جناب مهندس میفرمایند؛ اصولاً خلقت انسان و موجودات بر اساس یادگیری بنا شده است و یادگیری فقط مختص درس و مدرسه نیست، وقتی مولانا میفرمایند که گنجینه اسرار الهی ماییم، بحر گهر نامتناهی ماییم بگرفته ز ماه تا به ماهی ماییم، بنشسته به تخت پادشاهی ماییم؛ یعنی اینکه انسان باید یادگیری را از خودش شروع کند مثلاً در مورد یکی از اعضای بدن تحقیق کند که چگونه خودش به صورت خودکار یا هماهنگ با دیگر اعضا کار میکند، مشکل به وجود میآورد، خودش را بازسازی میکند، زخمی میشود، خودش را ترمیم میکند و با درد اعلام کمک میکند بنابراین اگر انسان طالب یادگیری باشد در جزیرههای دور افتاده یا هرکجا باشد خداوند کدهای آموزش و یادگیری را در او فعال میکند.
ضلع مقابل یادگیری، معرکه گیری و فریبهای ذهنی است که انسان را درگیر مسائل حاشیهای میکند و صدای عقل را نمیشنود بچهای که تکالیفش را انجام نمیدهد والدین او را باز خواست میکنند، گریه میکند، بهانه میآورد، خودش را به مریضی میزند و معرکه راه میاندازد که از اصل موضوع فرار کند، اصولاً کسی دچار معرکه گیری میشود که اشتباهات خود را پنهان میکند و موضوع را به موضوع دیگری تبدیل کند؛ مثال دیگر برای معرکهگیری، در کنگره کسی که روی برنامه باشد، آموزشها را فرا بگیرد و قوانین را رعایت کند به رهایی و آرامش میرسد و از کنگره و دیگر اعضا ایراد نمیگیرد ولی کسی که به دنبال آموزش نباشد، قوانین و وظایف خود را به درستی اجرا نکند به صورت دائم وارد حاشیه شده و از صراط مستقیم خارج میشود یعنی از هدفش دور خواهد شد بنابراین دیگر یادگیری اتفاق نمیافتد تا بداند که در برخورد و ارتباط با دیگران چگونه عمل کند، این کار در واقع یک نوع معرکهگیری است.
انسان هر وقت مرتکب خطا و اشتباه میشود باید اشتباهات خود را بپذیرد، کوتاه بیاید و در صدد جبران آن باشد بنابراین زمانی که آموزش و یادگیری نباشد معرکهگیری خود را نشان میدهد یعنی اشتباهات خود را به گردن دیگران میاندازد؛ ذهن فریبکار است و مدام به انسان یادآوری میکند که تو هم مثل بقیه باش، چه اشکالی دارد یادگیری و جهان بینی برای چیست؟ این همه انسان دارند مثل شما زندگی میکنند و خیلی مسائل دیگر خلاصه در تمام لحظات میکوشد انسان را از تکامل و پویایی خارج کند و هیچ وقت هم خسته نمیشود دائم درحال سرکشی و تجسس در انسان است حتی بعضی از انسانها هم که در مسیر یادگیری و تکامل قرار میگیرند آنها را دچار حرص و طمع میکند و او را وادار میکند که به همه چیز چنگ بزند و انواع راهنماها و راهها را انتخاب کند در نهایت دچار گمگشتگی میشود و از مسیر اصلی خارج میشود اما انسان سالک میداند خداوند از او جدا نیست، جزئی از وجود او است و یک راهنما خبره را انتخاب میکند همچنین خودشناسی و یادگیری را ابتدا از خود شروع میکند و بعد به مسائل دیگر میپردازد و فقط یک راه و یک مسیر را انتخاب میکند چون فقط یک راه وجود دارد آن هم صراط مستقیم یا راستی است پس مستقیم حرکت میکند و در جهت ارزشها قدم برمیدارد تا در نهایت با خالقش یکی شود.
یکی از چیزهای زیبایی که در مسیر تکامل وجود دارد این است که به محض اینکه انسان شروع به یادگیری میکند اطرافیان خود را پاکسازی میکند و افرادی که قبول نمیکنند آنها را حذف میکند و یکدفعه به خودش میآید و میبیند اطرافش پر شده از انسانهایی که مثل خودش دنبال یادگیری هستند برای مثال ناخواسته پا به مسیرهای آموزشی مانند کنگره 60 میگذارد و برای ادامه راه، خداوند هم چیزهایی که لازم دارد وارد زندگی او میکند یا از زندگی او حذف میکند چون کسی که قدم در راه صراط مستقیم میگذارد قطعاً برای ساختن، موانع زیادی سر راه او قرار میگیرد مثلاً ممکن است کارش را از دست بدهد، نوع کارش عوض شود یا اینکه تصادف کند و سایر مشکلات و مسائل زندگی بنابراین نیروی منفی و بازدارنده به عنوان نیروی مکمل از طریق این مشکلات و مسائل میخواهند مانع یادگیری او شوند و او نمیتواند اعتراض کند و اینجا بستگی به انسان دارد که در چه مرحلهای از تکامل قرار دارد که خواست، تقدیر و فرمان الهی صورت میگیرد.
زیباترین یادگیری بعد از آموزش خودشناسی رسیدن به خالق است البته خداوند از ما جدا نیست و در قلب همه ما وجود دارد و این ما هستیم که فراموشکار هستیم بنابراین برای اینکه فراموش نکنیم باید آگاهانه در مسیر باشیم و قوانین جهان هستی را رعایت کنیم تا دچار معرکهگیری نشویم تا در نهایت با او یکی شویم که همان رسالت ما در این جهان هستی است. انشاءالله بتوانم زمانیکه در شرایط مختلف از زندگی قرار میگیرم در رفتار، کردار و روابط به جای معرکهگیری، آموزشهای کنگره را کاربردی نمایم.
نگارش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون یازدهم)
ویرایش: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر طاهره (لژیون نهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر رها نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خلیجفارس بوشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
27