در سیدی «مثلث تشخیص ۲» مهندس دژاکام از قول استاد خود فرمودند: «مراتب نفس فقط در انسان کامل میشود و آن به علت وجود روح است و فقط انسان دارای روح است.» ممکن است بگوییم این مطالب به ما چه ربطی دارد؟ پاسخ این است که ما میخواهیم یکسری اطلاعات پایه و درست را یاد بگیریم تا مسیر خودمان را در زندگی مشخص کنیم، درواقع میخواهیم به شناخت برسیم اگر شناخت ما از هر موضوعی مانند برقرار کردن رابطه دوستی، پول قرض دادن یا قرض گرفتن و... کامل باشد، میتوانیم به نتیجه برسیم. ما میخواهیم به آگاهی دست یابیم، در خودمان تغییراتی ایجاد کنیم و مسیر درست را برویم؛ بنابراین باید اجزاء انسان را بشناسیم. انسان به دو قسمت تقسیم میشود یکی صور پنهان و دیگری صور آشکار. فقط ۵درصد جهان هستی برای انسان مشخص است و از ۹۵درصد آن آگاهی ندارد. گوشت، پوست، استخوان و سلول یا صور آشکار ۵درصد انسان است و ۹۵درصد صور پنهان است. شناخت صور پنهان انسان بسیار اهمیت دارد که اگر به آن پینبریم نمیتوانیم مسائل و بیماریهای روحی و روانی، حتی بیماریهای جسمی را برطرف و درمان کنیم و جالب این است که روانشناسی صور پنهان را قبول ندارد. جدا از پیامبران بزرگانی مانند مولانا، ابوریحان بیرونی، شکسپیر و... همه به زندگی پس از مرگ و صور پنهان انسان اعتقاد دارند. مسئله خواب دلیل مهمی برای وجود صور پنهان انسان است. ممکن است افرادی از مسائل مربوط به روح و روان و مسائل مذهبی سوءاستفاده بکنند، مثلاً پیش دعانویس رفته و از او میخواهند کاری کند که بین دو نفر محبت یا نفرت بهوجود آید، این نشاندهنده سادهلوحی و ناآگاهی انسان است.
باید چشمهایمان را باز کنیم و به عمق هر مسئلهای نگاه کنیم، ببینیم چه کسانی راجع به هستی و بقای انسان صحبت میکنند. برای ما خیلی مهم است که آیا زندگی و حیات ادامه دارد یا نه، تمام نمایشنامههای شکسپیر به این موضوع اشاره میکنند که «اگر ذرهای عمل خیر بکنی پاداش آن را میگیری و اگر ذرهای عمل شر و منفی انجام دهی جزای آن را میبینی.» این مطالب به ما درس زندگی داده و میگویند هر چیزی حساب و کتاب دارد، نتیجه دروغ گفتن، کمفروشی، مصرف الکل و مواد مخدر و... به خودمان برمیگردد و باعث نابودیمان میشود. در کتاب آسمانی خودمان هم آمده «از خمر و قمار دوری کنید، اینها منافعی برای انسان دارند؛ ولی ضررشان بیشتر از منفعتشان است، اینها عملی شیطانی هستند.»
نفس از اجزاء صور پنهان و وراء ماده است، یعنی جنس آن را نمیدانیم، نفس تعیین موجودیت میکند در ظاهر و در باطن، درحقیقت نفس از بعد دیگر میآید و ذرهذره تبدیل به گیاه، حیوان یا انسان میشود. وقتی انسان میمیرد جسم خود را از دست میدهد و نفس به بعد دیگر میرود، در قرآن هم آمده روزی میآید که فرشته مرگ نفس شما را تحویل میگیرد، پس قبض روح اصلاً معنا ندارد. موجود باید شعور و آگاهی داشته باشد، اما نکته مهم اینکه در مراتب خلقت شعور و آگاهی او در چه مرحلهای است؟ آیا به مرحلهای رسیده که انسان باشد؟ منظور از رسیدن به مرحله انسانی ساختار مغز نیست، بلکه مراتب نفس اوست؛ هرچند مغز انسان هم پیشفرض دارد و زمانی که فکر کرده یا کاری انجام میدهیم این قسمت خاموش است؛ ولی وقتی هیچ فکری یا کاری نمیکنیم این قسمت مغز شروع بهکار میکند، این قسمت با پیکرههای دیگر انسان در ارتباط است.
گفته شد مراتب نفس فقط در انسان کامل میشود و آن به علت وجود روح است. انسان میتواند هم به پستترین موجود و هم صالحترین انسان تبدیل شود. زندگی تمام حیوانات و گیاهان یکنواخت است، حیوانات و گیاهان نفس دارند؛ ولی هیچکدام روح ندارند و همین امر باعث شده انسان با حیوان فرق داشته باشد، بهخاطر همین ویژگی انسان اشرف مخلوقات است. ارواح خبیثه نداریم، روح از خداوند بوده و الهی و پاک است، روح رب و مربی است و ما همه چیز را از رب و معلم یاد میگیریم، با گوش کردن به صحبت روح به طرف تکامل حرکت میکنیم؛ ولی نیرویی هم وجود دارد که انسان را به طرف فساد میکشاند. نفس در سایر موجودات نیازی به تکامل ندارد برای همین نیازی به روح ندارند. روح در انسان مانند پادشاه جسم است و ارزش آن را با هیچ چیز نمیتوان قیاس کرد و اگر نفس انسان به درجه کمال نرسد روح در آن معنا ندارد. هر انسانی و در هر درجه و مقامی که باشد فرقی نمیکند، اگر انسانها به دنبال سیر و سلوک باشند بدون روح نمیتوانند به مقام انسان واقعی برسند، کار انسان در تکامل سخت و دشوار است و در نیمه راه مسائل را رها میکند؛ زیرا با موانعی برخورد میکند که راه حل آنها را نمیداند.
انسان باید به تکامل برسد؛ ولی نیروهایی هم هستند که قصدشان این است نگذارند انسان گامی فراتر برود و بهعناوینمختلف سد راه او میشوند و او را به اسارت برده و زمان را از کف او میربایند، بهعبارتی او را فریب میدهند؛ مثلاً فردی مصرفکننده مواد میشود و سیسال زمان را از دست میدهد. نیروهای منفی انسان را مجبور به انجام کاری نمیکنند، بلکه پیشنهاد داده و او را دعوت به انجام کار میکنند؛ البته تا یک مرحلهای اجازه دارند جلوی نیروی انسان را بگیرند.
شناخت هر مسئلهای مهم است، شناخت اعتیاد منجر به کشف روش DST و درمان اعتیاد شد. شناخت جسم هم اهمیت زیادی دارد، مهندس دژاکام در مورد اضافه وزن گفتند: بدن از ترس اینکه مبادا روزی غذا به آن نرسد چربی ذخیره میکند، اگر زبان بدن را یاد بگیریم خود بدن چربیها را بیرون میریزد. وقتی با روش DST وزن کاهش یابد بسیاری از بیماریها مانند مشکل ناباروری، پروستات، فشار خون و... هم درمان میشوند. با شناخت نیروهای درونی میتوانیم خودمان را بالانس کنیم، اعتقاد به زندگی پس از مرگ میتواند خیلی روی زندگی ما تأثیر بگذارد، به نظرم وقتی من بدانم زندگی ادامه دارد بیشتر به رفتار و عملکردم دقت میکنم تا هم در این بعد از حیات و هم در زندگی بعدی از آرامش بیشتری برخوردار شوم. نکات این سیدی به من آموخت هدف از آموزشهای کنگره این است که من خودم و جهان اطرافم را بشناسم. اگر به حرف روح درونم گوش کنم میتوانم به جایگاههای بالاتر دست یابم و این کار دشواری است، چون نیروهای منفی مدام درصددند مانعی سر راه من قرار دهند، بنابراین باید همیشه به آموزشها وصل باشم تا به قدرت تشخیص دست یابم و بتوانم از ضدارزشها دوری کنم.
نویسنده: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ویراستاری: رابط خبری همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ارسال: راهنما همسفر وجیهه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
78