. یک مثلث را در نظر بگیریم که یک ضلع آن روشنایی و ضلع دیگر آن تاریکی و قاعده آن مسیر حرکت راه است؛ اگر در ظلمت باشیم، میتوانیم از قاعده به سمت روشنایی برویم و بالعکس، از روشنایی هم میتوانیم به سمت تاریکی برویم؛ تاریکی وجودی از خودش ندارد؛ یعنی عدم است و وقتی نور نباشد، تاریکی است و وقتی امید نباشد، ناامیدی است و وقتی دانایی نباشد، نادانی است. اگر همه چیز را بر مبنای ظلمت بگیریم، به سمت ناامیدی میرویم و ناامیدی، سم است و انسان را از بین میبرد؛ کسی که امید داشته باشد، دست به خودکشی نمیزند و به امراض مختلف گرفتار نمیشود. پس اگر ما پردهای به روی روشنایی بکشیم و بگوییم همه چیز سیاه و منفی است و امیدی نیست، انواع بیماریها را میگیریم.
در کنگره۶۰، محبت باعث شده که افراد دور هم جمع شوند. افرادی هستند که همه چیز را بر مبنای ظلمت و تاریکی میدانند که این مشکلساز است؛ زیرا مفهوم و یا نبودن روشنایی یعنی فقط وجود تاریکی است و اینطور تصور خواهد شد که همه چیز فقط در عالم ظلمات متولد میشود و غیر از این نمیتواند باشد؛ اما اگر بخواهیم حقیقت را بنویسیم، دیگر نمیتوانیم خیلی از مطالب را نادیده بگیریم؛ به همین جهت نوشتن آن و به کار بردن آن سخت است و به همین دلیل میگوییم عشق، محبت و روشنایی بسیار عظیم است چون وجود دارند. باید برای انجام چنین کارهایی مشورت کنیم؛ چون شما اگر بخواهید چیزی را از فکر به فعل تبدیل کنید کار سختی است؛ برای مثال، تمام زبانهای خارجه، بالقوه در ما نهادینه شده است؛ مثلاً زبان پرتغالی، بالقوه در ما نهادینه شده است؛ ولی زمانی به فعل در میآوریم که زبان را یاد بگیریم.
البته در کنگره۶۰، این موضوعات زیاد سخت و دور از واقعیت نیست؛ در حالی که برای به اجرای در آوردن فکرها و تبدیل آن به عمل، بسیاری از مردم در قرون و اعصار گذشته دچار مشکلات عدیدهای بودهاند و به قول معروف، اگر آنچه الله در کتب آسمانی گفته است به کاربرده میشد، اکنون همه ما در مدینه فاضله بودیم و نیازی به جنت خیالی که زاده تفکرات ماست، نبود. اگر فرامین الهی را اجرا میکردیم، به این مشکلات برخورد نمیکردیم و همه در آسایش و آرامش بودیم. کتب آسمانی جهانبینی ساده را به ما یاد میدهد و در تمامی این کتب آورده شده است که با ادب باشید، شهادت دروغ ندهید، دزدی نکنید، آرام سخن بگویید و غیره که اگر ما این فرامین را اجرا کنیم، دچار مشکل نمیشویم و همه در بهشت هستیم.
پس اول باید ببینید که مسئله و یا موضوع چیست و بعد کلید یا کلیدهای آن را بیابید و این همان صفآرایی نیروهای اهریمنی در مقابل نیروهای الهی است. در همه سیستم، دو قطب مثبت و منفی وجود دارد و برای اینکه بتوانیم از ظلمت به طرف روشنایی برویم، باید کلیدها را بیابیم؛ اما هر موضوعی یک کلید یا راه حل دارد که با شروع به انجام، راهها پیدا میشود. مشکل اعتیاد یک کلید داشت که تا قبل از کنگره یا متد DST، کلید آن پیدا نشده بود و ما با پیدا کردن کلید اعتیاد، توانستیم مشکل را برطرف کنیم. هر کاری که میخواهید انجام دهید، اول راه حل را پیدا کنید بعد شروع به انجام کار کنید؛ ولی مهم این است که برای انجام کار حرکت کنید و با حرکت است که راه پیدا میشود.
استاد در ادامه فرمودند: وقتی راه پیدا شد از یک نقطه سیاه در تصویر سفید میتوان، با تفکر اهریمنی به نقطه سیاه رسید؛ یعنی، ممکن است یک نقطه سیاه در روشنایی و مسائل الهی پیدا شود و تمام صفحه را تبدیل به نیروی اهریمنی کند و تمام صفحه سیاه شود یا برعکس در صفحه سیاه یک نقطه سفید پیدا شود و این نقطه سفید قادر باشد تمام صفحه را روشن کند و این بستگی به عمل ما دارد که مثبت یا منفی باشد.
گاهی اوقات، ممکن است رسیدن به قله، به زیبایی شروع نباشد و شروع میتواند اهداف گستردهتری را در بر داشته باشد. گاهی حفظ نمودن بعضی از مطالب به مراتب ارزشش بیشتر از مطرح کردن آن است؛ زیرا در ادامه، ممکن است توفیق، به نرسیدن باشد و مطرح کردن یکسری از مطالب باعث ایجاد مشکل شود؛ بعضی از اطلاعات برای جامعه مضر است و مطرح کردن آن، برای انسان تشویش ایجاد میکند. شما میدانید عملی را که میخواهید انجام دهید، اکثرا به طور القایی، فرمان انجام عمل یا فرمان ممانعت از انجام عمل به شما داده میشود و این برای همه انسانها است.
و در آخر استاد فرمودند: سختیها لعنت خداوند نیستند و رحمت خداوند هستند و ما سختیها را تحمل میکنیم تا به رحمت خداوند دست یابیم و برای ما تجربه مفیدی باشد.
نویسنده و رابط خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون یکم)
ویراستار و ارسال: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر سعیده (لژیون سوم)
همسفران لژیون بروجن
- تعداد بازدید از این مطلب :
66