دل نوشته ای از مسافر محمد لژیون ششم نمایندگی ایران (تاکستان)
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر
قبل از اینکه با کنگره ۶۰ آشنا شوم، خیلی از ترکها را تجربه کردم، در اوج ناٱمیدی و غم وارد کنگره شدم، حسی به من میگفت که در این مکان به حال خوب می رسم. مصرف مواد مخدر روح، جسم، افکار و اندیشه مرا به تسخیر خودش در آورده بود، به طوری که در خانه خودم کارتن خواب بودم و برای خانواده ام دیگر مهم نبودم، نقشی به عنوان یک پدر، بزرگتر و یا یک همسر نداشتم، با حضور در کنگره ۶۰ و آشنا شدن با آموزش هایش و با گذشت زمان، به آرامی آن حس یا حال خوب که دنبالش می گشتم را احساس می کنم. من مواد مصرف می کردم که حالم خوب شود، اوایل مصرف شاید حالم خوب میشد؛ ولی به مرور زمان حالم روز به روز بد و بدتر شد به طوری که کارهای روزانه اولیه خودم را نمی توانستم انجام بدهم؛ اما الان حال و احساسم خیلی خوب است، در کنگره در قسمت آبدار خانه خدمت می نمایم و این خدمت را با عشق و جان و دل انجام میدهم. تمام تلاشم این است که به شال راهنمایی برسم و این آرزوی قلبی من است. خداوند را شاکر هستم که اذن ورود به کنگره۶۰ را به من داد تا به حال خوب و خوش برسم و این حال خوش را به خانواده ام منتقل نمایم. خداوند را هزاران بار شکر،شکر،شکر.
نگارنده: مسافر محمد لژیون ششم رهجوی راهنما مسافر رسول
تنظیم: مسافرحسن لژیون 5
نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
171