English Version
This Site Is Available In English

دل نوشته‌ای از مسافر حمید لژیون‌12

دل نوشته‌ای از مسافر حمید لژیون‌12

شروع سقوط در تاریکی ها و سقوط دروازه‌های شهر وجودی و انجماد عقل و حس
کاسب بودم و هفته‌ای دو روز تمرین فوتبال داشتم. زندگی بر وفق مراد بود؛ تا روزی دو دوست قدیمی را بعد از چند سال دیدم و قرار بود برای تفریح به باغ بروند. پیشنهادشان را پذیرفتم و با آنها همراه شدم. وقتی بساط منقل و بافور را دیدم! و عبارت: ارباب اول شما، نمی‌دانم چرا احساس کردم اگر قبول نکنم خودم را از تجربه بزرگی که تعریف می‌کردند؛ محروم می‌کنم. گفتم بلد نیستم، گفتند شما بنشین و هر کاری که ما گفتیم انجام بده؛ با سرفه، اشک و بدبختی مصرف کردم؛ ولی یک هفته روی ابرها بودم.
حالا دیگر نیروهای منفی وارد شده بودند و من بودم و انتظار دوباره دیدن آن دو دوست! بعد از یک ماه من خودم به سراغشان رفتم. نمی‌دانستم که شهر وجودی در حال سقوط و فرمانروای آن شهر مانده است چه کند؟ دو سال اول هر وقت مصرف کننده می‌دیدم با خود می‌گفتم کی گفته مصرف تریاک اعتیاد آور هست؟ من دوسال است که ماه دو یا سه مرتبه مصرف می‌کنم و معتاد هم نشدم! آدم باید غیرت داشته باشد؛ نمی‌دانستم که اختیار دست اهریمن است و این عروس زیبا عجوزه‌ای بیش نیست.
تا چشم بر هم زدم ۳۰ سال از بهترین سالهای عمرم را با خود برده بود. اهریمن پادشاه شهر وجودی‌ام را کنج عزلت خانه‌نشین کرده و خود بر جای آن نشسته بود. خدایا می‌شود؟ راهی هست؟ دیگر لذت نمی‌بردم؛
ناگهان روزنه‌ای کوچک باز شد و نوری بر ظلمت و تاریکی وجودم شروع به تابیدن کرد. کنگره‌60؛
 آمدم اما با هزاران تردید و افکار منفی؛ نمی‌دانم چرا، ولی گرمای مهر و محبت کنگره را بر وجود یخ زده‌ام احساس کردم ولی افکار منفی، شک و القائات منفی به من می‌گفت: برو بابا این‌ها یک عده کاسب هستند که دور هم جمع شده‌اند تا یک مشت معتاد بی‌چاره را سر کیسه کنند؛ ولی خداوند کمک کرد و توانستم به آن نیروها غلبه کنم.
در بدو ورود راهنمای تازه‌واردین همچون فرشته‌ای با آغوش پر مهرش مرا پذیرفت  و وارد حلقه‌ای از عشق و محبت به نام لژیون12 شدم و سفر عشق را شروع کردم. به این نکته ایمان آوردم که خداوند یار و یاور کسانی است که از ظلمت به سوی نور حرکت می‌کنند و آن روزنه کوچک آرام آرام بزرگ‌تر شد و نوری عظیم‌تر بر سرزمین یخ زده من تاباند و با گوش کردن به فرامین راهنما اکنون مراحل پایانی این سفر عشق را طی می‌کنم.
بابت این عمل عظیم، شکر شکر شکر

به قلم: مسافر حمید لژیون‌12، نام راهنما علی صادقی
تایپ: مسافر حسین(رابط خبری)
عکاس: مسافر امیرعلی
تنظیم و ارسال: مسافر عباس خدمتگزار سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .