English Version
This Site Is Available In English

هر روز شاهد معرکه‌گیری در خانواده هستیم

هر روز شاهد معرکه‌گیری در خانواده هستیم

من قبل از ورود به کنگره اصلاً با موضوع یادگیری و معرکه‌گیری آشنایی نداشتم و چیزی راجع‌به این مسئله نمی‌دانستم. در آن زمان مسافر من مصرف‌کننده بود و من هیچ اطلاعی نداشتم. وقتی می‌دیدم بیرون می‌رفت و تا چند ساعت برنمی‌گشت یا دیر می‌کرد فوراً به او زنگ می‌زدم و می‌پرسیدم کجایی؟ چرا این‌قدر دیر کردی؟ او هم می‌گفت تا ده دقیقه دیگر می‌آیم؛ اما همان ده دقیقه یک ساعت به طول می‌انجامید. هنگامی هم که وارد خانه می‌شد قبل از سؤال و جواب کردن راجع‌به این‌که کجا بودی و چرا دیر آمدی، شروع به داد و بیداد کردن می‌کرد و می‌گفت چرا من را بازخواست می‌کنی و هرکجا که می‌روم با زنگ زدن‌هایت من را کنترل می‌کنی؛ حتماً کاری داشتم.

با جنجالی که به‌پا می‌کرد حتی جرأت حرف زدن هم نداشتم و از شدت حیرت مات و مبهوت می‌ماندم. درواقع به‌جای این‌که من از دیر کردنش که ما را نگران کرده، شاکی باشم؛ او دو قورت و نیمش هم باقی بود. مدتی بود که این کار روال زندگی‌اش شده بود و هروقت دیر می‌کرد، چنان معرکه‌ای در خانه راه می‌انداخت که نگو و نپرس. این قضیه به‌گونه‌ای بود که حتی بچه‌ها هم جرأت حرف زدن نداشتند. با کوچک‌ترین حرفی پرخاشگری می‌کرد و با بالا بردن صدایش من هم مجبور به سکوت کردن بودم. درواقع از ترس آبرویم که مبادا همسایه‌ها متوجه شوند سکوت اختیار می‌کردم.

بعد از گذشت مدتی متوجه شدم که مواد مصرف می‌کند و برای توجیه اشتباه خودش و برای این‌که من متوجه نشوم از این شگرد استفاده می‌کرد. به دلیل ترس و ناامیدی که به‌واسطه مصرف مواد، سراسر وجودش را گرفته بود حرفی راجع‌به این موضوع نمی‌زد و من متوجه می‌شدم که او نگران فروپاشی زندگی‌اش است. یک روز به خانه آمد و گفت می‌خواهم به تو چیزی بگویم. من با شگفتی تمام پرسیدم چه شده است؟ در کمال ناباوری گفت که من مواد مصرف می‌کنم؛ هرچند که من با مشاهده رفتارهایش متوجه این موضوع شده بودم؛ اما از ترس، جرأت بازگو کردن این ماجرا را نداشتم. بعد از گذشت چند وقت به لطف خدا اذن ورود ما به کنگره صادر شد.

با شروع درمان خداراشکر دیگر آن رفتارها از او سر نمی‌زد. اکنون وقتی دیر به منزل می‌آید اگر با او تماس بگیریم اصلاً به‌هم ریخته و پریشان نمی‌شود و باعث ترس ما هم نمی‌شود. همه این تغییرات به‌واسطه آموزش‌های کنگره است که اضلاع مثلث دانایی‌اش که شامل تفکر، تجربه و آموزش است به یک اندازه رشد و ارتقاء پیدا کرده‌اند. اکنون دیگر مسافر من به آن دانایی رسیده و می‌تواند کار درست را از نادرست تشخیص دهد. ناگفته نماند که رفتارهای مسافرم در زمان مصرف، باعث ایجاد تخریب‌هایی در خانواده و به‌خصوص دختر کوچکم شده است.

بایستی بدانیم که ما پدر و مادرها الگوی فرزندانمان هستیم و تأثیرات زیادی روی آن‌ها می‌گذاریم؛ پس چه بهتر که الگوی خوبی برای فرزندان و آیندگان خود باشیم. حال دخترم به‌گونه‌ای شده که وقتی کار اشتباهی را انجام می‌دهد و خودش هم متوجه این موضوع است؛ اما باز اشتباه خودش را نمی‌پذیرد و شروع به گریه کردن می‌کند و دائماً خودش را با دیگر اعضاء خانواده مقایسه می‌کند. هرروز شاهد معرکه‌گیری‌ در خانواده هستیم؛ چراکه کسی اشتباهات خودش را قبول نمی‌کند. من امیدوارم با آموزش‌های کنگره بتوانیم این مشکل را برطرف کرده و ان‌شاءالله دخترم هم به دانایی برسد تا مانند پدرش شاهد حال خوب او هم باشیم.

رابط خبری: همسفر رها رهجوی راهنما همسفر ندا (لژیون پنجم)
نویسنده: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر ندا (لژیون پنجم)
ویراستاری و ارسال: همسفر زینب نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وحید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .