چهارمین جلسه از دوره سی و نهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی و عمومی کنگره ۶۰ با استادی راهنمای محترم مسافر الیاس، نگهبانی مسافر پرویز و دبیری مسافر رسول، با دستور جلسه " رابطه یادگیری و معرکهگیری" در روز سهشنبه ۲۹ آبان ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد، خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان الیاس هستم یک مسافر، خداوند را سپاسگزارم که دوباره بهمن فرصت داد که در جمع شما خوبان باشم و بابت این جایگاه خداوند را شاکرم و سپاسگزاری میکنم، از جناب مهندس، راهنمای خودم که هر چه دارم به لطف آموزشهای کنگره و راهنماییهای ایشان است. دستور جلسه رابطه یادگیری و معرکهگیری است، یاد داستانی افتادم که شاید شنیده باشید، یکجایی در حال پخت آش بودن و هرکسی در پخت آن آش سهم داشت، بک شخصی آمد و یک موش داخل دیگ آش انداخت و گفت انا شریک، منهم شریک هستم، داستان معرکهگیری هم به همیم شکل است، کسی که توانایی انجام یک کاری را ندارد و بهواسطه انجام ندادن آن کار به دنبال کم کردن آن بار و رنج از دوش خود است و نمیتواند، آن را بهتنهایی حمل کند و به همین جهت به دنبال شریک برای خود میگردد و نهتنها خودش را خراب میکند بلکه باعث میشود یک شخص دیگر هم در کنگره را در موضوع و هر ساختاری که دارد از حرکت بازمیایستد، این داستان انا شریک هم همین طور است، در مکانی غذایی خوشمزه پخت می شود و یکی با انداختن موش بداخل دیگ غذا، مدعی است که شریک در پخت و تهیه این غذا شده است و کل غذا را خراب و غیرقابل استفاده میکند، اگر تأثیرگذار نیستیم و توانایی انجام کاری را نداریم نمیتوانیم به دنبال مقصر بگردیم، اگر نیکی نمیرسانی شر مرسان و معرکهگیری ازاینجا شروع می شود و نقطه مقابل یادگیری است و هر چه من از آموزش فاصله میگیرم، وارد معرکهگیری میشوم با غر زدن و بهانه آوردن وارد حاشیه و معرکهگیری میشوم و نمیپذیرم اشتباه دارم، اولین نکتهای که با ورود به کنگره انجام دادیم، این بود که پذیرفتیم مصرفکننده هستیم و اعتیادمان را قبول کردیم و خواست به درمان داشتیم و پذیرفتن این قضیه، پنجاهدرصد راه بود و پنجاهدرصد بعدی کمک افراد و کلیدهایی هست که تو این مسیر بتوانیم، از آن برای درمان استفاده کنیم، هر ساختاری نیاز به قوانین دارد، چه آن ساختار مثبت یا ساختاری منفی، بهعنوانمثال اگر هیتلر هم هیتلر شد در آن سیستم و ساختاری که داشتند و موفق بشود و آنهمه طرفدار پیدا کند و به کار خودش ادامه دهد داشتن نظموکار در ساختار نیروی متفی بود و در آنجا هرکسی که میخواست به آن بپیوندد تابع آن ساختار بود، در مورد، ساختار مثبت هم همین هست، بهعنوانمثال من قصد شرکت در عروسی رادارم ولی نمیشود بالباس مشکی و عزا وارد عروسی شوم و در اصل باید در هر مکانی باید تابع نطم و قوانین آن مکان باشم و له آن عمل کنم، کنگره هم مستثنی، از این قوانین نیست، روز اول تا سه جلسه راهنمای تازهوارد قوانین را بما میگویند و بعد از شنیدن قوانین میپذیریم که به کنگره بیاییم و روی این صندلیهایی که بقول بزرگان، پلاستیکی نیست این صندلیها حکم طلا را دارد، بنشینم و آموزش ببینیم، از طرفی دندان اسب پیشکش را نمیشمارند، متظورم این استکه یک امکاناتی را در اختیار من قراردادند و من که به این کنگره و درمان نیاز دارم باید تابع قوانین باشم و تنها چیزی که میتواند در این کنگره باعث موفقیت من بشود، مطیع بودن من در برابر قوانین و تصمیمات کنگره و راهنمای من است، حضور در باعث می شود حال من بهتر شود و آموزشهای آقای مهندس این را به من میگوید، به آن صندلی بچسب و به درمانت فکر کن تا به رهاییات برسی و کمی که حالت خوب شد، اذیت و آزار دیگران نکن،قوانین کنگره و راه و روش آن نتیجه چندین سال تجربه و تفکر جناب مهندس و دیدهبانهای کنگره و اساتیدی است که خود در این سیستم درمان شدهاند و من بهعنوان رهجو باید فقط بهدرمان خودم فکر کنم و به دنبال تغییر یا ایرادگیری از این قوانین نباشم و صاحباختیار جناب مهندس میباشند و ما فقط برای درمان و تغییر خود در این مکان هستیم نه تغییر کنگره و سیستم و در این راه با استفاده ازآنچه کنگره در اختیار من قرار داده، به درمان برسم و باید مطیع امر راهنما، قوانین، کنگره باشم و با اعتماد کامل تسلیم در برابر فرامین آنها باشم و بدون چونوچرا آنها را اجرا کنم، در انتهای مسیر حتماً به رهایی میرسم، کسی که در کنگره هست باید مانند یک فرد تشنه باشد که در زمان تشنگی، فقط به نوشیدن آب میاندیشد، نه تمیز بودن لیوان و از لیوان ایراد نمیگیرد و با نگاه به دوستانی که در کنگره به رهایی و حال خوش رسیدند و گذشته آنان و حال خوب امروزشان، میتوان از تجربیات آنان استفاده نمود.
عکس:ااز مسافر شهریار لژیون 10
تایپ و ویراستاری: مسافر محمد باقر لژیون یک
بارگزاری: مسافر مقداد لژیون 15
- تعداد بازدید از این مطلب :
202