عدهای از افراد در گفتار و برخی در پندار خود مشکل دارند، این مسائل درنهایت بر عملکرد و جهانبینی آنها تأثیر میگذارد. تمام پیامبران آمدهاند، تا جهانبینی را آموزش دهند. کتابهای مقدس مانند انجیل، تورات و قرآن همگی بهنوعی به این موضوع پرداختهاند. جهانبینی به معنای دیدن جهان است و این دیدن از شناخت خود آغاز میشود. بهعنوان مثال، شاگردی که حرمت استاد خود را نگه نمیدارد و به او توهین میکند، نشاندهنده جهانبینی نادرست اوست. افرادی که تقلب، دزدی، احتکار و غیبت میکنند، نیز به همین ترتیب جهانبینی ضعیفی دارند. ما در تمام سطوح جامعه به جهانبینی نیاز داریم. محبت تمام جهان را پوشش میدهد؛ در واقع محبت کلید پیوستگی و اتصال در جامعه است. اگر دو نفر همدیگر را دوست دارند، سعی میکنند به هم نزدیک شوند و محبت باعث جذب و بههم پیوستن میشود. بین مولکولها نیز این خاصیت وجود دارد. از نزدیک شدن درختان به همدیگر جنگلها و باغها بهوجود میآید. تمام هستی بر مبنای محبت میخواهند به هم نزدیک شوند.
اگر ما پردهای بر روی روشنایی بکشیم و فکر کنیم، که همه چیز سیاه است، در واقع بر مبنای نبود روشنایی قضاوت میکنیم و در مورد آن مطلب مینویسیم. ما فکر میکنیم همهچیز بر مبنای تاریکی و ظلمت بهوجود میآید. یکی از پیامدهای مهم تاریکی، ناامیدی است. تاریکی از خود وجودی ندارد؛ بلکه نبود نور باعث تاریکی میشود. وقتی امید نباشد ناامیدی، دانایی نباشد نادانی، آگاهی نباشد ناآگاهی بهوجود میآید. ناامیدی برای انسان مانند سم است. اگر خدا و اعتقادات را حذف کنیم دیگر چیزی نداریم؛ حتی اگر به یک درخت امید و اعتقاد داشته باشیم روی روحیه ما اثر میگذارد. ناامیدی انسان را از بین میبرد، کسی که امید داشته باشد دست به خودکشی نمیزند و به امراض مختلف مبتلا نمیشود. ناامیدی سبب بسیاری از بیماریهای روحی میشود. اگر انسانی از تشنگی در حال مرگ باشد، وقتی به او میگویند آب در راه است حرکت میکند، چون امید در او زنده میشود. امید و تفکر نقش زیادی در درون انسان دارند.
نیروی قوه را به فعل تبدیل کردن، هنر است. در کتب آسمانی آمده است، دروغ نگویید، به ناموس مردم نگاه نکنید، قبل از ورود به مکانی ابتدا اجازه بگیرید، یتیمان را اکرام کنید، مسکینان را طعام بدهید، در راه خدا انفاق کنید، بین مردم صلح برقرار کنید، امیدواری به رحمت خداوند، پاسخ به جاهلان به زبان خودشان، اینها همه جهانبینی است؛ برای اینکه ما از این ظلمت و تاریکی به سمت روشنایی برویم، باید کلیدها را بیابیم. ضدارزشها اهریمنی و ارزشها الهی هستند، برای خروج از ظلمت باید کلیدها را پیدا کنیم و این توانایی نیروهای الهی در مقابل نیروهای اهریمنی است. این داستان همچنان ادامه دارد و هر صندوق یا موضوع کلید یا راهحلی دارد، که با شروع و انجام راهها پیدا می شود و یا از یک نقطه سیاه در تصویر سفید میتوان با تفکر اهریمنی به نقطه سیاه رسید و یا بر عکس.
مشکل اعتیاد نیز یک کلید داشت؛ قبل از کنگره و کشف متد DST کلید اعتیاد پیدا نشده بود. هنوز نیز برای جهان مجهول است؛ ولی در سالهای آینده مشخص خواهد شد، زیرا کلید پیدا شده است. ما اکنون دانشگاه کنگره۶۰ را با دست مهندسان خود میسازیم و به این نقطه رسیدهایم. هر کاری و هر مشکلی یک راهحلی دارد، که باید راهحل آن را پیدا کنیم. در قدیم میگفتند: «گز نکرده پاره نکن» یعنی متر نکرده پارچه را پاره نکن. هر کاری میخواهید انجام دهید، ابتدا باید راهحل آن را پیدا کنید سپس انجام دهید. مثلاً میخواهید لاغر شوید، نمیتوانید غذا نخورید چون مریض میشوید یا میخواهید مهاجرت کنید، باید اول اقدام کنید؛ وقتی اقدام کنید راه خودش پیدا میشود. باشروع و انجام، راهها پیدا میشون
نویسنده: همسفر صغری رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیوندوم)
ویرایش: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیوندوم)
ارسال و ویراستاری: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیرجند
- تعداد بازدید از این مطلب :
29