English Version
This Site Is Available In English

یادگیری و معرکه‌گیری دو واژه مقابل همدیگر

یادگیری و معرکه‌گیری دو واژه مقابل همدیگر

جلسه دهم از دوره دوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰، نمایندگی دماوند با استادی ایجنت همسفر شهین، نگهبانی همسفر سارا و دبیری همسفر زهره با دستور جلسه «رابطه یادگیری با معرکه‌‌گیری» روز سه‌شنبه ۲۹ آبان‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

در مورد دستور جلسه رابطه یادگیری با معرکه‌گیری
یادگیری و معرکه‌گیری دو واژه‌ای هستند که در مقابل هم قرار دارند، یعنی زمانی که معرکه‌گیری باشد یادگیری کنار می‌رود. از ایام قدیم معرکه‌گیری را به این شکل شناخته بودیم، که پهلوانی می‌آمد و یک کارهای خاصی را انجام می‌داد مثل زنجیر پاره کردن و...
چون در آن زمان مردم مشغله زندگی داشتند و کارهای کشاورزی انجام می‌دادند، و مشکلات زیادی داشتند، این معرکه‌گیری انجام می‌شد تا مردم سرگرم شوند و انگار ذهن آنها را به جای دیگری می‌بردند.
در کنگره یاد گرفتیم زمانی که در ضلع آموزش هستیم، معرکه‌گیری پیدا می‌شود. معرکه‌گیری هم می‌تواند درونی باشد و هم بیرونی.
درورنی افکار و اندیشه‌های منفی ما است، که ما را به سمت و سویی هدایت می‌کند، که از آن مرکزیت اصلی خارج شویم یا دور شویم. معرکه‌گیری در اصل دور کردن است، مثلأ؛ می‌خواهی بیایی کنگره نیروی منفی می‌گوید برای چه بروی، حالا کنار بخاری خوابیده‌ای، هوا سرده.
می‌خواهی بروی کلاس زبان، می‌گوید حالا امروز نمی‌خواهد بروی و خیلی از مسائل دیگر که ما را از رشد کردن دور می‌کند.
معرکه‌گیری همیشه در کنار رشد کردن ما قرار دارد. زمانی که من آگاهی پیدا می‌کنم، می‌دانم چه معرکه‌هایی آمده است، در واقع بهانه‌‌های من در مقابل مسئله‌ای که می‌خواهم آموزش بگیرم و رشد کنم. زمانی که من این را یاد می‌گیرم افکار منفی قدرتمندتر می‌شود و از هر راهی وارد می‌شود. برای مثال ما بر افکار خود غلبه می‌کنیم و حرکت می‌کنیم و در راه ماشین خراب می‌شود، افکار منفی می‌گوید، گفتم از خانه بیرون نرو، اگر نمی‌رفتم بهتر بود، به همین خاطر این اتفاق افتاد. همه اینها مانند زنجیره به هم وصل است تا من را از مسیر خودم خارج کند.
من به کنگره می‌آیم تا از آموزش‌های کنگره استفاده کنم، از مثلث دانایی در مقابل مثلث نادانی استفاده می‌کنم. یعنی ترس می‌آید و نمی‌گذارد من تفکر درست داشته باشم، منیت نمی‌گذارد من آموزش صحیح بگیرم، ناامیدی نمی‌گذارد که من تجربه کسب کنم و... به دلیل اینکه همه اینها را آموزش گرفتم، نیروهای منفی قدرتمندتر می‌شوند. انسان هر چقدر به سمت ارتقاء می‌رود موانع بیشتر می‌شود.
ما معرکه‌گیری‌های زیادی داریم. معرکه‌گیری‌هایی که من برای خود ساخته‌ام، مثلا در مسئله تغذیه سالم به جای اینکه بروم درست‌ترین راه را انتخاب کنم، می‌روم کوتاه‌ترین راه را انتخاب می‌کنم و معده‌ام را کوچک می‌کنم، برای زیبایی می‌روم بینی خود را عمل می‌کنم و... چیزهایی که به جسم من آسیب می‌رساند انجام می‌دهم.
کنگره مسئله معرکه‌گیری را برای ما حل کرده است، و ما هر طرفی که بخواهیم برویم و معرکه‌گیری بوجود بیاوریم، یک مثلثی را ترسیم کرده است که مانع ما شود. ما در کنکره راحت‌تر می‌توانیم مسائل خود را حل کنیم و عمل نماییم. معرکه‌گیری برای همه بوجود می‌آید حتی برای من که ایجنت هستم و سال‌ها است که در کنگره حضور دارم، برای راهنما هم اتفاق می‌افتد و... فکر نکنید که این اتفاق برای یک سفر اولی فقط پیش می‌آید.
با معرکه‌گیری ترحم وارد می‌شود، برای مثال راهنما می‌گوید این شخص تازه وارد کنگره شده، پنج کلاس هم بیشتر سواد ندارد و مسافر او هم نمی‌آید، بگذارم فعلا بیاید، حالا سواد ندارد یک کاری می‌کنیم و... رهجو وارد لژیون می‌شود و مدام به مسافر خود پیله می‌کند، که زود می‌آید، دیر می‌رود، درست سفر نمی‌کند، و هر چقدر راهنما به او می‌گوید مسافر خود را رها کند، رهجو باز کار خود را می‌کند. این عمل او باعث می‌شود نیروهای منفی قدرتمند شود و مسافر به کار خود ادامه دهد و در نتیجه باعث می‌شود که رهجو از آموزش فاصله بگیرد.
این همان معرکه‌گیری است، منیت می‌آید یادگیری از بین می‌رود. رهجو باید هم‌سوء با راهنما باشد، به حرف‌های راهنما گوش دهد تا بتواند آموزش بگیرد.
زمانی معرکه‌گیری نمی‌تواند نقش بازی کند که من آموزش‌های خود را عملی و کاربردی کرده باشم. از یادگیری توفیقی نمی‌بینیم مگر آنکه آن را عملی کرده باشیم. راهنما می‌گوید، مشارکت‌ها را گوش می‌دهیم، سی‌دی‌ها را گوش می‌کنیم و آموزش می‌گیریم، ولی آیا می‌توانیم اجرایی کنیم؟
از قوه به فعل درآمدن، هزاران هزار فرسنگ فاصله دارد.
در صورتیکه برای ما افراد کنگره از قوه به فعل درآوردن آسان است، زیرا راه‌ها و راه‌کارها را به ما آموزش داده‌اند.

معرکه‌گیری هر لحظه در زندگی ما است، زیرا زندگی جاری است و انسان برای آموزش، تکامل و خدمت در هستی قرار گرفته است. برای هر لحظه از زندگی خود یک مثلث طراحی کنیم. مثلث‌هایی که معلوم است و مثلث‌هایی که مجهول است. ما حل کننده معماهای خود هستیم. هر مثلث کوچکی که از آن رد می‌شوم در آینده همان مثلث و بزرگتر از آن سرراه من قرار می‌گیرد که باید روی آن کار کنم و اگر آن را انجام ندهم باز بزرگتر می‌شود. در مورد لاغری، در مورد مصرف سیگار، مصرف مواد‌مخدر و... ما باید راه را برای خود آسان و هموار کنیم. اول برای خودمان و بعد برای آیندگان خودمان.

مرزبانان کشیک: همسفر ندا، مسافر جواد
عکاس: مرزبان خبری همسفر فاطمه
تایپ: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون یکم)
تنظیم و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون یکم)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .