من باید آموزش بگیرم که چگونه و کجا از معرکه دور باشم

رابطه یادگیری و معرکه گیری یعنی ما چطور بتوانیم یاد بگیریم معرکه نگیریم . من باید آموزش بگیرم که چگونه و کجا از معرکه دور باشم . معرکه گیری نیاز به تماشاچی دارد. باید شخص طوری معرکه بگیرد که جذبه داشته و جلب توجه داشته باشد. پس هر شخص معرکه گیر، همیشه نیازمند یا محتاج تماشاچی است.
پس در معرکه گیری هم فاعل و هم مفعول خودمان هستیم تا بتوانیم معرکه نگیریم به طور مثال به شخص می گویند چرا سیگار مصرف می کنی ؟ می گوید من به خاطر فلان مشکل که تسکین دردم بشود. یا فکر می کنم یک آرامش خاصی به من می دهد. کسی که محتاج باشد همیشه حال خوش را متوجه نمی شود و با معرکه گیری دنبال حال خوش و آرامش می گردد. حال خوش نیاز به آموزش دارد و تنها چیزی که نیاز به آموزش دارد و تنها چیزی که محتاج است ولی به درستی و راستی ، دانایی است. باید بتوانیم طوری آموزش بگیریم تا دیگران متوجه بشوند که از معرکه گیری دور شدیم و رابطه خودمان را با آموزش یادگیری نزدیک کنیم تا معرکه گیری